ریشه
معنی کلمه ریشه در لغت نامه دهخدا

ریشه

معنی کلمه ریشه در لغت نامه دهخدا

( ریشة ) ریشة. [ ش َ ] ( ع اِ ) یک پر مرغ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
ریشة. [ ش َ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای است ، یا نام دختر معاویةبن بکر،مادر مالک وحیدبن عبداﷲبن هبل است. ( منتهی الارب ).
ریشه. [ ش َ/ ش ِ ] ( اِ ) طراز و تارهای پنبه ای و ابریشمین و جز آن که از چیزی آویزان باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). || طره دستار. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ). آنچه از تار بی پود گذارند در جانب جامه زینت را: ریشه گلیم. ریشه کلاغی. ریشه دستمال. آنچه رشته رشته و تارتار آویزداز کار فرش و جز آن زینت را. شمله دستار. علاقه دستار. فش دستار. دنبوقه دستار. ( یادداشت مؤلف ). کناره بعضی چیزها که رشته رشته آویخته باشند: ریشه ردا. ریشه مقنعه. ریشه دستار. ( آنندراج ) :
تاتو آن خیش ببستی پسر اندر پسرا
بردلم گشت فزون از عدد ریشه ش ریش.کسایی.دارم بسی ز ریشه پوشی خیالها
یابم ز عقد طره دستار حالها.نظام قاری.آنکه دستار طلادوز علم گردانید
کرد چون ریشه پریشان من سرگردان را.نظام قاری.درشده ریشه دید به والا غداد مشک
از سر گرفت دل هوس زلف و خال دوست.نظام قاری.کرده در کار علم رفاف کار قرمزی
ریشه نعلک زده نعلم در آتش می کند.نظام قاری.- ریشه دستار ؛ طره دستار. ( از ناظم الاطباء ). علاقه دستار که آن را در عرف هند طره گویند. ( آنندراج ) :
آویخته چون ریشه دستارچه سبز
سیمین گرهی بر سر هر ریشه دستار.منوچهری.تخت خاقان به گوشه بالش
تاج قیصر به ریشه دستار.انوری ( از آنندراج ).- ریشه سبحانیه ؛ کسوتی مر مرشدان را که بر سر بندند. ( ناظم الاطباء ).
- ریشه ناخن ؛ آنچه بعد از چیدن ناخن در کنار جای ماند و آزار دهد در عرف هند کور گویند. ( آنندراج ) :
مشکل که ولی زاده اذیت نرساند
یارب که برافتد ز جهان ریشه ناخن.محسن تأثیر ( از آنندراج ). || نوارگونه با رشته و تارهای آویخته جدابافته که بر کنار جامه دوزند برای زینت. ( یادداشت مؤلف ). || هر یک از تارهای گوشت. قسمتهای گوشت به درازا که طبعاً از آن خردتر نباشد. ( یادداشت مؤلف ). || زلف. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). || موی در اندام آدمی. || لیف و تارهای انبه. || الیاف خرمابن.. || دستک درخت انگور. || پلک چشم. ( ناظم الاطباء ). اما استوار نمی نماید. || هر چیز تافته شده مانند پلیته چراغ و فتیله توپ. ( ناظم الاطباء ). || بیخ هر چیز. ( ناظم الاطباء ). بیخ. اصل. بن. در یونانی «ریزا» .

معنی کلمه ریشه در فرهنگ معین

(ش ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - عضو اصلی گیاه که زیر زمین قرار دارد و آب و مواد لازم را به گیاه می رساند. ۲ - اصل هر چیز. ، ~کسی را خشکاندن کنایه از: آن را یکسره از میان بردن .

معنی کلمه ریشه در فرهنگ عمید

۱. بیخ، بن، اصل.
۲. هریک از تارها، رشته ها، و نخ هایی که در حاشیۀ چادر، پرده، یا چیز دیگر آویزان می کنند.
۳. (زیست شناسی ) عضو اصلی گیاه که از تخم بیرون آمده و در زمین فرومی رود و گیاه به وسیلۀ آن آب و مواد غذایی را از زمین جذب می کند.
۴. (زبان شناسی ) صورت کهن کلمه: ریشهٴ لغت «رفتن» چیست؟.
* ریشهٴ باباآدم: (زیست شناسی ) [قدیمی] ریشۀ اراقیطون یا ارقیطون که در طب قدیم دم کردۀ آن به عنوان مدر و صاف کنندۀ خون در معالجۀ رماتیسم به کار می رفته.

