پرده
معنی کلمه پرده در لغت نامه دهخدا

پرده

معنی کلمه پرده در لغت نامه دهخدا

پرده. [ پ َ دَ / دِ ] ( اِ ) حجاب. ( دهار ). غشاء. غِشاوه. خِدر. ( دهار ) ( منتهی الارب ). غطاء. تتق. پوشه. پوشنه. سِتر. سِتاره. اِستاره. سِجاف. سَجف. سِجف. قشر. سُتره. ستار. سِتاره. سدیل. سُدل. سِدل. سَدَل. وقاء. ( دهار ). صداو. ( منتهی الارب ). سُحبه. ( منتهی الارب ) ( دهار ). پوشش. قِناع. کنان. [ ج ، اکنه ]. اخدور. سدین. سدان. ( منتهی الارب ). قرام. ( دهار ) ( منتهی الارب ). مقرم. مقرمه. سِدافه. سِدار. شف . قذحمة. وجاح. اِجاح. ( منتهی الارب ). اَجاح. اُجاح. حائل. حاجز. مِقدم. ( دهار ). بَرَدج ( معرب ). جلباب :
به پرده درون شد خور تابناک
ز جوش سواران و از گرد و خاک.فردوسی.وز پرده چو سر برون زند گوئی
چون [ خود؟ ] ماه بر آسمان زند خرمن.عسجدی.روی خاک و سوی گردان چرخ را
این سیه پرده نقاب است و خضاب.ناصرخسرو.نیست این دریا بل آن پرده بهشت خرمست
گرنه این پرده بهشتستی نه پرحوراستی.ناصرخسرو.شد پرده میان تو و حکمت
آن پرده که بستند بر چغانه.ناصرخسرو.داناست کسی که روی زین جادو
در پرده دین حق بپوشاند.ناصرخسرو.منگر سوی گروهی که چو مستان از خلق
پرده بر خویشتن از بی خردی می بدرند.ناصرخسرو.در پرده هوائیم پوشیده برهنه
از خانه نوائیم چون پرده مانده بر در.سیف اسفرنگ.هر که را کرد شرم ازو دوری
بدرد پرده های مستوری.اوحدی.ز غمازیست مشک آخر سیه روی
که از صد پرده بیرون میدهد بوی.جامی.گرد آن پرده گلگون چو مشلشل دیدم
آمدم یاد از آن زلف و زان رنگ و عذار.نظام قاری ( دیوان البسه ).چو پیدا شد ز پشت پرده دلدار
یقین دلاله شد معزول از کار.پوریای ولی.صرف بیکاری مگردان روزگار خویش را
پرده ٔروی توکل ساز کار خویش را.صائب. || نقاب. روی بند. خدر. حجاب. روبند. برقع. روپوش.مقنعه. روی پوش. شامه. سرپوشه. سرپوشنه. باشامه. واشامه. باشومه. معجر. روپاک. چارقد. زرالو. سرانداز. قناع. کله. مقصوره :
نرم نرمک ز پس پرده بچاکر نگرید
گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه .کسائی.

معنی کلمه پرده در فرهنگ معین

(پَ دِ ) (اِ. ) ۱ - پوشش ، حجاب . ۲ - پارچه ای که بر پنجره بیاویزند. ۳ - نوا، گاه . ۴ - هر یک از بخش های نمایش که با افتادن پرده ، صحنه عوض می شود. ۵ - مجازاً آن چه که مانع خوب دیدن یا شنیدن می شود. ۶ - لایة نازکی از بافت ها که سطح اندام را می پوشاند. ۷ -

