دیبه

معنی کلمه دیبه در لغت نامه دهخدا

دیبه. [ ب َ ه ْ ] ( اِ ) مخفف دیباه است که نوعی از قماش ابریشمی گرانبها باشد و معرب آن دیبق است. ( برهان ). همان دیباه است. ( شرفنامه منیری ). حریر نیک و «هَ» آخر کلمه بدل از الف است چنانچه خارا و خاره. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) :
اگر با سیاوش کند شاه جنگ
چو دیبه شود روی گیتی برنگ.فردوسی.در گنج دینار و پر مایه تاج
همان جامه دیبه وتخت عاج.فردوسی.هوا خوشگوار و زمین خوبرنگ
ز دیبه زمینش چو پشت پلنگ.فردوسی.بدان را ز بد دست کوته کنم
زمین را بخون رنگ دیبه کنم.فردوسی.چو دیبهی که برنگ پرند هندی تیغ
زبرجدینش پود و زمردینش تار.عنصری.بین که دیباباف رومی در میان کارگاه
دیبهی دارد بکار اندر، برنگ بادرنگ.منوچهری.نار ماند به یکی سفرگک دیبا
آستردیبه زرد، ابره آن حمرا.منوچهری.از جام می روشن وز زیر و بم مطرب
از دیبه قرقوبی وز نافه تاتاری.منوچهری.پنج دیبای ملون بر تنش
باز جسته دامن هر دیبهی.منوچهری.گر چنو یک صیرفی بودی و بزازی یکی
دیبه و دینار نه مقراض دیدی و نه گاز.منوچهری.هم از دیبه و جامه گونه گون
به ایران همه هست از ایدر فزون.اسدی.زانکه با زشتروی دیبه و خز
گرچه خوبست خوب ننماید.ناصرخسرو.فرق کن فرق کن خداوندا
گوهر از سنگ و دیبه از کرباس.مسعودسعد.عنصری از خسرو غازی شه زابل بشعر
پیل وار زر گرفت و دیبه و اسب و ستام.سوزنی.حال مقلوب شد که بر تن دهر
ابره کرباس و دیبه آستر است.خاقانی.- دیبه ازرق ؛ دیبای ازرق. دیبای کبود :
بلبل هم طبع فرزدق شده ست
سوسن در دیبه ازرق شده ست.منوچهری.- دیبه چین ؛دیبای چین :
در ایوانها گاه زرین نهاد
فرازش همه دیبه چین نهاد.فردوسی.همه طنجه از شادی آذین زدند
به ره کله از دیبه چین زدند.اسدی.- دیبه خسروانی ؛ دیبای خسروانی :
همه دیبه خسروانی بباغ
بگسترد و شد بوستان چون چراغ.فردوسی.

معنی کلمه دیبه در فرهنگ معین

(دِ بَ هْ ) (اِ. ) دیبا.

معنی کلمه دیبه در فرهنگ عمید

پارچۀ ابریشمی: هم از لؤلؤ و گوهر شاهوار / هم از دیبهٴ چین سراسر نگار (فردوسی: ۱/۲۰۸ حاشیه ).
* دیبهٴ خسروی: [قدیمی] نام یکی از گنج های هشت گانۀ خسروپرویز: دگر آنک نامش همی بشنوی / تو گویی همه دیبهٴ خسروی (فردوسی: ۸/۲۹۷ ).

معنی کلمه دیبه در فرهنگ فارسی

( اسم ) دیبا . توضیح : های دیبه ملفوظ است . یا دیبه خسروی ۱ - جامه حریر پادشاهی . ۲ - ( اسم ) گنج سیم از گنجهای خسرو پرویز گنج دیبه .

معنی کلمه دیبه در ویکی واژه

مخفف دیبا. سراپرده دیبهٔ هفت رنگ/ بدو اندرون خیمه‌های پلنگ «فردوسی»
مترداف دو کلمه مرکب «بگو دیگه» و «ته چیزی» مانند چاه در زبان فارسی، که مفهوم هر کدام از ساختار جمله تفهیم می‌گردد. دِیبهَ گسْسِه دا! بگو‌ بیاد دیگه!

جملاتی از کاربرد کلمه دیبه

تا برمه دو هفته ز دیبه کله نهاد مه با فلک همی گله آن کله کند
بر انداخت بیچاره چندان عرق که شبنم بر اردیبهشتی ورق
کبیری هندی ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ به دنبال ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان فیروزگر در گذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
آلکساندر آقایان پس از تحمل دوران سخت بیماری در ۹ اردیبهشت ۱۳۴۲ خورشیدی در تهران چشم از جهان فرو بست و در کلیسای میناس مقدس به خاک سپرده شد.
وانکه با زشت‌روی دیبه و خز گرچه خوب است خود بننماید
دیبای تو بسیار به از دیبهٔ رومی هرچند که دیبای تو را نیست خریدار
و یا به فکرت خود عنکبوت چتواند که از لعاب‌ کند نسج دیبهٔ ششتر
عرصه گیتی بهشت گشت ز اردیبهشت افسر نخوت بهشت، از سر خود مهرگان
دشمن اردیبهشت و بهمن است خصم‌ هرمزد است‌ و خود اهریمن‌ است
بهار در و گهر می‌کشد به دامن ابر نثار موکب اردیبهشت و اضحی را
معترضان در گوهردشت کرج در ۱۱ اردیبهشت به خیابان آمدند و شعارهایی علیه حکومت سر دادند.
بر من خزان بهشت ز اردیبهشت شد تا صفحه نگار تو آمد بهار من
عباس واعظ طبسی در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ تقسیم استان خراسان را ضربه‌ای فرهنگی نامید.
بودهر فرازی نشیبش ز پی گه اردیبهشت آید وگاه دی
در اردیبهشت ماه ۱۳۴۴ مجله اندیشه و هنر داستان «چهارجهت اصلی» رهبر را منتشر کرد. این داستان موجز که در فضایی عصبی و سوررئالیستی می‌گذرد، رهبر را به عنوان نویسنده‌ای مستعد شناساند‌.