معنی کلمه ریشه در فرهنگ فارسی

بیخ، بن، اصل، هریک ازتارهاورشته هاونخهای چادر
۱ - قسمی از اندام گیاه که معمولا در زمین فرو رود و وظیفهاش جذب مواد معدنی و آب مورد احتیاج گیاه از زمین است و علاوه بر آن نبات را در محل خود مستقر میداند اصل بیخ . ۲ - اصل هر چیز بیخ بن . ۳ - هر یک از تارها و نخهایی که در حاشیه پارچه پرده چادر و مانند اینها آویخته است . ۴ - اصل و بنیاد هر فعل و آن بر دو قسم است : یا ریشه حقیقی آن است که هیچگاه به تنهایی و باستقلال استعمال نمیشود جز آن که به صیغه فعلی در آید یا با کلمه دیگر ترکیب شود مثلا : ریشه حقیقی فعل گرفتن [[ گیر ]] است که به صورتهای ذیل در آید : گیرا گیر گرفت و گیر دار و گیر دستگیره گیره گیرا بگیر . یا ریشه غیر حقیقی آنست که برخلاف ریشه حقیقی بتوان آنرا به تنهایی استعمال کرد مانند : ترس شتاب شکیب جنگ خواب که افعال ترسیدن شتافتن شکیفتن جنگیدن خوابیدن از آنها مشفق شده ( قبفهی ) .
ریش و زخم و جراحت یا بیماری رشته و عرقی مدنی .

معنی کلمه ریشه در فرهنگستان زبان و ادب

{etymon} [باستان شناسی، زبان شناسی] معنا یا صورت اولیۀ واژه که از دیدگاه تاریخی معنا یا صورتی دیگر از آن مشتق می شود
{root} [پزشکی-دندان پزشکی، زبان شناسی] [پزشکی-دندان پزشکی] بخش پایینی دندان که در آرَک جای دارد [زبان شناسی] تکواژی که معنای اصلی واژه را در بر داشته باشد و قابل تفکیک به جزء کوچک تری نباشد
{sag} [مهندسی مواد و متالورژی] زائده ای پرمانند در ضخامت های متفاوت با سطوح خشن و نامنظم که عموماً از گوشه های زیرین قطعه با زوایای باز امتداد یافته است

معنی کلمه ریشه در دانشنامه عمومی

ریشه بخشی از گیاه است، که معمولاً زیر خاک قرار دارد و گیاه با آن، آب و مواد معدنی را جذب می کند. ریشه سه کار اصلی دارد: نگاه داشتن گیاه در خاک، جذب آب و مواد معدنی، تولید هورمون. ریشه ها متناسب با نوع گیاه و محیط در سطح خاک پخش شده یا به اعماق خاک فرومی روند. ریشه ها ممکن است در هوا یا در آب وجود داشته باشند. ریشه های گیاه به کمک ( تارهای کشنده ) که مانند مو هستند، اب و دیگر مواد را می گیرد تا آن ها را به برگ و ساقه برساند. ریشه مهم ترین قسمت گیاه است و گیاهان بدون ان نمی توانند حتی اندکی رشد کنند. بعضی ریشه ها مثل هویج و تربچه خوراکی اند. به طور ساده ریشه ها را به دو گروه راست و افشان تقسیم می کنند. ریشه گیاهان بخش مهمی از گیاه می باشد که در رشد گیاهان نیز مؤثر است. مثلاً اگر فشردگی ( تراکم ) خاک در زمان رشد گیاه زیاد باشد ارتفاع رشد محصول کم شده و اگر پیوستگی ذرات خاک کمتر باشد رشد گیاه بیشتر خواهد بود در نتیجه باعث افزایش طول گیاهان می شود.
ریشه (ترانه). «ریشه» تک آهنگی از هنرمند اهل مجارستان، یوتسی پاپائی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی منتشر شد. این ترانه نماینده مجارستان در یوروویژن ۲۰۱۷ بود که به رتبه هشتم رسید.
این تک آهنگ در چارت های مجارستان جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
معنی کلمه ریشه در فرهنگ معین