معنی کلمه پرده در فرهنگ عمید

۱. پرده یا چیزی که برای جلوگیری از نور، جلو پنجره یا در نصب می کند.
۲. روپوش.
۳. (موسیقی ) تغییر ارتعاشی میان دو نت متوالی به جز می و فا، و سی و دو.
۴. (هنر ) در تئاتر، هریک از قسمت های بازی و نمایش در تماشاخانه که پرده می افتد و سِن عوض می شود: هرچه در این پرده نشانت دهند / گر نپسندی به از آنت دهند (نظامی۱: ۲۴ ).
۵. [قدیمی] پوشش، حجاب.
۶. [قدیمی] چادر.
۷. (موسیقی ) [قدیمی] مفتول روده که به فاصله های معیّن در دستۀ تار می بندند.
* پرده برداشتن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. پرده از روی کسی یا چیزی کنار زدن.
۲. [مجاز] حقیقت کاری را آشکار ساختن.
* پرده برداشتن از چیزی:
۱. [مجاز] حقیقت چیزی را آشکار ساختن.
۲. پرده برداری کردن از آن.
* پردۀ بکارت: (زیست شناسی ) بافت نازکی در دهانۀ مهبل که بر اثر رابطۀ جنسی، فشار، یا ضربۀ شدید پاره می شود.
* پردۀ دیرسال: [مجاز] آسمان، روزگار: زاین پردۀ دیرسال / خیالی شدم چون بنازم خیال (نظامی۵: ۷۷۰ ).
* پردۀ صماخ: پرده ای نازک و شفاف که در انتهای مجرای گوش خارجی قرار دارد.
* پردۀ کسی (چیزی ) را دریدن: [قدیمی، مجاز] راز کسی (چیزی ) را فاش کردن.
* پردۀ نیلگون: [مجاز] آسمان.
* درپرده: (قید ) [مجاز] پوشیده، پنهان، و غیرصریح.

