للک. [ ل َ ل َ ] ( اِ ) کرات. آن را در لاهیجان و آستارا و درفک ، لالکی و لیلکی و در نور کرات نامند . ( جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 200 ). للک. [ ل ِ ل ِ ] ( اِخ ) للج. نام قومی از اقوام اسکی پلاسج در آسیای صغیر. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 5 شود.
معنی کلمه للک در فرهنگ فارسی
( اسم ) کرات لاکی . یاللج . نام قومی از اقوام اسکی پلاسج . در آسیای صغیر .
معنی کلمه للک در ویکی واژه
درخت لیلاک.
جملاتی از کاربرد کلمه للک
قوله: «أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ» جای دیگر گفت: «أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ» میگوید آن کس که آفریدگارست و این همه که درین سوره رفت آفریده و صنع او، کی برابر بود با وی بت جماد که نه آفریند و نه داند؟ و عبّر عن الصّنم بمن ازدواجا للکلام و بناء علی زعم الکفّار. و قیل معناه انّ الحیّ الممیّز لیس بخالق کالّذی هو خالق فکیف الجماد، «أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» فتعرفوا فساد ما انتم علیه.
همچنین در کشفالظنون (جلد ۱ ستون ۶۶۴) در مقاله «علم حساب» آمده است: «و الکافی للکرجی و مختصره للسموأل (ابن یحیی بن عباس)». در جلد ۲ کشفالظنون ستون ۱۳۷۷ آمده است: «الکافی فی حساب الدرهم و الدینار لسموأل بن یحیی مغربی ذکره فی الموضوعات.» تاکنون از این کتاب سموأل که مختصری از کتاب الکافی فی الحساب بوده نسخهای یافت نشده است.
کللک صورت ساز من انباز نفس ناطقه است آنچنان کز یک سخن پنجه مجلد میکند
جهل خواند در فضا انی مشیر للفتن سنگ گوید در هوا انی نذیر للکلاب
قال النبی (ص): «یقال للکافر یوم القیامة: أ رأیت لو کان لک مثل الارض ذهبا لکنت تفتدی به؟ فیقول: نعم. فیقال قد سئلت ایسر من ذلک».
و قیل: یبدئکم ضعافا فی حال الطّفولیّة ثمّ یعیدکم فی حال الشّیخوخة ضعافا. و قیل: «یبدی» العذاب فی الدّنیا للکفّار ثمّ «یعید» علیهم العذاب فی الآخرة. و قیل: «یبدی» علی حکم السّعادة و الشّقاوة کما یرید «و یعید» کما بدأ کقوله: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ».
هرچند مهار خلق بگرفتند امروز تگین و ایللک و یپغو
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ ای من بعد موسی و عیسی و بینهما الف نبی» میگوید اگر خدای خواستید ایشان مختلف نگشتندید و باز ایستادندید بر سخن پیغامبران و بر دین و نشان ایشان اقتتال نامی است اختلاف را از بهر آنک اختلاف تخم اقتتال است، از خلاف قتال زاید، و آنچه در اول گفت وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ و در آخر گفت وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا این حکم تکرار ندارد که هر یکی معنیی را گفت اقتتال اول اختلاف است و اقتتال ثانی حقیقت قتل و محاربت، میگوید: اگر اللَّه خواستید ایشان مختلف نگشتندید و یک امت بود ندید، چنانک جای دیگر گفت وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی آن گه گفت و اگر اللَّه خواستید که این اختلاف نبودی، قتل و محاربت میان ایشان نرفتی، و قیل معناه و لو شاء اللَّه ان لا یأمر المؤمنین بالقتال للکافرین عقوبة لکفرهم لما اقتتلوا میگوید اگر اللَّه خواستید که مؤمنانرا نفرماید بقتال و محاربت کافران، عقوبت کفر ایشان را ایشان اقتتال نکردندی. این آیت در قدریان و معتزلیان است، که ایشان اضافت مشیت با خلق میکنند، و مشیت حق تبع مشیت خلق میسازند، رب العزة درین آیت اضافت مشیت به کلیت با خود کرد، و نفی اقتتال بر ناخواست خود حوالت کرد. شافعی باین معنی اشارت کرده و گفته:
إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِیمِ القول هاهنا مضمر، ای یقال للکفّار: إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِیمِ.