( صفت ) سر خورده بور : چون دید حرفش درست در نیامد دمغ شد . شکستن سر کسی را چنانکه به دماغ رسد .
معنی کلمه دمغ در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی یَدْمَغُهُ: چنان فرق سرش را می شکافد که مغز سرش پیدا شود(از کلمه دمغ به معنای شکافتن فرق سر تا مغز سر است ) تکرار در قرآن: ۱(بار)
معنی کلمه دمغ در ویکی واژه
آزرده، سرخورده، پکر. (عامیانه): سرشکسته، شرمسار. به زبان فارسی ناراحت٬ فکور. اصطلاح مشابه با تغییر فتحه به کسره دِمغ است که معنی متفاوت دارد. چئوخ دمغ اِتور میشَین. خیلی تو فکر نشستی.
جملاتی از کاربرد کلمه دمغ
میرود خوابو میپرد هوشم می کفدمغز و میدرد گوشم
کین مدمغ بر کی میخندد عجب اینت باطل اینت پوسیده سبب
ای مدمغ عقلت این دانش نداد که خدا هر رنج را درمان نهاد
راز موفقترین دریچههای چرخشی اثر جییامآر از تحت تأثیر قرار دادن مبادله نشات میگیرد. آنها شامل لایه حساس، لایه ثابت و لایه ضدفرومغناطیسی هستند. آخرین لایه جهت مغناطش را در لایه ثابت مسدود میکند. لایههای حساس و ضدمغناطیسی برای کاهش مقاومت ساختار نازک ساخته میشوند. دریچه با تغییر جهت مغناطیس در لایه حساس نسبت به لایه ثابت، به میدان مغناطیسی خارجی واکنش نشان میدهد.
عرق از خجلت تشبیب تو از نیل گذشت چهره طبع منوچهری دمغانی را
این همهآیتها جز بمثل ندانی که «مَثلُ الجنَّة التی وُعِدَ المتقون». ترا بجایی رسانند که سدّها و کوهها چون پشم رنگین شود «وَتکونُ الجِبالُ کالْعِهْنِ المَنْفوش». «إِنّ یأجوجَ و ماجوجَ مُفسدون فی الارض» ترا بنمایند. بدانی که این همه در تن آدمی کدام صفتهاست؟ پس دجال، حال نفس امّاره را دریابی «أَعْدی عَدُوِکَ نفْسُک التی بَیْن جَنْیک». پس «جذبةٌ مِنْ جَذَباتِ الحق تُوازی عمل الثقَلین» درآید و ترا بمیراند و فانی کند که «مَنْ أراد أن یَنظُرَ إِلی مَیّت یمشی علی وجه الأرض فَلیَنْظُر إِلی ابن ابی قُحافَة». پس زنده شوی «أَوَمَنْ کان مَیتاً فاحییناه». چون باقی شدی ترا بگویند که چه کن و چه باید کرد «والذین جاهَدوا فینا لَنَهْدیِنَهُم سُبُلَنا». آنگاه ترا در بوتۀ عشق نهند و هر زمان گویند: «وجاهِدوا فی اللّه حقَّ جِهادِه» تا آتش ترا سوخته گرداند. چون سوخته شدی نور باشی «نورٌ علی نورِ یهدی اللّهُ لِنوره مَنْ یَشاء»، و خود نور تو باطل است و نور وی حق و حقیقت نور او تاختن آرد، نور تو مضمحل شود و باطل گردد. همه نور وی باشی «کَذلک یَضْرِبُ اللّه الحقَ و الباطِل بل نقذِف الحق علی الباطل فیدمغه».
حفظ دماغ آن مدمغ بود چونک سهر باید یار مرا
پیش از آن کادم نبود و نام آدم کس نبرد در دمغ عاشقان بودست ازین سودا خمار
در نوشتار گاهی اصطلاح مغناطیسی غولپیکر با مغنامقاومت غولپیکر نیمرساناهای فرومغناطیسی و ضدمغناطیسی اشتباه گرفته میشود، که مربوط به ساختار چندلایه نیست.
بلند اقبال گویا مستی امشب ویا طبعت به خودمغرور باشد
از بال پشه ای رفت بربادمغزنمرود از کبراگرنگویی با کبریا چه باشد
در روش طولی، مغناطش بر سطح عمود است. بین حوزهها یک منطقه انتقال (دیوارههای حوزه) تشکیل میشود که در آن میدان مغناطیسی از ماده خارج میشود. اگر دیوارههای حوزه در رابط دو حوزه به جهت قطب شمال واقع شده باشد، میدان به سمت بیرون هدایت میشود و برای دو حوزه قطب جنوب به سمت داخل هدایت میشود. برای خواندن جهت میدانمغناطیسی بالای دیواره حوزه، جهت مغناطیسی به صورت عمود به سطح در لایه ضدمغناطیسی و به موازات سطح در لایه حسگر ثابت میشود. تغییر جهت میدان مغناطیسی خارجی باعث منحرف شدن مغناطش در لایه حسگر میشود. وقتی میدان میخواهد مغناطش را در لایههای حسگر و ثابت تراز کند، مقاومت الکتریکی حسگر کاهش مییابد و بالعکس.
جییامآر در غشاها برای اولین بار توسط فر و گرونبرگ در مطالعه ابرشبکههای تشکیل شده از لایههای فرومغناطیسی و غیرمغناطیسی مشاهده شد. ضخامت لایههای غیرمغناطیسی به گونهای انتخاب شد که اثر متقابل بین لایهها ضدمغناطیسی و مغناطش در لایههای مغناطیسی مجاور ضدموازی باشد. سپس یک میدان مغناطیسی خارجی میتواند بردارهایمغناطیسی را به موازات خود تحت تأثیر مقاومتالکتریکی ساختار قرار دهد.
رغم انفم گیردم او هر دو گوش کای مدمغ چونش میپوشی بپوش