خبری. [ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) مقابل انشائی. - جمله خبری ؛ جمله خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله خبری اند. - واگن خبری ؛ واگنی که از تعطیل واگنها در آخر شب خبر دهد. ( یادداشت بخط مؤلف ). خبری. [ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) راوی. مورخ. تاریخ نویس. ( از ناظم الاطباء ). خبری.[ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به خبر که قریه ای است از قراء فارس در نواحی شیراز. ( از انساب سمعانی ).
معنی کلمه خبری در فرهنگ فارسی
منسوبست به خبر که قریه ایست از قرائ فارس در نواحی شیراز .
جملاتی از کاربرد کلمه خبری
نکرد در دلتان جای ناله جامی دریغ کز غم ارباب درد بی خبرید
زین خوان و از این خانه سوی تو خبری هست؟ ای گشته بر این گوی تو را پشت چو چوگان!
ملول میگوید یکی از اهدافش برای تأسیس این ایستگاه خبری تغییر دیدگاه بینالمللی دربارهٔ اسرائیل بودهاست. ژانویه ۲۰۱۳ گردانندگان این شبکه تأکید کردند که یک ماشین پروپاگاندا نخواهد بود.
تازه، این فاتحهٔ بیخبری است تازه، باز اول کوری و کری است
از حال پریشان خیالی خبری برد ز آن طرّه پیامی که نسیم سحر آورد
باد می آید و از کوی تو دارد خبری دل و جانها همه خون، تا چه خبر می آرد؟
این همگرایی سهولت در ضبط، سهولت انتقال و سهولت در دستکاری، اصول سنتی عکاسی خبری را که برای ضبط و انتقال تصاویر و فیلم غیر دیجیتالی تهیه شدهاست، زیر سال میبرد.
به خفتگان، خبری میدهد، خروش خروس ز هاتف دگرست، آن خطاب نزدیک است
شد سالها که بندهٔ تست اوحدی، دریغ کز حال بندگان خبری نیست شاه را
گر باخبری ازو نشان چیست؟ ور بیخبری ز جان فغان کو؟
سر بی شور نگنجد به تن عاشق مست خبری زآمدنت کو که کند باخبرم
جز صبا کیست کزین خسته برد پیغامی؟ جز نسیم از بر دلدار که آرد خبری؟