جاروبی. ( اِخ ) ( ملا... ) از مردم ترک است که در نواحی بلخ میباشد، دیوانه و قمارباز و بی اعتبار است. از اوست این دو بیت : صد ره سرم بکوی تو گر خاک در شود کی شوق پای بوس تو از سر بدر شود ای شمع امشب از سر بالین من مرو یک شب چه شد بروی توام گر سحر شود.( ترجمه مجالس النفائس ص 166 ).
معنی کلمه جاروبی در فرهنگ فارسی
از مردم ترک است در نواحی بلخ
جملاتی از کاربرد کلمه جاروبی
کیستکز راه تو چون خاشاک بردارد مرا شعله جاروبیکند تا پاک بردارد مرا
باز آن جاروب را ز آتش بسوخت گفت کز آتش تو جاروبی برآر
ساز جاروبی ز عشق ای مرد کار خانۀ دل را بروب از هر غبار
آتش عشقش چو سوزد عقل را باز جاروبی ز عشق آید به کار
یا سرکشی سپهر را سرکوبی یا خار و خس زمانه را جاروبی
گفت جاروبی ندارم در دکان گفت بس بس این مضاحک را بمان
پس بگویی خواجه جاروبی بیار تا بجویم زر خود را در غبار
یا پست و بلند دهر را سرکوبی یا خار و خس زمانه را جاروبی
گفت: رسد، ولکن طغاری و جاروبی ساخته ام، چون چیزی بدین جانب آید آن را بردارم و بشویم.
داد جاروبی به دستم آن نگار گفت کز دریا برانگیزان غبار