معنی کلمه پرده در فرهنگ فارسی

( اسم )۱- پوشه پوشنه پوشش حجاب قشر غشا ستر سجاف حائل حاجز جلباب . ۲- روی بند روبند روپوش روی پوش سر پوشه سرپوشنه روپاک چارقد سرانداز نقاب مقنعه حجاب معجر مقصوره کله. ۳- حجابی که بر در آویزند تا مانع داخل شدن نور و حرارت گردد حجابی که در بارگاه شهان می آویخته اند خیش درسار درساره شش خان شش خانه باشام پرس حجاب : ( پرده داران پرده بر گرفتند . ) ( سمک عیار ) ۴- سراپرد. بزرگ که درونش خیمه ها می زده اند پرده سرا چادر خرگاه خیمه . ۵- حجه ۶- ( شعبده ) حجابی که شعبده بازان و معرکه گیران آویزند و صورتهای عجیب بمردم تماشایی نشان دهند. ۷- صفح. نازک و شفافی که قوقوسیهای انار را از یکدیگر جدا میکند. ۸- ورقهای نازک و شفاف میان دو توی پیاز . ۹- ورقی بسیار نازک و سفید که میان سفیده و پوست تخم مرغ قرار گرفته. ۱٠- صفحهای بسیار نازک که روی بعضی از اعضای تن آدمی را پوشانده است : پرد. روی کلیه پرد. صماخ . ۱۱- غباری که بر روی چشم افتد و مانع دیدن باشد . ۱۲- لای تای ته. ۱۳ - اندرون خان. اندرونی حرم حرمسرا. ۱۴- دستان دست نوا گاه راه چنانکه در : پرد. خراسان پرد. بلبل پرد. قمری پرد. عراق پرد. چغانه پرد. دیر سال پرد. نوروزپرد. عشاق پرد. صفاهان پرد. حجاز و نظایر آنها و باصطلاح خاص نام دوازده آهنگ است که هندوشاه نخجوانی نام آنها را در این ابیات آورده است : ( نوا وراست حسینی و راهوی و عراق حجاز و زنگله و بوسلیک باعشاق . ) ( دگر سپاهان باقی بزرگ وزیر افکند اسامی هم. پرده هاست بر اطلاق . ) ( لغ. ) ۱۵- زه و بندهایی که بر دست. چنگ ورباب و تار بندند و بر آوردن اصوات گوناگون را انگشت بر آنها نهند. آنچه از روده یا برنج یا نقره بر دست. طنبوره و سه تار و غیره بندند برای نگاهداشتن انگشتان و حفظ مقامات موسیقی مفتول روده که بفاصله های معین در دست. تار بندند جلاذه ۱۶- هر یک از قسمتهای نمایش که در آن منظره تبدیل شود : نمایش در پنج پرده : پرد. اول پرد. دوم ... یا بالا رفتن پرده.پرده بالا رفتن آشکار شدن صحنه برای نمایش . ۱۷- لوح. بزرگ نقاشی تابلو نقاشی . ۱۸- ( مناظر و مرایا ) صفحه ای که تصویرها را بر روی آن رسم کنند . ۱۹- عالم غیب امور پوشیده و پنهانی پرد. غیب . ۲٠- مرحله مرحل. طریقت . ۲۱- جای محل موضع . یا پرد. الیافی خون . کبره یا پرد. اهریمنی. ۱- حجاب شیطانی. ۲- نفوس شریر. انسانی . یا پرد. ایزد . ۱- عالم غیب . ( وین پرد. ایزد بشما بر که دریده است ? ) ( منوچهری ) یا پرد. ایزدی . حجاب الهی . یا پرد. بکارت . پرده ای