ساختن

معنی کلمه ساختن در لغت نامه دهخدا

ساختن. [ ت َ ] ( مص ) بناء. بناکردن. عمارت. عمارت کردن.برآوردن. پی افکندن. بن افکندن. بنیان :
دور ماند از سرای خویش و تبار
نسری ساخت بر سر کهسار.رودکی.ساختن سیاوش گنگ دژ را. ( ازعناوین شاهنامه ).
به ایران پدر را بینداختی
بتوران همی شارسان ساختی.فردوسی.در آن کشور که تو خواهی ترا باغ ارم سازد
چو ایوان مدائن مر ترا ایوان جم سازد.فرخی.بر من جهان چو حلقه ماتم شده ست از آنک
ملکی برون ز مملکت جم بساختم.مجیر بیلقانی.دل ای رفیق در این کاروانسرای مبند
که خانه ساختن آیین کاروانی نیست.سعدی. || درست کردن. تصنیع. صنع. بعمل آوردن ؛ چون ساختن جعبه یا انگشتری را :
فروزنده او چو مهتر پسر
همی ساخت از بهر او تاج زر.فردوسی.بیارید داننده آهنگران
یکی گرز سازند ما را گران.فردوسی.سرو را سبز قبائی بمیان دربندند
بر سر نرگس تر سازند از زر کلاه.منوچهری.میوه و گل از معانی سازم همه
وز لفظهای خوب درختان کنم.ناصرخسرو.چندان سرشک دیده فسردم بدم کزو
عقدی برای گردن عالم بساختم.مجیربیلقانی.دیدم که ملک فقر من از ملک جم به است
زر وام کردم از رخ و خاتم بساختم.مجیربیلقانی.کیمیای عشق او از خون دلها ساختند
عاشقانش در طلب زین روی جانها باختند.( مرصادالعباد ). || ابداع. اختراع.ایجاد. انشاء. نو آوردن. چیزی نو پدید آوردن. چیزی نو نهادن : ساختن بوزرجمهر نرد را و بردن آن را با نامه نزد رای هند. ( از عناوین شاهنامه ). دیوان را مطیع خویش گردانید و بفرمود تا گرمابه ساختند.( نوروزنامه ). اکنون پیدا کنیم که انگور از کجا آمد،و می چگونه ساخته اند. ( نوروزنامه ). حکماء جز این [ شراب ] چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. ( نوروزنامه ). || آفریدن. خلق. خلقت. پدید آوردن ( در مورد باری تعالی ). بوجود آوردن. از نیست هست کردن :
سر نامه نام جهانبان نوشت
خدائی که او ساخت هر خوب و زشت.اسدی ( گرشاسبنامه ).آنکه همی گندم سازد ز خاک
آن نه خدای است که روح شماست.ناصرخسرو.

معنی کلمه ساختن در فرهنگ معین

(تَ ) [ په . ] (مص مر. ) ۱ - بنا کردن . ۲ - اختراع کردن . ۳ - آفریدن . ۴ - آماده کردن . ۵ - پختن . ۶ - جعل کردن . ۷ - نواختن ، ساز زدن . ۸ - سازگاری کردن ، تحمل کردن . ۹ - (عا. ) استعمال مواد مخدّر و نشئه شدن .

معنی کلمه ساختن در فرهنگ عمید

۱. درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی.
۲. بنا کردن.
۳. چیزی را آماده کردن و پدید آوردن.
۴. آراستن و ترتیب دادن.
۵. سازگاری کردن، سازیدن.
۶. از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن.
۷. تغییر دادن: چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / چگونه کرد شخص عاذر احیا (خاقانی: ۲۷ ).
۸. نواختن، نوازش کردن.
۹. [قدیمی] گستردن خوان و مانند آن ها.
۱۰. [قدیمی] دوختن.
۱۱. نواختن، ساز زدن.

معنی کلمه ساختن در فرهنگ فارسی

درست کردن، بناکردن، چیزی را آماده کردن
( مصدر ) ( ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش ) ۱ - بنا کردن عمارت کردن . ۲ - درست کردن بعمل آوردن . ۳ - ابداع کردن نو آوردن اختراع کردن . ۴ - آفریدن خلق کردن . ۵ - قرار دادن مقرر داشتن . ۶ - منعقد کردن بر پای داشتن . ۷ - آراستن رونق دادن . ۸ - انتظام سامان دادن . ۹ - نواختن نوازش کردن دلخوش کردن . ۱٠ - تجهیز مجهز کردن سپاه . ۱۱ - پختن طبخ کردن . ۱۲ - تالیف کردن تصنیف کردن . ۱۳ - تدبیر کردن چاره کردن . ۱۴ - جعل کردن .

معنی کلمه ساختن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بنا کردن ساختمان را ساختن گویند. از این عنوان به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، زکات، حج، جهاد و غصب سخن گفته‏اند.
ساخت و ساز بنا جز در صورت نیاز مکروه است؛
چنان که مستحب است در ساخت و ساز به مقدار نیاز بسنده کنند.
در حدیثی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آمده است: «کسی که افزون بر نیاز و به قصد فخر فروشی بر همسایگان و مباهات کردن بر برادران دینی بنایی بسازد، خداوند آن بنا را در روز قیامت به صورت آتشی شعله ور بر او بار می‏کند و بر گردنش می‏اندازد و او را به آتش می‏افکند، مگر آنکه توبه کند».
ساختن بنا بر روی قبر مکروه است، مگر قبور پیامبران، امامان و عالمان دینی که ساختن بنا روی قبر آنان مصداق تعظیم شعائر الهی است.
ساختن مسجد هر چند کوچک مستحب و دارای ثواب فراوان است. به حسب آنچه در روایات آمده هرکس مسجدی- هرچند کوچک- بسازد، خداوند برای او خانه ای در بهشت می‏سازد.
بنابر قول مشهور، بلندتر ساختن بنابر کعبه برای اهالی مکه مکروه است.
ظاهر کلام برخی قدما حرمت آن است.
از مصارف زکات، ساختن بناهای دارای مصلحت عمومی
ازجمله مصارف زکات، ساختن بناهای دارای مصلحت عمومی همچون مسجد، مدرسه، بیمارستان و پل است.
ساخت و ساز ذمیان در قلمرو حکومت اسلامی
...

معنی کلمه ساختن در ویکی واژه

قصد جان کسی کردن

جملاتی از کاربرد کلمه ساختن

کنون باید این رزم را ساختن توانی مگر کین از او آختن
سهل باشد حسن هرجا دعوی اعجاز کرد سرمه را در چشم خوبان خواب سنگین ساختن
یوسف دلها توئی کایت توست از سخن پیش گرسنه دلان خوان کرم ساختن
دیو مردم بین که خود را چون ملایک ساختند با چنین دیوان بگو بند سلیمان‌وار کو
اگر کمینه آرایه ورودی صفر نبود، برای ساختن آرایه شمارشی باید اعضای آرایه ورودی را به نحوی شیفت دهیم که کوچکترین کلید آن، با اندیس اول آرایه شمارشی منطبق شود.
جنگ با ارباب ایمان نیک نیست ساختن ایوان و کیوان نیک نیست
کار بر شیرازه زلف تو مشکل می شود ورنه آسان است دلها را پریشان ساختن
گر نمیخواهی غمینم ساختن،شادم مکن ور نمیخواهی خرابم کردن، آبادم مکن
ز در شکستن و خم گشتنم نیاید عار چرا که عادت من، با زمانه ساختن است
فرستاده را هدیه ها ساختند کلاهش به گردون برافراختند