معنی کلمه شراء در لغت نامه دهخدا
- بیع و شراء ؛خرید و فروش :
ازبهر قضا خواستن و خوردن رشوت
فتنه همگان بر کتب بیع و شرایند.ناصرخسرو.|| گوشت را در آفتاب گذاشتن تا خشک شود. ( از منتهی الارب ). گوشت را گستردن. ( از تاج العروس ). || جامه را در آفتاب گذاشتن تا خشک شود. ( از منتهی الارب ). گستردن جامه. ( از تاج العروس ). || در آفتاب گذاشتن پینو ( کشک ) را تا خشک شود. || افسوس کردن بر کسی. || خوار و حقیر نمودن کسی را. ( از منتهی الارب ). || پیشی کردن از قوم به ذات خود و جنگ کردن بجای ایشان و در حضور سلطان رفتن و سخن گفتن از طرف ایشان. || گرفتار گردانیدن کسی را خدای به علت شری. ( از منتهی الارب ).
شراء. [ ش َ ] ( ع اِ ) لغتی است در شری به معنی ناحیه. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شری شود.
شراء. [ ش َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در دیار بنی کلاب و شراء دو جایگاه است : یکی شراء بیض از آن بنی کلاب و دیگر شراء سوداء متعلق به بنی عقیل در قسمت آخر اعراف عمره. ( از معجم البلدان ). || گویند دو قریه است که در پشت ذات عرق واقع و بالای آنها یک کوه دراز موسوم به مسولا است. ( از معجم البلدان ).
شراء. [ ش َ ] ( اِخ )...بالا. از دهستانهای بخش وفس شهرستان اراک. شراء از دو دهستان بالا و پایین و از 108 قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 50000 تن است.مرکز دهستان قصبه خنداب است. محصول آن غلات و انگورو آب آن از رودخانه است. به اصطلاح محلی به این دهستان چراء میگویند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
شراء. [ ش َ ] ( اِخ )...پایین. در خاور شهرستان همدان واقع شده است و خود شراء بدو قسمت بالا و پایین تقسیم میشود بالا جزء شهرستان اراک و شراء پایین در شهرستان همدان بین سه بخش : رود، رزن وکبودراهنگ تقسیم شده است. سکنه این دهستان در حدود 17 هزار تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات ، انگور و لبنیات ومختصر صیفی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).