که علامت دوشیزگی است غشایی که نزد اکثر دوشیزگان ابتدای مجرای مهبل را مسدود میکند . این غشائ از جنس مخاط مهبل و شکلش غالبا متغیر است . گاهی بشکل صلیب در ابتدای مهبل قرار دارد وگاهی بشکل یک صفح. سوراخ دار ( شبیه غربال ) و گاهی هم بشکل صفحه ای است که دارای سوراخ واحدی در مرکز یا در یکی از کنارهها میباشد. این پرده دراولین مقاربت دوشیزگان پاره میشود و گاهی درنزد بعضی از دوشیزگان دارای الیاف محکمی است که پاره شدنش دیرتر انجام میگردد و ممکنست موجب درد و ناراحتی یا خونریزی زیاد بشود و گاهی هم بسیارشل است و در اولین عمل جنسی پاره شدنش محسوس نیست . گاهی در بعضی از دوشیزگان اصولا این پرده موجود نیست. بنابراین فقدان پرده در بعضی از آنان دلیل بر عمل مقاربت قبلی ایشان نیست . پارگی پرد. بکارت پس از انجام عمل مقاربت زوایدی مخاطی بصورت جوانه های گوشتی در اطراف سوراخ مهبل بجا میگذارد که محل التصاق اولی این غشائ است دخترکی . یا پرد. بینی . یا پرد. چشم . یا پرد. دل .یا پرد. صماخ پرده ای که در ابتدای گوش وسطی قرار دارد و حد فاصل بین گوش خارجی و گوش میانی است. این پرده تقریبا مدور است و دارای تحدب و انحنایی بطرف داخل میباشد و ضمنا از بالا بپایین و بطرف داخل دارای تمایل است . عمل این پرده نقل ارتعاشات صوتی ایجاد شد. در هوا بطرف اعضا و مراکز داخلی ترگوش میانی و داخلی میباشد پرد. گوش . یا پرد. عنکبوت . یا پرد. عیسی . آسمان چهارم. یا پرد. فانی رحم.یا پرد. گوش. پرد. صماخ یا پرد. مکدر. یا پرده های مراکز اعصاب . ( اسم ) پرده هایی هستند که بین استخوانهای مراکز اعصاب ( جمجمه و ستون فقرات ) و مغز و نخاع قرار دارند . تعداد این پرده ها سه تاست که از خارج بداخل بنامهای سخت شامه عنکبوتیه و نرم شامه نامیده میشوند . بین لای. دوم و سوم ( بین عنکبوتیه و نرم شامه ) مایع دماغی نخاعی قرار داردپاشام مغز اغش. دماغی. یا پرد. هفت رنگ. ۱- پرد. منقش رنگارنگ : ( پرد. هفت رنگ را بگذار تو که در خانه بوریا داری . ) ( سعدی ) ۲- هفت آسمان فلک دنیا عالم . ۳- هفت طبق. زمین . ۴- حجاب نفس . یا در پرده . در حجاب ( زنان و دختران مستوره ): ( که در پرده پوشیده رویان اوی ز دیدار آن کس نپوشند روی . ) ( فردوسی ) یا پرد. زنبوری . پرده و تجیرهای سوراخ سوراخ . یا پرد. شب. تاریکی . یااز پرده افتادن . بی چیز شدن تهیدست شدن . یا باخر رسیدن پرده. ۱- بپایان رسیدن پرد. نمایش . ۲- با تمام رسیدن کاری بانجام رسیدن عملی . یا پرده از روی کار برداشتن. حقیقت حال را مکشوف ساختن .

