معنی کلمه دستگرد در لغت نامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لواسان کوچک بخش افجه شهرستان تهران. واقع در 20هزارگزی جنوب افجه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 72هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو شاه آباد به پزه ، با 228 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی جنوب قلعه رئیسی مرکز دهستان و 120هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان به آغاجاری. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 105هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و سر راه مالرومشیز به گوداحمر، با 219 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بنت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 85هزارگزی باختر نیکشهر و کنار راه مالرو بنت برمشک ، با 200 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. واقع در 38هزارگزی جنوب سرباز و کنار راه فرعی سرباز به فیروزآباد. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. اهالی این ده از طایفه سرباز هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه گنج بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 82هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و 10هزارگزی خاوری راه مالرو مارز به کهنوج. مزارع دستگرد پائین و زیارتگاه جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 150هزارگزی جنوب کهنوج و 6هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
دستگرد. [ دَ گ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 80هزارگزی شمال باختری کرمان و سه هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).