دهلیز. [ دِ ] ( اِ ) به کسر دروازه و اندرون سرا و به فتح معرب است ودهالیز بر آن جمع بسته اند . ( انجمن آرا ). بالان. دالان. معرب دالیز. فاصله میان در و خانه. دالیج. دلیج. ( یادداشت مؤلف ). دالان و محل میانه دو در و یا محلی که میان در خارجی خانه باشد و شیخانه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) : خروشیدن زنگ و هندی درای برآمد ز دهلیز پرده سرای.فردوسی.پیاده به دهلیز کاخ اندرون همی رفت بهرام بی رهنمون.فردوسی.بیامد چنین تا به درگه رسید ز دهلیز چون روی خاقان بدید.فردوسی.امیر مثال داده بود و خط بر آن کشیده تا دهلیز و میدانها و جز آن... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288 ). چون به دهلیز در سرای افشین رسیدم حجاب و مرتبه داران وی جمله پیش آمدند... من قوم خویش را مثال دادم تا به دهلیز بنشینند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171 ). رسول و خادم را در دهلیز فرود آوردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 376 ). ز دهلیز تا پرده ٔشهریار فروزنده شمع از دو ره صدهزار.اسدی.پیاده به دهلیز پرده سرای بیامد یکی چتر بر سر بپای.اسدی.یکی آسیا سنگ به ساخته ز بالای دهلیز بفراخته.اسدی.دشوار شود بانگ تو از خانه به دهلیز واسان شود آوازوی از بلخ به بلغار.ناصرخسرو.آن روز که تو خواسته ناخواسته بخشی کس مر شعرا را ندهد راه به دهلیز.سوزنی.اگر از در درآیدم امشب از طرب بر فلک زنم دهلیز .انوری.سلطان را از اسباب دهلیزی مانده بود و یک پاره زیلو پنج بارگیر . ( راحةالصدور راوندی ). دهلیزدار ملک الهی است صحن او فراش جبرئیلش و جاروب شهپرش.خاقانی.دهلیز سرات ناف فردوس چون ناف زمین میان کعبه.خاقانی.سالکان راست ره بادیه دهلیز خطر لیکن ایوان امان کعبه علیا ببینند.خاقانی.آید آواز هر کس از دهلیز روزی آواز ما برآید نیز.نظامی.سکندر ز چین رای خرخیز کرد در خواب را تنگ دهلیز کرد.نظامی.چون گذری زین دو سه دهلیز خاک لوح ترا از تو بشویند پاک.نظامی.به دهلیز سراپرده سیاهان حبش را بسته دامن در سپاهان.
۱. ‹دهلیزه، دالیز، دالیج› راهرو تنگ و دراز، دالان. ۲. (زیست شناسی ) هریک از دو حفرۀ فوقانی قلب که خون را به بطن ها می فرستد.
معنی کلمه دهلیز در فرهنگ فارسی
دالان، راه تنگ وباریک ودراز، راهروباریک ( اسم ) راه تنگ و دراز معبر باریک دالان جمع دهالیز ( عربی ) . یا دهلیز دهان فاصله ای بین قوسهای فکی داخل دهان و لبها .
معنی کلمه دهلیز در دانشنامه عمومی
دهلیز (اهواز). دهلیز یک روستا در ایران است که در دهستان جهاد واقع شده است. دهلیز ۸۷ نفر جمعیت دارد. دهلیز (قلب). دهلیزها دو حفرهٔ فوقانی قلب هستند که با دیواره ای ماهیچه ای از یک دیگر جدا شده اند. اندازهٔ بطن ها از دهلیزها بزرگ تر است؛ و وظیفهٔ آن ها تلمبه کردن خون به داخل بطن های قلب است. دهلیزها خون را از بخش های گوناگون بدن جمع می کنند. دهلیز راست خون تیره کل بدن را توسط بزرگ سیاهرگ زیرین و بزرگ سیاهرگ زبرین جمع می کند و به بطن راست می فرستد. دهلیز چپ خون روشن چهار سیاهرگ ششی را از شش ها گرفته به بطن چپ می فرستد. هر دهلیز دارای دو دریچه است که یکی از آن ها موجب ورود خون از طریق سیاهرگها به دهلیز؛ و دیگری موجب خروج خون از دهلیز به بطن قلب می شود. دهلیزها از طریق دیواره بین دهلیزی از هم جدا می شوند. گره سینوسی قلب در داخل دهلیز راست قرار دارد. خون برگشته از تمام قسمت های بدن، به استثنای شش ها به وسیلهٔ سه سیاهرگ ( ورید ) به داخل دهلیز راست می ریزد. این سه سیاهرگ عبارتند از: • بزرگ سیاهرگ زبرین که خون قسمت های بالای بدن ( قفسهٔ سینه، سر و گردن و اندام های فوقانی ) را به دهلیز راست می آورد. • بزرگ سیاهرگ زیرین که خون قسمت های پائین ( شکم و اندام های تحتانی ) را در دهلیز راست می ریزد. • سینوس تاجی ( Coronary Sinus ) ، که خون تیرهٔ قسمت اعظم ماهیچهٔ قلب را به دهلیز راست می آورد. در ناحیه سینوس تاجی، در بین سینوس اکلیلی ( کرونری ) و سیاهرگ قلبی بزرگ دریچه ای به نام ویوسنس وجود دارد. دهلیز راست خون را از طریق بزرگ سیاهرگ زیرین و بزرگ سیاهرگ زبرین دریافت نموده و از دریچهٔ سه لتی به بطن راست منتقل می کند. خون سیاهرگی در دیاستول قلبی در دهلیز راست جمع شده با آغاز سیستول قلبی از طریق دریچه سه لتی وارد بطن راست می شود. دهلیز چپ یکی از دو دهلیز قلب است که در سمت چپ قرار گرفته است. دهلیز چپ خون اکسیژنه را از طریق سیاهرگ ریوی دریافت نموده از راه دریچهٔ میترال ( دولَختی ) آن را به بطن چپ منتقل می کند. خون برگشتی از شش ها که خونی اکسیژن دار و روشن است از طریق سیاهرگ های ششی به داخل دهلیز چپ می ریزد. خون ریوی در سیستول قلبی در دهلیز چپ جمع شده با آغاز دیاستول از طریق دریچه میترال وارد بطن چپ می شود. به دلیل بالاتر بودن فشار در گردش خون قلب چپ دیواره دهلیز چپ قطورتر از دهلیز راست می باشد اما از حجم درونی آنها برابر است. همهٔ پستانداران و پرندگان همچون انسان دارای دو بطن هستند که با وجود تفاوت هایی که از نظر اندازه و شکل دارند، همان وظایف را در قلب بر عهده دارند.
معنی کلمه دهلیز در دانشنامه آزاد فارسی
دهلیز (atrium) هریک از دو حفرۀ بالایی قلب. دهلیز چپ خون اکسیژن دار تازه (روشن) را از ریهها و از طریق ورید ششی و دهلیز راست خون فاقد اکسیژن (تیره) را از طریق سیاهرگ بزرگ دریافت می کنند. دیواره های دهلیز نازک اند و به راحتی متسع می شوند و خون به قلب وارد می شود. براثر انقباض، دهلیز خون را به بطن ها که دیوارۀ ضخیم تری دارند، می فرستد و ضربان دوم با قدرت بیشتری ایجاد می شود. دهلیز (معماری). راهرو، به ویژه راهروی ورودی خانه؛ دالان، و بخشی از دستگاه ورودی که معمولاً در حد فاصل هشتی و حیاط قرار می گیرد. نیز (در موارد نادر) اتاق بزرگ. همچنین در حمّام های سنّتی، محل نشستن گرمابه دار.
معنی کلمه دهلیز در ویکی واژه
پهلوی dahliz راهرو، دالان، دهالیز.
جملاتی از کاربرد کلمه دهلیز
مشتاق ملک خاک شدم بر در دهلیز دولت به سراپرده یارم نرسانید
نوارقلب معمولی تنها قادر به ثبت وضعیت آنی بیمار است درحالیکه گاهی انواع آریتمی در زمانی بیمار را آزار میدهد که در حال انجام کارهای روزانه است یا شبهنگام و زمانی که خواب است. مانیتورینگ هولتر این امکان را به پزشک میدهد که بتواند روند فعالیت قلبی بیمار را در یک دوره زمانی مشخص در دسترس داشته باشد. تشخیص انواع آریتمی حاد و فلوتر دهلیزی و دیسریتمی لحظهای توسط این روش امکانپذیر میگردد.
درین تنگ دهلیز بیم و امید اسیر خودم کرد نقش پلید
سه هفته بعد از فاجعه اورست، بوکریف تلاش کرد تا از جبهه جنوبی آناپورنا (۸۰۹۱ متر)، با همراهی سیمونه مورو صعود کند. همنورد دیگر او دیمیتری سوبولف، فیلمساز قزاقستانی بود که میخواست مستندی از صعود بسازد. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۷ نزدیک ظهر، بوکریف و مورو طنابها را در دهلیزی در ارتفاع ۵۷۰۰ متری محکم میکردند که ناگهان قرنیز بزرگی از برف از ارتفاعات دیواره غربی آناپورنا شکست و ۸۰۰ متر در طول دهلیز پایین آمد. بهمن مورو را تا نزدیکی چادرهایشان پایین پرت کرد و او به شکلی معجزهآسا توانست خود را از آن بیرون بکشد اما نتوانست اثری از بوکریف و سوبولف ببیند. مورو به کمپ اصلی بازگشت و از آنجا برای درمان با بالگرد به کاتماندو فرستاده شد.
