دارا

دارا

معنی کلمه دارا در لغت نامه دهخدا

دارا. ( نف ) دارنده. ( برهان ) :
دارنده تخت پادشاهی
دارای سپیدی و سیاهی.نظامی. || خداوند، مالک :
لطیف کرم گستر کارساز
که دارای خلق است و دانای راز.سعدی.ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی.حافظ.دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
یحیی بن مظفر ملک عالم عادل.حافظ. || در بردارنده ، شامل : این خانه دارای پنج اتاق است. || ( اِ ) لای و دردی که در ته خم نشیند. ( برهان ) :
ز می گر نباشد ز دارا کشم
اگر چند سلطان داراوشم.عنصری. || ( اِمص ) درو، درودن و درو کردن :
بدان زایند مردم تا که میرند
بدان کارندتا بکنند دارا.( فرهنگ اسدی ).
دارا. ( اِخ ) یا داریوش بزرگ نخستین پادشاه سلسله هخامنشی است که به این نام خوانده شده و نباید او رابا دارای اکبر که بدست اسکندر کشته شد، اشتباه کرد.او همان داریوش اول است. رجوع به داریوش اول شود.
دارا. ( اِخ ) این پادشاه نیز از خاندان هخامنشی و پسر اردشیر درازدست است که از زنی از اهالی بابل بنام «کسمارتی دین » متولد شد.او را بنام هایی مانند دارابن بهمن بن اسفندیار و دارابن اردشیربن بهمن بن اسفندیار در تواریخ یاد کرده اند و ابن اثیر برای عدم اختلاط او با دارا پسر دارا ( داریوش سوم ) عنوان دارای اکبر به او داده است. این پادشاه نوزده سال بر تخت نشست. رجوع به داریوش دوم شود.
دارا. ( اِخ ) این پادشاه همان دارای بزرگ است که بدست اسکندر کشته شد و در تواریخ متأخر او را بعنوان داریوش سوم میشناسیم. در کتب پیشینیان دارابن دارا، دارا پسردارا، و گاه بعنوان دارای اکبر نامیده شده است. او را بنام دار و دارابن داراب نیز خوانده اند اما روایت درست تر این است که او فرزند دارای پیشین خود ( داریوش دوم ) نبوده ، بلکه نبیره وی بوده است. او پسر آرسان و آرسان فرزند استن و استن پسر داریوش دوم بوده است ، بنابراین این پادشاه به چهار واسطه به اردشیر درازدست می پیوندد. حادثه غلبه اسکندر بر او یکی از چند سانحه بزرگ تاریخ ایران است. رجوع به ایران باستان ج 2 داریوش سوم شود. این پادشاه بنیانگزار شهر معروف دارابگرد است :
چو دیوار شهر اندرآورد گرد
ورا نام کردند دارابگرد
یکی آتش افروخت از تیغ کوه

معنی کلمه دارا در فرهنگ معین

[ په . ] (ص فا. ) ۱ - دارنده . ۲ - مال دار. ۳ - خدای تعالی .

معنی کلمه دارا در فرهنگ عمید

دارنده، چیزدار، مال دار، ثروتمند.

معنی کلمه دارا در فرهنگ فارسی

دارنده، چیزدار، مالدار، ثروتمند
( صفت ) ۱ - دارنده . ۲ - مالدار ثروتمند . ۳ - خدای تعالی .
شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود

معنی کلمه دارا در فرهنگ اسم ها

اسم: دارا (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: dārā) (فارسی: دارا) (انگلیسی: dara)
معنی: دارنده، ثروتمند، از نام های پروردگار، داریوش سوم از پادشاهان ایران، برخوردار از چیزی یا در اختیار دارنده ی چیزی، صاحب، مالک، ( در قدیم ) ( به مجاز ) خداوند، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) آخرین شاه ایران از سلسله ی کیانی، پسر و جانشین داراب و برادر اسکندر، چون اسکندر از پرداخت خراج مقرر به دارا خودداری کرد، میانشان جنگ در گرفت، دارا شکست خورد و در حین فرار به دست دو تن از خدمتکارانش کشته شد، ( در اعلام ) داراب ( داریوش )، داریوش، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی

معنی کلمه دارا در دانشنامه عمومی

دارا (سنگال). دارا ( به لاتین: Dahra ) یک منطقهٔ مسکونی در سنگال است که در لینگر واقع شده است. دارا ۳۲٬۹۴۱ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه دارا در ویکی واژه

دارنده.
مال دار.
خدای تعالی.

جملاتی از کاربرد کلمه دارا

باید به مدارا طلبید آن مه را سرعت نبود هنر دل آگه را
سوره نازعات در مکه نازل شده و دارای ۴۶ آیه است.
ای بزم طرب فزای دارا ناهید کمینه چاکرت باد
بدارالشفای مغان آر روی مداوای این علت از باده جوی
ورد عالم غیر افسوس و دریغ و آه نیست تا سفر کرد آن جهان جان سوی دارالقرار
بردم گمانییی که وفادارایی کنی هرگز دروغ تر نبود زین گمانییی
بیامد پر اندیشه و روی زرد بپرسید زان نامداران مرد
دارای هزار خاک‌نشین شهسوار من گاهی نگاه در ته پای سمند کن
از عیش و نشاط روزه داران از گردش چرخ غم فزاییم
خاک باکو وطن و مامن دینداران بود اندر آن عهد که بر شرق گذشت اسکندر
اگر شرح غم دل را نویسی پیش دلداران مدد از دیده می باید قلم را در سیاهی کن