پیچند
معنی کلمه پیچند در لغت نامه دهخدا

پیچند

معنی کلمه پیچند در لغت نامه دهخدا

پیچند. [ چ َ ] ( اِ ) عصابه و پیشانی بند زنان. ( برهان ).

معنی کلمه پیچند در فرهنگ فارسی

( اسم ) پیشانی بند زنان عصابه .

معنی کلمه پیچند در فرهنگستان زبان و ادب

{tornado} [علوم جَوّ] ستون هوای به شدت چرخان که با زمین تماس دارد و از اَبر کومه ای آویخته است یا در زیر آن قرار دارد و اغلب به صورت اَبر قیفی دیده می شود

معنی کلمه پیچند در دانشنامه عمومی

پیچند، توفان پیچنده یا تورنادو ( Tornado ) ، نوعی از گردباد است که به توده هوای به شدت متلاطم گویند که با سطح زمین و یک ابر کومولونیمبوس تماس برقرار کرده، و در برخی موارد اساساً یک ابر کومولونیمبوس است. از آنان با عنوان چرخندها یا طوفان ها نام می برند، اگرچه کلمه چرخند در هواشناسی در یک مفهوم گسترده تر، به هر گردش بسته کم فشار گفته می شود. پیچندها در شکل ها و اندازه های مختلفی ایجاد می شوند ولی در کل شکل ابر قیفی را دارند، که طرف باریک آن با سطح زمین در تماس است و اغلب اوقات با ابری از آوار و گرد و غبار همراه هستند. بیشتر پیچندها سرعتی کمتر از ۱۱۰ مایل بر ساعت ( ۱۷۷ کیلومتر/ساعت ) و ارتفاعی به اندازهٔ ۲۵۰ فوت ( ۷۶ متر ) دارند و پیش از پراکنده شدن، مسافتی در حدود چندین کیلومتر را می پیمایند. قدرتمندترین پیچندها، پیچند سال ۱۹۹۹ پل کریک - مور، می توانند سرعتی بیش از ۳۰۰ مایل بر ساعت ( ۴۸۳ کیلومتر بر ساعت ) و پهنایی بیش از دو مایل ( ۳٫۲ کیلومتر ) داشته باشند و می توانند ده ها مایل ( بیش از ۱۰۰ کیلومتر ) بر روی زمین باقی بمانند.
گونه های مختلف پیچندها شامل، فواره زمین، پیچند چندگرداب و پیچند دریایی می شود. تنوره های دریایی، به صورت بادهای مارپیچی قیفشکل شناخته، که به ابرهای عظیم کومه ای یا کومه ای بارا متصل می شوند. این ها به عنوان پیچندهای غیرمخرب دسته بندی می شوند که بر سطح آب ایجاد و در این که آیا این پیچندها از پیچندهای واقعی محسوب می گردند اختلاف نظر وجود دارد. این بادهای مارپیچی قیفی شکل، بیشتر در مناطق گرمسیری نزدیک به استوا رخ می دهند و در سرزمین های قطبی کمتر شایع هستند. دیگر پدیده های شبیه به پیچند در طبیعت، تندباد کوتاه مدت، تنوره دیو، گردباد آتشین و تنوره بخار هستند؛ بیشتر بادهای رعدوبرق زا با پیچندها اشتباه گرفته می شوند درحالی که عملکردشان کاملاً متفاوت است.
پیچندها در تمامی قاره ها به جز جنوبگان دیده شده اند. درحالی که اکثریت قریب به اتفاق پیچندها درمنطقه پیچند، منطقه ای در ایالات متحده آمریکا، رخ می دهند، ولی امکان رخداد آن در همه جای آمریکای شمالی وجود دارد. همچنین در مناطقی از جنوب آسیا و آسیای شرقی، شمال و شرق و مرکز آمریکای جنوبی، جنوب آفریقا، شمال غربی و جنوب شرقی اروپا، غرب و جنوب شرقی استرالیا و نیوزیلند دیده می شوند. پیچندها را می توان از طریق رادار دوپلر پالس با استفاده از الگوهای سرعت و بازتاب پیش بینی کرد، همچنین امکان استفاده از اکو هوک یا حوزه های تخریب یا استفاده از لکه های طوفان وجود دارد.
معنی کلمه پیچند در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پیچند در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه پیچند در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه پیچند

جملاتی از کاربرد کلمه پیچند

تا نپیچند خلق بر انگشت که یکی را برای هیچ بکشت
بهاری ابر سیه فام تند و پیچنده به مار افعی ماند دهان پر آتش و آب
ز رنجی که آرد بلندی نام نپیچند سر، خاندان کرام
گاه با رختهای موئینه که بپیچند بر سر و سینه
نشمرند احسان او با آنکه انجم بشمرند سرنپیچندش ز سر آنان که بر عالم سرند
گر قصب پیچند می شاید که مصری مذهبند ور قبا بندند می زیبد که ترکی مخبرند
عنان به که پیچیم ازان پیشتر که ایشان ز ما باز پیچند سر
آئورت صعودی از باز شدن دریچه آئورت در بطن چپ قلب منشأ می‌گیرد و از یک غلاف پریکارد مشترک با تنه ریوی عبور می‌کند. دو رگ خونی به دور یکدیگر می‌پیچند و باعث می‌شوند آئورت از عقب تنه ریوی شروع شود اما با پیچش به سمت راست و قدامی آن به پایان برسد. در ریشه آئورت صعودی، پاکت‌های کوچکی به نام سینوس‌های آئورت بین کاسپ‌های دریچه آئورت و دیواره آئورت وجود دارد که باعث ایجاد شریان‌های کرونری چپ و راست می‌شود. سینوس آئورت چپ منشأ شریان کرونری چپ را تشکیل می‌دهد، در حالی که سینوس آئورت راست باعث ایجاد شریان کرونر راست می‌شود. سینوس آئورت خلفی باعث ایجاد شریان کرونر نمی‌شود و آن را به یک سینوس غیر کرونر تبدیل می‌کند.
این گونه از مارها سمی نیستند بلکه به دور شکار خود می‌پیچند و آن را له می‌کنند.
جوانان شایستهٔ بخت ور ز گفتار پیران نپیچند سر
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» از روی بر وی گردانیدیم درین قرآن مردمان را از هر گونه‌ای، «وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‌ءٍ جَدَلًا (۵۴)» و آدمی پیچنده تر همه چیزست و ستیهنده تر.