روسپی

معنی کلمه روسپی در لغت نامه دهخدا

روسپی. ( ص ) در پهلوی رسپیک . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). تلفظ قدیم رُسپی. ( از فرهنگ فارسی معین ). زن فاحشه و بدکاره. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). زن قحبه.( از ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از شرفنامه منیری ). زنجه. ( شرفنامه منیری ). جنده. زانیه. مخفف روسپید است. و این لفظ را بر زنان بدکاره برسبیل طعنه اطلاق کرده اند. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). اطلاق این کلمه بر زن بدکاره از قبیل تسمیه شی بضد است. ( از یادداشت مؤلف ). و در تاریخ سیستان است :
مرا غرمج آبی بپختی به پی
به پی از چه پختی تو ای روسپی.خجسته.پس عباد [ ابن زیاد ] او [ ابن مفرغ ] را بیاورد و ادب کرد و محبوس ، و بدست حجامان داد آن حجامان برفته بودند و خوکان اهلی را سیکی بار کردند و بیاوردند و این شاعر [ ابن مفرغ ] آن بخورد و مست گشت دیگر روز اندر مستی او را اسهال افتاد کودکان نگاه همی کردند، از بس سیاهی که آن اسهال او بود و منادی می کردند بزبان پارسی که : شبست این... او جواب کرد ایشان را هم بپارسی که :
آبست و نبیذست
و عصارات زبیب است
دنبه فربه و پی است
و سمیه هم روسپی است.
و سمیه نام مادرزیاد بود. ( تاریخ سیستان ص 96 ).
ای زن او روسپی این شهر را دروازه نیست
نه بهر شهری مرا از مهتران پروازه نیست.مرصعی ( از فرهنگ اسدی ).عالم دون روسپی است چیست نشانی آن
آنکه حریفیش پیش وآن دگری در قفاست.مولوی ( دیوان شمس ).حکما گویند چار کس از چار کس بجان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غماز و روسپی از محتسب. ( گلستان ).
- زن روسپی ؛ آنکه زن روسپی دارد. دشنامی بوده است چون زن قحبه :
یا بکش این کافر زن روسپی را آشکار
پادشاهان از برای مصلحت صد خون کنند.انوری.چگویی در علی آبی چگویی
که خاک از خون این زن روسپی به.نظامی عروضی.چون نبودش صبرمی پیچید او
کاین سگ زن روسپی ناچیز گو.مولوی ( مثنوی ).نی حلیمی مخنث وار نیز
که شود زن روسپی زآن و کنیز.مولوی ( مثنوی ).

معنی کلمه روسپی در فرهنگ معین

(سْ ) [ په . ] (ص . ) زن بدکاره .

معنی کلمه روسپی در فرهنگ عمید

زن بدکار، بدکاره، فاحشه، خُشنی.

معنی کلمه روسپی در فرهنگ فارسی

( صفت ) زن بدکار فاحشه بد کاره .
زن قحه . زنجه . جنده . زانیه

معنی کلمه روسپی در فرهنگستان زبان و ادب

{prostitute} [مطالعات زنان] شخصی، معمولاً یک زن، که در فعالیت جنسی برای دریافت پول شرکت می کند

معنی کلمه روسپی در ویکی واژه

prostituta
زن هرزه.
. اطلاق اين کلمه بر زن بدکاره از قبيل تسميه شي بضد است
معادلهای انگلیسی:
whore
brothel
easy-lay
call-girl
prostitute
hooker
rent boy
----

