دنائت
معنی کلمه دنائت در فرهنگ عمید
معنی کلمه دنائت در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دنائت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه دنائت
خویشتن را در لباس عروسان به جهانیان مینماید و زینت و زیور مموه بر دل و جان هر یک عرض میدهد. آرایش ظاهر را مدد غرور بی خردان گردانیده است و نمایش بی اصل را مایه شره و فریب حریصان کرده، تا همگان در دام آفت او میافتند و اسیر مراد و هوای او میشوند، از خبث باطن و مکر خلقتش غافل و از دنائت طبع و سستی عهدش بی خبر
سرکشید امروز بیدل از بنای اعتبار آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد
به افسون دنائت غافلی از ننگ پامالی به پستی متهم هرگز نمیداند زمین خود را
سفله از فرط دنائت ایمن است از حادثات هیچ مؤمن خون نریزد اشتر جلّال را
تحصیل دستگاه تنعم دنائت است چندانکه ریشه موج زند در زمین دود
کز دنائت ز راه آهن و نی گردد انبار حق بادنی شیء
ندانم ازکجا دل بستهٔ این خاکدانگشتی دنائت پشهای داریکه نتوان از زمینکندت
اما وفا؛ میفرمایند که وفا نتیجه دنائت نفس و غلبه حرص است. چه هر کس که اندک چیزی از مخدومی یا دوستی بدو لاحق باشد یا به وسیلت آن مخدوم یا دوست، او را وجه معاش و معاشرتی حاصل آمد، حرص و شره او را به طمع جذب امثال آن منافع بر آن دارد که همه روزه چون حجّام فضول آن مسکین را ابرام نماید، و آن بیچاره از مشاهده او به جان رسیده ملول شود تا چون خود را از شر صحبت وی خلاص دهد؟ چون آن وفادار را بیند گوید:
از دنائت شمر قناعت را همّتت را که نام کردهست آز؟
دنائت بس که شد امروز مغرور غنا بیدل زمین هم بال وپر دارد به ناز آسمانیها