دمای

معنی کلمه دمای در فرهنگ فارسی

خونها، جمع دم

جملاتی از کاربرد کلمه دمای

از محتشمان بلخ بود و از قدمای مشایخ خراسان، مرید شقیق بود و استاد احمد خضرویه، رحمةاللّه علیهم. اندر جملهٔ احوال خود،از ابتدا تا انتها، یک قدم بی صدق ننهاد؛ تا جنید گفت: «صِدّیقُ زمانِنا حاتمُ الأصمّ.»
ای صفاسین اونودمایان قافقاز گلمیشم ذوق آلام مراقیندان
نبشتند کز روم صدمایه‌ور همی بازخرند خویشان به زر
یگانهٔ زمانه بود و اندر عصر خود سید اقران و شاهنشاه مردان بود. مرید خضر پیغمبر علیه السّلام بود و بسیار از قدمای مشایخ را دریافته بود و با امام اعظم، ابوحنیفه رضی اللّه عنهما اختلاف داشت و علم از وی آموخته بود.
در بادیه سیل مژه‌ام خار دمایند تا ناقهٔ او بر من مسکین گذر آورد
زین سپس پای بر سرِ خود دار ندمای لطیف در خود دار
از کبرای ائمهٔ وقت بود و قدمای مشایخ زمان. عمری نیکو یافت. مرید ذی النون مصری بود و با بسیاری از شیوخ صحبت داشته بود و جمله را خدمت کرده.
از آنجایی که تفاوت‌هایی گوناگونی میان افراد در خصوص رضایت روانشناسی و فیزیولوژیکی وجود دارد. پیدا کردن دمای ایده‌آل برای هر فرد در یک فضای مشخص، کار سختی می‌باشد. داده‌های آزمایشگاهی و میدانی برای شرایط تعریف شده برای آسایش درصد خاصی از ساکنان، جمع آروی شدند.
از قدمای مشایخ خراسان بود. با بوتراب صحبت داشته بود و خراز را دیده. اندر توکل قدمی تمام داشت.
بود از ندمای شه جوانی در هر هنری تمام‌دانی
پادشاهی کاری بزرگست و باوجِ معالی آن ببالِ همّت عالی توان پرید لاغیر، چه نسب پیرایهٔ رویِ حسبست و اگر نسب نباشد، حسب خودمایه‌ایست که همه مغنی و پایهٔ از همه مستغنی و از اینجاست که مردم را اول از محامدِ صفات ذاتی چون فضل و فتوّت و منقبت و مروّت پرسند، آنگاه از نسبتِ اُبُوّت سخن رانند که نه هرچ آهو اندازد، مشکِ بویا بود یا هرچ از نحل آید، عسلِ مصفّی یا هرچ صدف پرورد، لؤلؤِلالا، نه هرک از شیر زاید، دلیر بود یا هرچ از آهن کنند، شمشیر بود.