جملاتی از کاربرد کلمه روسپی

آنک او خوبی به سیم و زر فروخت روسپی باشد نه حوران جنان
آن‌ها مردها را اگر مقاومت می‌کردند، می‌کشتند و اسیر می‌کردند، ولی زنها را محترم می‌شمردند، کتزیاس طبیب و مورخ یونانی که مدتی بعد از ورود خشایارشا به آتن در دربار ایران خدمت می‌کرد و بیست سال از عمر خود را در ایران به‌سر برد، نوشته‌است که در ایران زنی روسپی وجود ندارد. دورهٔ توقف کتزیاس در ایران دوره‌ای بود که اخلاق عمومی نسبت به دورهٔ آغاز هخامنشیان سست شد، زیرا پادشاهانی که پس از داریوش بزرگ و خشایارشا بر اریکه قدرت نشستند، خود چنان بی‌بندوبار بودند که نمی‌توانستند در مسائلی که مربوط به عفت می‌شود سختگیری کنند. مع‌هذا حتی در آن زمان هم در ایران زن روسپی نبوده‌است.
آمبرا از پدری ایتالیایی و یونانی و مادری فیلیپینی و اسپانیایی در شهر تورین ایتالیا به دنیا آمد. وی در ۱۸ سالگی بعد از حضور در مسابقات ملکه زیبایی ایتالیا به یک مهمانی در خانه سیلویو برلوسکونی نخست‌وزیر ایتالیا دعوت شد. او بعد از اینکه متوجه شد دختران زیر سن قانونی در این مهمانی به عنوان روسپی حضور دارند فوراً محل را ترک کرد و موضوع را به اطلاع دادستانی ایتالیا رساند. بعد از آن شبکه‌های تلویزیونی و روزنامه‌های ایتالیا او را به عنوان یک دختر روسپی معرفی کردند و او مجبور شد از کشورش خارج شود و حتی نام خانوادگی خود را از باتیلانا به گوتیرز تغییر داد.
انتقادات بر صیغه بر پایه مواردی چون ایجاد تبعیض‌های اجتماعی و حقوقی علیه زنان، مغایرت با اسلام، «کلاه شرعی» بودن برای روسپی‌گری، رواج بیماری‌های آمیزشی مانند ایدز، از هم پاشیدن خانوادهها است.
لیکن آن روسپی زن بی باک هر چه یابد همه ببازد پاک
مادر گیلگمش در زمانی که انکیدو را به پسری می‌پذیرد، می‌گوید یتیمانی که توسط معبد بزرگ می‌شوند، همتایان متاخر انکیدو (نمونه اعلی سر راهی) در نظر گرفته می‌شوند: «انکیدوی نیرومند، تو از رحم من برنخواستی، / اما از این پس فرزندان تو جزئی از سرسپردگان گیلگمش خواهند بود، / کاهنه‌ها، روسپیان مقدس و زنان معبد. / او نشان‌ها را بر گردن انکیدو آویخت.»
در سال ۱۹۵۸ در کالیفرنیا، یک دختر نوجوان پس از مرگ پدرش برای کار به عنوان تن‌فروشی در یک روسپی‌خانه رفت و در آنجا …
همچنین مردان نیز ممکن است به دلایل مختلف، درگیر تن‌فروشی شوند. هرچند که مردان نسبت به زنان، درصد کمتری از روسپیگران را تشکیل می‌دهند.
عفو باشد لیک کو فر امید که بود بنده ز تقوی روسپید
بیامد دمان تیر آن روسپی بزد بوسه بر بوسه گاه نبی
در دسامبر ۲۰۱۳ گروه فمن در مقابل ساختمان مجتمع آرتمیس با برهنه کردن خود به اعتراض پرداختند . پس از شهادت یک روسپی در آوریل ۲۰۱۶ درباره‌ی ارتباطش با گروه کلوپ موتورسواران فرشتگان جهنم یک اتحادیه جرایم سازمان‌یافته است. در ۱۳ آوریل کنان و اسماعیل شیمشک دستگیر شدند ۱۶ پرونده قضایی ۶ حکم بازداشت به جریان افتاد . در پایان ژوئیه ۲۰۱۶ حکم قضایی برادران شیمشک تعلیق شد ولی پرونده‌های مربوط به قاچاق انسان و فرار مالیاتی در جریان بود . نهایتاً دادستانی پرونده قضایی مجتمع آرتمیس را در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۸ از جریان انداخت .
تا روز من ز ظلمت شب دم همی زند چون روز روشن است که شب هست روسپید
بسیاری از گروه‌های تبهکار در این زمینه تحت عنوان موسسه‌های خیریه مشغول به کار هستند. براساس گزاش‌های سازمان یونیسف هر ساله بیش از یک میلیون کودک در سراسر جهان با اهداف مختلف از جمله به‌عنوان روسپی قاچاق می‌شوند. این نوع قاچاق، سومین تجارت پُرسود جهان بعد از مواد مخدر و سلاح محسوب می‌شود.
تو به مرگ و زندگانی هله، تا جز او ندانی نه چو روسپی که هر شب کشد او بیار دیگر
هرگز فر حج ندیدم جز تو ای روسپی زن تو و ایضا
به هر کسی که در هر بخش از این پیشه کار می‌کند، کارگر جنسی می‌گویند. روسپی‌گری یکی از شاخه‌های صنعت سکس (یا تجارت جنسی)[نکته ۳] است. در کشورهای متفاوت یا در مناطق متفاوت از بعضی کشورها، وضعیت قانونی تن‌فروشی[نکته ۴][نکته ۵] از مجازات مرگ تا مجاز و از کنترل نشده تحت قانون تا یک تجارت سازمان‌یافته کنترل شده و قانونی متغیر است.
چون بخت روسپید شب اندر دعا گذار زیرا دعای نوح به شب مستجاب شد
که چونین روسپی خیزد از آن بوم ز بی شرمی و شوخی بر جهان شوم
دل‌ ازین‌ روسپی گسیختنی است خونش در هر طریقه ریختنی است
در همین حال، گلدمن به گفتهٔ خودش، تصمیم گرفت از طریق روسپی‌گری به این طرح کمک مالی کند. وی با یادآوری شخصیت «سونیا» در رمان جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی (۱۸۶۶) گفت: «او برای حمایت از برادران و خواهران کوچکش روسپی شده بود… وقتی سونیای حساس می‌تواند بدن خود را بفروشد، چرا من نتوانم؟» یک بار هنگامی که در کوچه و خیابان، چشم مردی گلدمن را گرفت، او را به یک سالن برد، آبجویی برایش خرید، ده دلار به او داد و گفت که وی چنین «استعدادی» ندارد و باید این کار را رها کند. اما «بیش از حد برای سخنرانی ذوق‌زده» بود. او با ادعای بیماری، به هلنا نامه نوشت و از او پانزده دلار طلب کرد.