جملاتی از کاربرد کلمه حاضر جوابی
اگرچه من نیم حاضر جوابی ز تو غایب نیم در هیچ بابی
جز دعا دیگر چه می آید زمن چون طبع من با همه حاضر جوابی ها فروماند از جواب
وقت حاضر جوابی کرمت چون گشاید طمع زبان سؤال
مؤمن الطاق پاسخ داد: اما مقتدای ترا تا روز حشر مهلت داده اند. مهدی از این حاضر جوابی خندید و ده هزار درهم به مؤمن الطاق بخشید.
زبانی داشت در حاضر جوابی بتیزی چون لب تیغ سدابی
دلم در سینه تا پر می زند چشمش خبر دارد نمی دانم کجا آورده این حاضر جوابی را
مرا جویا به بزم وصل او از جوش حیرانی لب تصویر آموزد فن حاضر جوابی را