( خبارة ) خبارة. [ خ َ رَ ] ( ع اِ ) واحد «خبار» است . رجوع به «خَبار» شود. || ( مص ) ناظم الاطباء آنرا مصدر دیگر خَبُر می آورد . خباره. [ خ َ رَ / رِ ] ( ص ) چست و چالاک و جلد و هوشیار در کارها. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ ضیاء ) ( از انجمن آرای ناصری ). گربز. باهوش. ج ، خبارگان : برفت بردمشان یکدو منزل و همه را بکشت و دشمن دین را بکشت باید زار خبارگان صف پیل آن سپه بگرفت نفایگان را پی کرد و خسته و افکارفرخی ( از انجمن آرای ناصری ).فلک روغن گری گشته ست ما را بکار خویش در جلد و خباره ز ما اینجا همی گنجاره ماند چو روغن برگرفت از ما عصاره.ناصرخسرو.
معنی کلمه خباره در فرهنگ عمید
جست و چالاک، چابک و زرنگ: فلک روغنگری گشته ست بر ما / به کار خویش در جلد و خباره (ناصر خسرو: ۴۶۰ ).
معنی کلمه خباره در ویکی واژه
از نیا-هندواروپایی -seh₁p* «آزمودن، جستن». همریشه با لاتین sapio، یونانی σοφός. چست و چالاک، جلد و هوشیار گربز، باهوش خبره، کارشناس. ج. خبارگان.
جملاتی از کاربرد کلمه خباره
لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ قال قتادة: «الباطل» هو الشیطان ای لا یستطیع الشیطان ان یغیّره او یزید فیه او ینقص منه. و قال مقاتل: لا یأتیه التکذیب من الکتب التی قبله و لا یجیء من بعده کتاب فیبطله. و قیل معناه: لا یأتیه الکذب فی اخباره عمّا تقدّم و لا عمّا تأخر. تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ای منزّل من حکیم یقع افعاله محکمة، «حمید» ای حامد لنفسه و حامد لعباده المؤمنین.
أبوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالحکم مورخ مصری در قرن سوم هجری که اثرش «فتوح مصر وأخبارها» قدیمیترین کتاب بازمانده در این موضوع است. این کتاب بهطور مفصل در مورد قضات اعظم مصر، صحابهای که به مصر آمدند و احادیثی که از آنان نقلشده بحث میکند. محتوای اصلی کتاب حول تاریخ مصر است که با افسانههای قدیمی شروع و با حکومت عمروعاص پایان میپذیرد. کتاب همچنین چگونگی فتح بقیهٔ سرزمینها در شمال آفریقا و اسپانیا را شرح میدهد. نگاه او در این کتاب بیشتر نگاهی حقوقی/فقهی، نه نگاه تاریخ نگارانه است.
اقتطعه بهذه الآیة عن شهود الخلق، فانّ من علم انّه بمشهد من الحق داعی دقائق حالاته و خفایا احواله مع الحقّ و یهون علیه معانات میثاق العبادات باخباره برؤیته فلا مشقة لمن علم انّه بمرأی من مولاه. و فی الخبر: «اعبد اللَّه کانک تراه، فان لم تکن تراه فانّه یریک».
إِنَّا لَذائِقُونَ العذاب، ای انّ الضّالّ و المضلّ جمیعا فی النّار. و قیل: «حقّ علینا قول» اللَّه و اخباره انّا جمیعا نکفره و نصیر الی النّار و نذوق العذاب.
إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ ای الّا رسول قد ارتضیه لعلم بعض الغیب لیکون اخباره عن الغیب معجزة له و قیل: هذا الرّسول هو جبرئیل علیه السّلام «فَإِنَّهُ یَسْلُکُ» الهاء راجعة الی اللَّه عزّ و جلّ، و المعنی: اذا ارسل الوحی الی رسول ارتضاه و اراد ان یطلعه علی غیبه فانّه یبعث ملائکة بین یدیه یحفظون الوحی من استماع الشّیاطین. و قیل: یحفظون الرّسول من الشّیاطین. و قوله: مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ ای من امامه و ورائه «رصدا» ای حرسا و قیل: لئلّا یطّلع علیه الکهنة قبل الوصول الی النّبی المرسل الیه فیکون الرّسول هو اوّل من یتکلّم به. و قیل: کان جبرئیل (ع) اذا بعث الی نبیّ من الانبیاء انحدر معه اهل کلّ سماء الی الّتی تلیها و انحدر معه ملائکة السّماء الدّنیا الی الارض فیحیطون به و بالوحی و بالنّبی حتّی یفرغ من ادائه.
