دلال

دلال

معنی کلمه دلال در لغت نامه دهخدا

دلال. [ دَ ] ( ع مص ) جرأت نشان دادن زن بر شوی خود با غنج و ناز، گویی که با او اظهار خلاف و غضب می کند و حال آنکه مخالفتی با وی ندارد، و اسم آن نیز دَلال است. ( از اقرب الموارد ). ناز کردن. ( دهار ). دَل . دَلَل. رجوع به دل و دلل شود.
دلال. [ دَ ] ( ع اِ ) اسم است از مصدر دل و دلال به معنی غنج و ناز. ( از اقرب الموارد ). ناز. ( منتهی الارب ) ( دهار ). ناز و غمزه و اشاره به چشم و ابرو. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر، خطی ). ناز و حسن. ( شرفنامه منیری ). بشک. کرشمه. ناز و بیشتر در رفتار :
به هر بوسه کزو خواهم نازی و عتابی
به هر باده کزو خواهم غنجی و دلالی.فرخی.گه خرامش چون لعبتی کرشمه کنان
بهر خرامش ازو صدهزار غنج و دلال.فرخی.از سر دلال و ملال و تبرم سخن می گفت ( ترجمه تاریخ یمینی ص 359 ). لاجرم هیچ کدام شخص بر امیر و پیشوای خویش دلال نتواند. ( جهانگشای جوینی ).
من دلش برده به صد ناز و دلال
او بهانه کرده با من از ملال.مولوی.چشمه های آب شیرین زلال
پروریدم طفل را با صد دلال.مولوی.هم سرش را شانه می کرد آن ستی
با دوصد مهر و دلال و دوستی.مولوی.عشق لیلی نه باندازه هر مجنونی است
مگر آنان که سر ناز و دلالش دارند.سعدی.|| ( اصطلاح تصوف ) اضطراب و قلق است که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق به باطن سالک می رسد و هرچند در آن حال به مرتبت سکر و بی خودی نیست ولکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هرچه بر دل او در آن حال لایح شود بی اختیار بگوید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون و از فرهنگ علوم عقلی ازشرح گلشن راز ص 561 ).
دلال. [ دَ ] ( اِخ ) نام مخنثی مشهور. ( منتهی الارب ). رجوع به الاغانی ج 4 ص 59و عیون الاخبار ج 4 ص 5 و عقدالفرید ج 7 ص 29 و 31 شود.
دلال. [ دَ ] ( اِخ ) دختر محمدبن عبدالعزیزبن مهدی. از زنان محدث بود که از پدرش احادیثی نقل کرده است ودر محرم سال 508 هَ. ق. درگذشته است. ( از اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم رواة الحدیث ابن نقطة ).
دلال. [ دَ ] ( اِخ ) موضعی است یا نخله ای است نزدیک مدینه. ( منتهی الارب ).
دلال. [ دَل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) واسطه بین فروشنده و خریدار. ( از اقرب الموارد ). فراهم آرنده بایع و مشتری. ( منتهی الارب ). واسطه و میانجی عموماً و میانجی معاملات خصوصاً. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). بهاکننده. ( دهار ). کسی که با دریافت حق معینی واسطه مابین خریدار و فروشنده میشود. ( لغات فرهنگستان ). واسطه میان بایع و مشتری. آنکه مشتری برای فروشنده یابد. عرضه کننده مال دیگری بر مشتری. آنکه فروشنده و متاع را به خریدار و خریدار را با فروشنده راه نماید. عرضه کننده. میانجی میان بایع و مشتری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کسی که در مقابل اجرت واسطه انجام معاملاتی شده یابرای کسی که میخواهد معامله ای بکند طرف معامله پیداکند. ( ماده 335 قانون تجارت ایران ). بنابراین دلال خود طرف عقد واقع نمی شود ( بعکس حق العمل کار ). ( از فرهنگ حقوقی ). بَیّاع. مُبَرطِس. مُبَرطِش :

معنی کلمه دلال در فرهنگ معین

(دَ لّ ) [ ع . ] (ص . ) واسطه ، واسطه در خرید و فروش .
(دَ ) [ ع . ] (اِ. ) ناز، کرشمه .

