حوادث

معنی کلمه حوادث در لغت نامه دهخدا

حوادث. [ ح َ دِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حادثه. ( منتهی الارب ). پیش آمدها. سختیها و بلاهای زمانه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بلا وحادثه و ماجرا و عارضه. ( ناظم الاطباء ) :
از علم سپر کن که بر حوادث
از علم قویتر سپر نباشد.ناصرخسرو.حوادث از فلک و روزگار نیست عجب
فلک همیشه چنین بود و روزگار چنین.معزی.بزیر سنگ حوادث فتاده را چه طریق
جز آنقدر که بپهلو چو مار برگردد.سعدی.بحوادث متفرق نشوند اهل بهشت
طفل باشد که ببانگ جرسی برخیزد.سعدی.- حوادث الدهر ؛ سختیها و بلاهای زمانه. ( ناظم الاطباء ).
- حوادث روزگار؛ ریب المنون. بلاهای زمانه. || سرگذشت. ( ناظم الاطباء ).
- حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.

معنی کلمه حوادث در فرهنگ معین

(حَ دِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حادثه ، پیشامدها، وقایع .

معنی کلمه حوادث در فرهنگ عمید

= حادثه

معنی کلمه حوادث در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حادثه پیشامدها وقایع حادثات . یا حوادث جو ( جوی ) . مجموع. تغییرات سماوی مانند : باد باران رعد و برق و غیره کائنات الجو .

جملاتی از کاربرد کلمه حوادث

غاده از اواسط دههٔ هشتاد میلادی به سبب جنگ‌ها و حوادث بیروت در پاریس زندگی می‌کند و به‌طور منظم در یک مجلهٔ عربی زبان که در لندن منتشر می‌شود مطلب می‌نویسد. وی از هر گونه مصاحبهٔ تلویزیونی سر باز می‌زند؛ به خاطر تجربهٔ بدی که در یک مصاحبهٔ تلویزیونی در قاهره داشت و در خلال مصاحبه متوجه شد که مصاحبه‌گر هیچ‌یک از آثار او را نخوانده‌است.
ز یک جانب حوادث های افلاک زد آخر جمله را چون سایه بر خاک
شمشیر تو در ظلمت شبهای حوادث چون پرتو خورشید و طلوع سحر آمد
این که از ما دست سیلاب حوادث کوته است نیست از گردنکشی، از پستی دیوار ماست
طبق فلسفهٔ اپیکوری، خدایان در مکان‌هایی میان جهان‌های جداگانه جای دارند و در آنجا زندگی بی دغدغه و رستگارانه‌ای را می‌گذرانند، بدون اینکه در حوادث زمینی دخالت و در سرنوشت انسان شرکت کنند. اگر خدایان در زندگی زمینیان دخالت می‌کردند، دیگر ذات‌هایی کامل نمی‌بودند، چرا که از منظر اخلاقی، مسئول کژی‌ها و کاستی‌های زندگی زمینیان می‌بودند.
مصون چون شد بحق نفس از حوادث کند حق مظهرش بر اسم باعث
۴- سفر اعداد؛ شامل مسافرت بنی اسرائیل در دشت (بیابان) و حوادثی که بین راه مصر و سرزمین موعود بر این قوم گذشت و فتح اراضی کنعان است.
تیر باران حوادث تر نمی‌سازد مرا خواب راحت همچو شیران در نیستان می‌کنم
دشواری حوادث هستی چو بنگری جز در نقاب نیستی آسان نمی‌شود
پیش امواج حوادث پایداری سهل نیست مرد باید تا نیندیشد ز طوفان مرد کو؟
واهب جان ار کند از فضل خاص ذمه ام از وام حوادث خلاص
از سیل حوادث مکن اندیشه که فردا آباد بود هر که خراب است در اینجا
خانواده کشته‌شدگان حوادث ۴ اسفندماه در سراوان تحت فشار قرار گرفتند تا سناریوی نهادهای امنیتی را بپذیرند.
در این قفس چو مرا قدرت پریدن نیست خوشم که سنگ حوادث شکست بال مرا