گفت این زمین اخبارها وحی آمدش در کارها از ربک اوحی لها کرد او عیان احوالها
قوله: إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ ای وجب علیهم الوعید فی قوله: لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ و قیل الکلمة قوله هؤلاء فی النار و لا ابالی و قیل: کلمته لعنته فی قوله: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ و قیل: کلمة ربک اخباره انهم لا یؤمنون. میگوید: براستی و درستی سخن خداوند تو بر مشرکان عرب برفت و حکم کرد که ایشان هرگز ایمان نیارند و اللَّه خود ایشان را بدین و هدایت و توحید مینپسندد.
عجبت للجنّ و اخبارها و شدّها العیس باکوارها
تِلْکَ الْقُری اشارتست فرا دیار قوم لوط و عاد و ثمود و مدین، نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها ای نتلوا علیک من اخبارها کیف اهلکناهم و دمّرناهم و کیف بعثنا الیهم الرّسل ندعوهم الی الهدی. وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ یعنی بالمعجزات و الدلالات و الامر و النّهی، و قیل ببیان العذاب بأنّه نازل بهم فی الدّنیا، فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ اینجا اقوال مفسّران مختلف است: ابن عباس و سدی گفتند: فما کانوا اولئک الکفار الذین اهلکناهم لیؤمنوا عند مجیء الرّسل، بما کذّبوا من قبل یوم المیثاق، فأقروا کرها باللّسان و اضمروا التّکذیب. میگوید: آن کافران پیشینه که ایشان را هلاک کردیم قومی را بآب بکشتیم و قومی را بباد و قومی را بزلزله و صیحه، ایشان بر آن نبودند که آنچه روز میثاق دروغ شمرده بودند و بدل نپذیرفته اگر چه بزبان اقرار داده بودند بکره، امروز پس ارسال رسل بدان ایمان آرند و پذیرند.
السَّلامُ الّذی ینال عباده منه. السّلامة: سلم المؤمنون من عذابه، و قیل: سمّی نفسه سلاما لسلامته من کلّ آفة. الْمُؤْمِنُ الّذی أمن الناس من ظلمه و أمن من آمن به من عذابه. و قیل: الایمان: التصدیق. ای هو الّذی یصدّق عبده فی توحیده و اقراره بوحدانیّته و یصدّق رسله باظهار المعجزة علیهم و هو المصدّق لنفسه فی اخباره الْمُهَیْمِنُ ای القائم علی خلقه باعمالهم و ارزاقهم و آجالهم و انّما قیامه علیهم باطلاعه و حفظه، و قیل: معناه الرّقیب یقال: هیمن یهیمن هیمنة اذا کان رقیبا علی الشیء.
و از آن جمله روح است. ارواح مختلف اند اندرو و اهل تحقیق از اهل سنّت گروهی گویند حیوة است و بس و گروهی گویند اعیانیست نهاده درین قالبها لطیف بعاریت خداوند سبحانه و تعالی تقدیر چنان کردست که تا روح بود اندر تن زنده بود بحیوة ولیکن ارواح مودَعست در قوالب و آنرا ترقّی بود در حال خواب از قالب بیرون شود و بحال بیداری باز آید و مردم روح بود و جسد زیرا که ایزد سبحانه و تعالی این جملت را مسخّر یکدیگر کرده است و ثواب و عقاب و حشر جمله راست. و روح آفریده است و هرکس گوید روح قدیم است خطائی بزرگ بود و اخبارها دلیلست کی آن اعیان لطیف است. وَاللّهُ اَعْلَمُ.