معنی کلمه ریشه در دانشنامه آزاد فارسی

ریشه (۱)(root)
در ریاضیات، ریشۀ عددی مفروض، عددی است که اگر به توانرسانده شود، برابر عدد مفروض باشد. ریشه معکوس نمایا توان است. مثلاً، ۳ ریشۀ دوم ۹، و ریشۀ سوم ۲۷ است. در ماشین حساب، ریشه را می توان با استفاده از گزینه هایx ۱/y یا inv xy به دست آورد. مثلاً، ریشۀ سوم ۲۷ با فشردن ۲۷، و سپسinv xy به دست می آید، که برابر ۳ است. ریشۀ یک چندجمله ایp(x) عددی است مانند a که p(a) = ۰. نیز ←رادیکال
ریشه (رایانه). ریشه (رایانه)(Root)
اصلی ترین یا بالاترین سطح از یک مجموعه سازمان یافتهو سلسله مراتبی از اطلاعات. ریشه، نقطه ای است که از آن، زیرمجموعه هامنشعب می شوند. این انشعاب ها ترتیبی منطقی دارند و تا یک نقطه نهایی یا مقصد، ادامه پیدا می کنند.
ریشه (گیاه شناسی). ریشه (گیاه شناسی)(root)
ریشه
ریشه
ریشه
بخشی از گیاه. معمولاً زیر زمین قرار دارد و وظایف اولیۀ آن اتصال گیاه به زمین و جذب آب و نمک های معدنی حل شده در آب است. ریشه معمولاً به سمت پایین و به طرف آب رشد می کنند، به این معنی که زمین گراییو آب گراییمثبت دارد. (← گرایش). گیاهانی مانند ارکیده های رورُست (اپی فیت)، که بالای سطح زمین رشد می کنند، با تولید نوعی ریشه های هوایی رطوبت اتمسفر را جذب می کنند. برخی گیاهان دیگر، مانند عشقه، ریشه های بالا روندهدارند که از ساقه حاصل می شوند و گیاه را به درخت یا دیوار متصل می کنند. بخش هایی از ریشه که وظیفۀ جذب آب و مواد غذایی را بر عهده دارند، با ایجاد تعداد بسیاری تار کشندۀ نازک در نزدیکی نوک ریشه افزایش می یابند. کلاهک ریشه (کالیپترا)نوک ریشه را در برابر ساییدگی حین رشد در درون خاک محافظت می کند. ارتباطات مبنی بر همزیستی بین ریشۀ برخی گیاهان، مانند شبدر، و انواع باکتری ها مشاهده می شود که باعث تثبیت ازت(نیتروژن) هوا می شود (← تثبیت_نیتروژن). برخی از انواع ریشه عبارت اند از ریشۀ انقباضی، هوا برها (پنماتوفورها)، ریشۀ راست، و ریشۀ حایل.
تکامل. تکامل سیستم های ریشه در گیاهان زمینی بسیار سریع بوده است. گیاهان نخستین در حدود ۴۱۰میلیون سال پیش ریشه هایی به طول چند میلی متر داشتند، اما طی ۲۰میلیون سال، طول آن ها به ۵۰ سانتی متر رسیده است.

معنی کلمه ریشه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به اندامهای گیاهی معمولا زیرزمینی که کار آن جذب آب و مواد غذایی است ریشه می گویند که از احکام مرتبط با آن به مناسبت در بابهایی نظیر حج، صلح، مزارعه، مساقات و احیاء موات سخن گفته‏اند.
از ریشه کندن و بریدن درختان و گیاهان حرم - جز آنچه که استثنا شده - حرام و موجب ثبوت کفاره است.
قطع کردن درختی که ریشه‏اش در بیرون حرم، لیکن شاخه هایش در فضای حرم است و یا بالعکس، حرام می‏باشد.
شکار در حرم
شکار کردن صید نشسته بر شاخه درختی که ریشه آن در حرم است، حرام می‏باشد، حتی اگر خود شاخه و صید در خارج حرم باشد.
ریشه درخت همسایه
اگر ریشه درختی به ملک همسایه سرایت کند، وی می‏تواند آن را در محدوده ملک خود قطع کند. در اینکه این کار نیاز به اذن مالک و با خودداری وی، اذن حاکم شرع دارد یا نه و نیز در اینکه بریدن آن بر مالک درخت واجب است یا نه، اختلاف می‏باشد.
ریشه بجای مانده در مزارعه
...

جملاتی از کاربرد کلمه ریشه

عشق مرا پیشه شد در رک و در ریشه شد نیست منی در میان من نه منم اوست اوست
ز پرواز نفس غافل مباشید چو شبنم ریشه دارد در هوا دل
به وجودش ز پاکی طینت چون توان داد ریشه را نسبت؟
ریشه غم می شود از پیچ و تاب انفعال گر ببیند چهره خندان او را زعفران
به نوعی گلبن این باغ خوش‌بوست که گویی ریشه‌اش در ناف آهوست
البته آبیاری زیاد این گیاه باعث پوسیدگیِ ریشهٔ آن می‌شود.
میان آب و گل پوسید و بد شد و زان پس ریشه گشت و دانه صد شد
چگونه دست نشویم زذل که سبزه زنگ در آبگینه من ریشه را به آب رساند
دشمن بسوزن مژه خار از دلش کشی این خار خار در رگ و در ریشه من است
در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما چون گردباد ریشه ندارد نهال ما
گر ندیدی ریشه جان بر لب آب حیات گرد آن لبهای میگون خط مشکین را ببین