معنی کلمه پرده در فرهنگستان زبان و ادب

{act} [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. بزرگ ترین واحد تقسیم نمایشنامه که خود به چند صحنه تقسیم می شود 2. واحد تقسیم صحنه ها
{screen} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم نظامی] [رایانه و فنّاوری اطلاعات] رویۀ صفحۀ نمایش که متن و تصاویر را نمایان می سازد [علوم نظامی] هرنوع مادۀ طبیعی یا مصنوعی که برای حسگرهای مراقبتی دشمن ایجاد تیرگی کند و بین این حسگرها و تجهیزات مورد نظر قرار گیرد
{tone} [موسیقی] مقدار متفاوت زیروبمی دو نغمه که فاصلۀ دوم بزرگ را تشکیل می دهد
[سینما و تلویزیون] ← پردۀ سینما
[موسیقی] ← دستان

معنی کلمه پرده در دانشنامه عمومی

پَرده جسم، بافت یا وسیله ای است نرمش پذیر که به عنوان حایل و فاصلهٔ بین دو جسم قرار می گیرد. پرده گاهی می تواند قطعه ای پارچه باشد که برای جلوگیری از عبور نور یا باد یا کم نور کردن یک فضا استفاده شود. گاهی از جنس خود جسم می باشد مثل پرده گوش و… پرده های دوش برای جلوگیری از گذر آب ساخته می شوند. پرده ها بیشتر در درون ساختمان ها و جلوی پنجره ها آویزان می شوند.
یک گونه پرده مدرن وجود دارد که به آن پرده کرکره می گویند. به گونه ای از پردهٔ سوراخ سوراخ که از پشتِ آن بیرون را بتوان دید «پرده زنبوری» می گویند.
از شواهد کاوش در Olynthus الینتوس یونان، Pompeii پمپئی، شهر سوخته در ایتالیا و Herculaneum هرکولانیوم شهر باستانی در ایتالیا به نظر می رسد پرده ضخیم جهت تقسیم اتاق در عصر کلاسیک استفاده می شده است. موزائیکهای دوره اولیه مسیح ( قرن دوم تا ششم میلادی ) نشان می دهد پرده های معلق از میله های آهنی در کاخ ها و خانه ها آویزان شده است.
در نسخه های خطی قرون وسطی، پرده ها در داخل درب ها پیچ خورده یا پیچیده می شوند. تا پایان قرون وسطی، پنجره ها با استفاده از کرکره های چوبی یا پارچه ای سنگین پوشانده شدند. تخت ها در همه طرف پرده شده و با سایبان پوشانده شده اند. روزی که تخت ها به عنوان نیمکت ها و صندلی ها استفاده می شدند، پرده ها به شکل کیسه ای به صورت منظم حلقه زده و جمع می شدند.
نقاشی های هلندی قرن ۱۷ خانه های ساده ای را نشان می دهد که در آن پنجره ها با پرده های نیمه یا کامل پوشانده شده اند، و تخت ها با پارچه های ساده پوشیده شده اند، بعضی از آنها بدون شک دستباف و احتمالاً از جنس پشم است. در ایتالیا تخت ها با پرده هایی از مخملی گران قیمت دور تا دور ساخته شده بودند.
در فرانسه، در زمان سلطنت لوئی چهاردهم، بسیاری از مراسم های جامعه مدنی در اطراف اتاق خواب دولتی پادشاه انجام می شدند، جایی که مبلمان تختخواب شامل لایه های روی هم پرده ها به همراه والان روی آن بود. در طول حاکمیت لوئی پانزدهم پرده های تخت خواب و اتاق ها در انواع مختلفی و متنوعی نصب شده است.
در اوایل قرن نوزدهم سبکهای هنری نقاشی هایی از آثار باستانی، به ویژه یونان باستان و مصر باستان را به نمایش گذاشتند. که منجر به سبکهای جدید الهام گرفته از هند و شرق بود. به همین علت پرده ها از سقف تا کف زمین با والان نصب می شدند. در این دوره ابریشم ساده و ابریشمهای رنگی برای استفاده پرده ترجیح داده می شدند.
پرده (ساز). در سازهای زهی، پرده یا بند قسمت های برجسته ای روی دستهٔ ساز است که به کمک آن نوازنده محل انگشت خود را روی دستهٔ ساز تنظیم می کند تا نت ها را به درستی بنوازد. معمولاً پرده ها در تمام طول دستهٔ ساز قرار داده می شوند. هر پرده نشانه یک نت است که اکثر ساز ها ندارند یا قابل گذاشتن نیست ( مثل ویولن ) و این کار نواختن ساز را دشوارتر و حرفه ای تر می کند.
بیشتر گیتار الکتریک ۲۱ ، ۲۲ یا ۲۴ پرده و گیتار آکوستیک ۲۰ پرده دارند.
پرده نواری فلزی یا چوبی یا استخوانی است که بر روی رودسته تعبیه می شود یا رشته هایی از جنس روده یا ابریشم که دور دستهٔ ساز در فواصل معین بسته می شوند تا بتوان به کمک آن ها سیم ها را برای تولید نغمه های مشخص شده در جای مناسب گرفت. به پرده، دَستان و در برخی سازها نظیر گیتار به آن فرت ( به انگلیسی: fret ) هم گفته می شود.
تمام سازهای زهی دارای پرده نیستند. بعضی انواع گیتار — معروف به گیتار بی پرده و تمام انواع ویولون، جزو سازهای بدون پرده به شمار می آیند. همچنین برخی از انواع رباب تنها در قسمتی از دستهٔ خود دارای پرده هستند.
پرده در سازهای شرقی مثل سه تار یا باغلاما معمولاً از جنس رشته های تابیده روده گوسفند، نخ یا پلاستیک است که چند بار به دور دستهٔ ساز پیچیده شده و سپس در پشت دستهٔ ساز گره زده می شود. این نوع پرده ها قابل جا به جا کردن هستند و به ساز قابلیت اجرا در دستگاه های مختلف را می دهند.
در سازهای جدیدتر نظیر انواع گیتار، پرده ها از جنس فلز هستند و در خود دستهٔ ساز جاسازی شده اند.
پرده (نمایش). پرده ( به انگلیسی: Act ) به هر یک از بخش های نمایش ( تئاتر، اپرا و … ) می گویند. یک نمایش ممکن است شامل یک تا پنج پرده باشد. زمان معمول برای یک پرده در حدود ۳۰ تا ۹۰ دقیقه است که ممکن است به کوتاهی ۱۰ دقیقه نیز باشد.
هر پرده ممکن است به اجزای کوچک تری به نام صحنه ( معادل فارسی واژه Scene ) تقسیم شود.
معنی کلمه پرده در فرهنگ معین
معنی کلمه پرده در فرهنگ عمید