معنی کلمه دلال در فرهنگ عمید

۱. ناز کردن، ناز، کرشمه.
۲. ناز کردن زن بر شوهر خود.
۳. وقار.
۴. خرام.
میانجی بین خریدار و فروشنده، کسی که واسطه میان خریدار و فروشنده باشد.

معنی کلمه دلال در فرهنگ فارسی

نازکردن، نازکردن زن برشوهرخود، ناز، کرشمه، میانجی بین خریداروفروشنده، کسی که واسطه میان
( صفت اسم ) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود .
شهرت نصرالله به عبد الله از فاضلان قرن سیزدهم بیروت است .

معنی کلمه دلال در فرهنگ اسم ها

اسم: دلال (پسر) (فارسی) (تلفظ: dalal) (فارسی: دلال) (انگلیسی: dalal)
معنی: ناز و کرشمه

معنی کلمه دلال در دانشنامه عمومی

دلال (فیلم). دلال ( انگلیسی: Broker; کره ای:  브로커 ) فیلم درام محصول کره جنوبی به کارگردانی هیروکازو کورئیدا و با بازی سونگ کانگ - هو، به دونا، گانگ دونگ - وون و آی یو است. این فیلم در ۸ ژوئن ۲۰۲۲ منتشر شد. این فیلم در ۲۶ مه ۲۰۲۲، در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۲ به نمایش درآمد.
• سونگ کانگ - هو در نقش سانگ - هیون
• به دونا در نقش سو - جین
• گانگ دونگ - وون در نقش دونگ - سو
• آی یو در نقش سو - یونگ

معنی کلمه دلال در ویکی واژه

mediatore
ناز، کرشمه.
واسطه، واسطه در خرید و فروش.

جملاتی از کاربرد کلمه دلال

دلالگی جمال دلدار نی عیب در او و نه عار
این کتاب تنها کتابی محسوب می‌شود که فاصله زمانی کمی با جنگ جمل دارد. در عین حال یکی از کتبی است که این جنگ را به صورت کامل روایت کرده‌است. شیخ مفید در این کتاب به بیعت فردی به نام کلیب نیز اشاره کرده‌است که به سبب رفتار آزادمنشانه علی بن ابی‌طالب بوده‌است. همچنین شیخ مفید در این کتاب به شیوه نظارتی علی بن ابی‌طالب در حکومت نیز اشاره کرده‌است. همچنین این کتاب سرشار از استدلال‌های منطقی است و نکات تاریخی در آن به وفور دیده می‌شود. از دیگر ویژگیهای کتاب می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
زلفش نگر دلال دل از من چه پرسی حال دل زان زلف پرس احوال دل یا شکر دارد یا گله
شکسته پشت شیطان را بدیده روی سلطان را که هر خس از بنا داند به استدلال بانی را
یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز الفوز فی لقایک طوبی لمن یفوز
راست چو کشته شوند و زار فکنده آیدشان مشتری و آید دلال
طبیبانی که در بالین مایند به عزرائیل دلالی نمایند
خریدار دلالت دلبرا هستم ولی باشد دمم سرد و تنم گرد و سرشکم سیم و رویم زر
چیست تسبیح​های بی مانع جز دلالت ز صنع بر صانع
ازنگه ناز و فسون رفت و زلب غنج و دلال
ایجاد همزبانی بین فلسفه و عرفان از اهداف اصلی ابن فناری است، او سعی دارد تا مطالب را به صورت استدلالی و در قالبی منطقی یا دست کم قابل پذیرش فیلسوفان ارائه دهد.
از آن قباچه قلمی دوخته نگر با جامه شکافته غنج و دلال دوست