رسوا

معنی کلمه رسوا در لغت نامه دهخدا

رسوا. [ رُس ْ ] ( ص ) فضیح. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ارمغان آصفی ). بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح. ( فرهنگ فارسی معین ). مفتضح.کسی که بر بدی آشکار شده ، مثال : فلان رسوا شده است وخبر ندارد. ( فرهنگ نظام ). کیاده. ( لغت فرس اسدی ، نسخه خطی کتابخانه نخجوانی ). فضوح. مفتضح. ( منتهی الارب ). خَزی . ( یادداشت مؤلف ). فضیح. بدنام. معروف به بدی. مشهور به کاری بد. که عیبهای پوشیده او پیدا و فاش شده است. ننگین. ( یادداشت مؤلف ) :
از جد نیکورای تو وز همت والای تو
رسواترند اعدای تو از نقشهای الفیه.منوچهری.راضیم من شاکرم من ای حریف
این طرف رسوا و پیش حق شریف.مولوی.خشنودی نگاه نهانی برای غیر
بیزاری تغافل رسوا برای چیست.ظهوری.شور بلبل ز لبم مهر خموشی برداشت
فصل حسن چمن و لاله رسوای دلست.دانش ( از آنندراج ).مرا رسواچنین می بین و فکر خویشتن می کن.؟دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود
کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود.؟- رسوازده ؛ رسواشده. از حیثیّت و آبرو افتاده. رسوای خاص و عام گشته :
رسوازده زمانه گشته
در رسوایی فسانه گشته.نظامی.- رسوا و علالا، رسوای علالا، رسوا و علا ؛ بمعنی اسرار بد کسی فاش شده است. ( یادداشت مؤلف ).
- رسوا و علالا شدن ؛ همه ٔعیبهای پوشیده کسی پیدا و فاش شدن. ( یادداشت مؤلف ).
- رسوا و علالا کردن ؛ فاش ساختن بدیهای نهانی کسی. ( یادداشت مؤلف ).
- رسوای خاص و عام شدن ؛ در انظار همگان بی حیثیت و بی آبرو شدن. ( یادداشت مؤلف ) :
دارم امید آنکه چو من دربدر شوی
رسوای خاص و عام بهررهگذر شوی.کفاش خراسانی.- امثال :
من که رسوای جهانم غم عالم پشم است . ( امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1747 ).
|| متهم و تهمت زده. ( ناظم الاطباء ). || کسی که در میان جمعی جهت عبرت دیگران بطور بی احترامی نگاه داشته شود. ( ناظم الاطباء ). || زشت. منفور. مکروه. ( یادداشت مؤلف ). بد. بی ارزش :
گرچه او راست کسوت زیبا
ورچه ما راست خرقه رسوا.ابوحنیفه.آن به که نگویی چو ندانی سخن ایراک
ناگفته بسی به بود از گفته رسوا.ناصرخسرو.

معنی کلمه رسوا در فرهنگ معین

(رُ ) (اِ. ) بدنام ، بی حُرمت .

معنی کلمه رسوا در فرهنگ عمید

کسی که کار زشتش فاش شود و نزد مردم شرمنده و بی آبرو شود، بی آبرو، بدنام.

معنی کلمه رسوا در فرهنگ فارسی

بی آبرویی، بدنام، شرمندگی بجهت کاربد
حالت و کیفیت رسوا : افتضاح بی آبرویی بد نامی .
یا رسوای هندوستانی از گویندگان معاصر عالمگیر در هندوستان بود .

معنی کلمه رسوا در ویکی واژه

disonorato
بدنام، بی حُرمت.