معنی کلمه پرده در دانشنامه آزاد فارسی

پرده یا شمایل، پارچه ای از جنس متقال ضخیم که قصص حزن انگیزی دربارة زندگی خاندان پیامبر (ص) بر روی آن نقاشی شده بود. نقش های مذهبی پرده توسط پرده دار (یا شمایل گردان) در ازای پول خرد برای مردم نقل می شد. بهرام بیضایی در نمایش در ایران نوشته است: «این پرده برای نقل های مذهبی به کار می رفت و پرده دار، آن را، که لوله کرده بود، به تدریج در برابر تماشاگرانش بازمی کرد یا پردة سفید دیگری را که جلوی آن به ریسمانی بسته بود کم کم پس می زد و لحظه به لحظه داستان های نقش های پرده را بازمی گفت.» پرده داری را باید نوعی روضه خوانی داستانی دانست که به شکلی عامیانه تر به روایت قصص مذهبی می پرداخت.
نیز ← شمایل نگاری
نیز ←پرده خوانی
پرده (تیاتر). پرده (تئاتر)(act)
در نمایش، یکی از تقسیمات اصلی است که معمولاً تغییر مکان، زمان، و موقعیت را نشان می دهد. پرده خود به صحنه تقسیم می شود. نمایش نامه های شکسپیر همه در پنج پرده اند، ولی غالب نمایش نامه های امروزی بیش از سه پرده ندارند.

معنی کلمه پرده در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پرده، آویزه معروف است که از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات سخن رفته است.
در بطلان یا کراهت نماز در صورت محاذی ایستادن زن و مرد نمازگزار یا جلوتر ایستادن زن از مرد، اختلاف است؛
لیکن در صورتی که بین آنان حایلی همچون پرده وجود داشته باشد، نماز باطل یا مکروه نمی‏باشد.
در موارد ذیل نباید حایلی همچون پرده که مانع مشاهده است وجود داشته باشد:
۱. بین مأموم و امام جماعت و نیز مأمومی که واسطه اتّصال به امام است مگر آنکه امام مرد و مأموم زن باشد.
۲. بین میت و نمازگزار.
۳. بین آفتاب و چیز نجسی که با آفتاب پاک می‏شود.
نمازگزاردن در مقابل تصویر ذی روح مانند انسان و حیوان بنابر مشهور مکروه است.
کراهت با قرار دادن حایلی مانند پرده برطرف می‏شود.

معنی کلمه پرده در ویکی واژه

sipario
tenda
پوشش، حجاب.
پارچه‌ای که بر پنجره بیاویزند.
نوا، گاه.
هر یک از بخش‌های نمایش که با افتادن پرده، صحنه عوض می‌شود.
مجازاً آن چه که مانع خوب دیدن یا شنیدن می‌شود.
لایة نازکی از بافت‌ها که سطح اندام را می‌پوشاند.
حجله.
حرمسرا.

جملاتی از کاربرد کلمه پرده

آهنگ به رومی و حسینی می کن در پردهٔ راست نغمه ای هم بخراش
در نوای پرده عشاق ما مضراب نیست نغمه ساز محبت بس که بی زیر و بم است
چنان از طراوت صفا گستر است گه از پرده چشم روشن تر است
محمّد آصف محسنی در ۱۴ اسد (مرداد) ۱۳۹۸ در اثر بیماری در شهر کابل درگذشت. پیکر وی در ۱۵ اسد/مرداد ۱۳۹۸ در محوطهٔ ساختمان حوزهٔ علمیه خاتم‌النبیین در کابل به خاک سپرده شد.
دو گوشه در افشاری باعث پرده‌گردانی به یک مایهٔ دیگر می‌شوند، که این دو عبارتند از قرائی و عراق.
حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت تا نقاب از پردهٔ چشم تماشایی گرفت
آفتاب حسن او تا شعله زد ماه رخ در پرده پنهان می‌کند
در پردهٔ اندیشه بیارای عروسی پس جلوه کنش پیش مهی شاه تباری
هشام بن عبدالملک، معلم فرزند خویش را گفت: اگر سخنی بی پرده از وی شنیدی نزد دیگران سرزنشش مکن. چه بسا که خود به خطای خویش پی برد و نظرش از آغاز آن را زشت شمرد. خود را نگاه دار و زمانی که با وی خلوت داشتی، وی را آگاه کن.
بتوفد پردهٔ این نجم ساکن زمین گرد گردان هم نماند
ای اشک جواب دل تو چون خواهی داد کاسرار وی از پرده برون خواهی داد
نام حق را برایگان نبرد پرده ننگ و نام کس ندرد