بهر دهلیزبان چگویی شعر که بمانی چو کفش در دهلیز
لختیها ---- باز؛ تا خون دهلیزها وارد بطنها شود.
صحن و دهلیز سراپردهٔ او اوج و حضیض ادهم و اشهب گرد آخر او لیل و نهار
عصب شنوایی در هسته کوکلئار-در ساقه مغز محل پیوند پل مغز با پیاز نخاع- ختم شده و در شنیدن نقش دارد. منطقه شنوایی در لوب گیجگاهی (تمپورال) قشر مغز قراردارد. منطقه شنوایی اولیه شامل نواحی ۴۱ و ۴۲ برودمن است و منطقه شنوایی ارتباطی در ناحیه ۲۲ برودمن قراردارد. عصب دهلیزی به همراه عصب شنوایی بوده و در هسته وستیبولار ختم میشود. هسته وستیبولار در محل اتصال پل مغزی و پیاز نخاع قرارمی گیرد. عصب دهلیزی در تعادل و همچنین حرکات هماهنگ چشمها در ارتباط با حرکات سر نقش دارد. از نشانههای آسیب عصب دهلیزی، سرگیجه، تهوع و نیستاگموس است.
خون گران سیر است در رگهای او سنگ صد دهلیز و یک سیمای او
جلو سر در، دهلیزی قرار دارد که در گذشته به صورت ایوانی بوده و بخشی از حیاط اندرون بقعه بهشمار میآمدهاست. در جنوب همین دهلیز بنای مربع سنگی استواری با ابعاد ۸ر۵ متر و پوشش ضربی متعلق به قرن چهارم وجود دارد. در جنوب حرم نیز اتاق طویل مسدودی در جهت شرقی-غربی قرار دارد که احتمال دادهاند متعلق به دوره ساسانی باشد. این اتاق از مشرق به بنای مربع سنگی مذکور منتهی میگردد و معلوم میشود که در آغاز، راه ورود به بنای سنگی بودهاست. در شمال حرم، مسجد یا رواقی از دوره قاجاریه وجود دارد. صحن بزرگتر بقعه که حیاط بیرونی آن محسوب میشود در شمال همین مسجد قرار دارد. در شمال صحن اتاقی برای اقامت میهمانان متولی یا زوّار دیگر احداث شدهاست.
ابوالقاسم، که شد عالم طفیلش فلک دهلیز چاوشان خیلش
مسمومیت شنوایی (اتوتوکسیسیتی) به ویژه بر دهلیز شنوایی، مسمومیت کلیوی (نفروتوکسیسیتی)، نارسایی حاد کلیه، نفروز کلیه (آسیب به غشای پایه گلومرولهای کلیه) از عوارض مشترک این داروها است البته شدت عوارض داروهای مختلف یکسان نیست.
گنبد سردار با معماری سنتی بنا شده است و با توجه به سبک معماری و نیز زندگینامه سردار محمدحسین خان مکری مربوط به دوره قاجار است. مقبره سردار شامل یک حیاط کوچک در ضلع جنوبی و ساختمان مقبره است. مقبره بنایی مستطیل شکل به ابعاد تقریبی ۱۳ در ۱۵ متر و مساحت مقبره در حدود ۱۹۸ متر مربع بوده و دارای یک گنبد مرکزی ایوان دار که برای اجرای گوشه سازی گنبد از روش طاق بند استفاده و دارای دو دهلیز در طرفین میباشد.
به دهلیز گه طاقش از آبنوس که برجش همی ماه را داد بوس
کنون که بر در دهلیز پرده های دماغ شراب و عقل بهم بر زنند دست جدل
غلام زلف و رخ شاهدان تبریزم خلاف مصلحت زاهدان دهلیزی
به پرستشگاههای مهرپرستان مهرابه یا میترائیوم گفته میشود. ساختمان مهرابهها از یک ورودی، سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی میشد تشکیل شده است. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بوده است. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاهتر است. مهراب بالای تالار اصلی قرار میگرفت و عبارت بود از گودی اندکی در دیوار که نقش مهر (و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده میشد کوتس و کوتوپاس نیز در دو سوی او دیده میشدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکتهایی سنگی قرار میدادند.