جملاتی از کاربرد کلمه رسوا

زمانی که او وارد باشگاه شد، باشگاه هنوز درگیر عواقب رسوایی کالچوپولی بود. رقیب شماره یک آنها یعنی اینترمیلان به تازگی قهرمان اروپا شده بود و این آخرین چیزی بود که هواداران یوونتوس می‌خواستند. اما آنیلی با نظارت بر انتقال باشگاه به استادیوم جدید و سر و سامان بخشیدن به امور مالی باشگاه توانست شرایط بحرانی را به خوبی مدیریت کرده و یوونتوس را دوباره به کورس قهرمانی برگرداند.
می‌دان و مگو تا نشود رسوایی زیبایی مرد، هست درگنجایی
از فیلم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است، می‌توان به رسوایی، ۹۹ خانه، قلمرو حیوانات، تانا، ولگرد، ۳۳ کارت پستال، قوچ‌ها و پوکر فیس اشاره نمود.
چون برگ گل افزود به رسوایی نکهت هر پرده که بر چهره این راز کشیدی
ببین حال مرا در مهرکاری بدین سختی و رسوایی و زاری
در رسوایی یادشده، موضوع بر سرِ مردی به نام ژان-کلود آرنو است که به‌عنوان شخصیتی فرهنگی در سوئد شناخته می‌شود. او در رابطهٔ نزدیک با آکادمی سوئد قرار دارد. روزنامهٔ دگنس نوهتر چند ماه پیشتر گزارش داده بود که آرنو طی سال‌های اخیر، ۱۸ زن را که عضو آکادمی یا همسر و دختر اعضای آکادمی بوده‌اند، مورد آزار یا سوءاستفادهٔ جنسی قرار داده‌است.
رسوایی ایران-کنترا بزرگ‌ترین بحران داخلی دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان بود و افشای آن در ایران هم تأثیر قابل توجهی گذاشت. اعدام مهدی هاشمی، از نزدیکان آیت‌الله حسینعلی منتظری، از جمله پی‌آمدهای این ماجرا بود.
خون دل خواستم از عشق تو درپرده خورم کرد رسوای جهان، دیدهٔ غمّاز مرا
آنچنان بد نام و رسوا گشته ام کز در دیرم براند برهمن
چون سمندر در دل آتش مرو ور مری، تو خویش را رسوا مکن
شیدای ترا چکار با ننگ رسوای غمت چه میکند نام
چرا پس سهمت از عالم، فقط گردیده رسوایی؟!
بارها کردم من از رندی و قلاشی کنار بازم اینک که در میان شهر، رسوا می‌کشند
ابلانکورت-پرسوار ۲۶۵ نفر جمعیت دارد.
در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم عاقبت در طلب افسوس که رسوا گشتیم
الن انکارسوارد یکی از چهره‌ای قابل توجه در اولین جنبش سازمان یافته زنان در سوئد بود.
شود در پرده الفاظ رسوا معنی نازک به عریانی رخ او را مگر پوشد نقاب از من
آخوندتبار بازیگری را با فیلم طلاق به سبک ایرانی در سال ۱۳۸۸ آغاز کرد و پس از آن با ایفای نقش در فیلم سینمایی هرچی خدا بخواد به کارگردانی نوید میهن‌دوست در سال ۱۳۸۹ به سینما راه یافت و با ایفای نقش در فیلم‌های سینمایی رسوایی در سال ۱۳۹۱ به کارگردانی مسعود ده‌نمکی و متل قو به کارگردانی مسعود نوابی به شهرت رسید. وی از بازیگری فاصله گرفته و به ورزش بوکس می‌پردازد.
الکس در سال ۲۰۰۶ با رکورد خوزه آلتافینی که همانا زدن شش گل به عنوان بازیکن ذخیره بود مساوی کرد. در ۱۰ ژانویه ۲۰۰۶ الکس با زدن سه گل در مقابل فیورنتینا در کوپا ایتالیا به بزرگترین گلزن تاریخ یووه تبدیل شد. او بدین ترتیب شمار گل‌های خود را به ۱۸۵ گل رساند. رکورد قبلی با ۱۸۲ گل در اختیار جیامپیرو بونیپرتی بود. الکس آخرین گل یووه را در فصل ۲۰۰۶–۲۰۰۵ به ثمر رساند و بعد از آن فصل جریان رسوایی کالچو پولی به وجود آمد.