غنو. [ غ ُ ن َ ] ( اِ ) خواب. مقابل بیداری. ( فرهنگ رشیدی ) ( از برهان قاطع ). رجوع به غنودن شود : چون یقینم که نگیردت همی خواب و غنو من بی طاعت در طاعت تو چون غنوم.ناصرخسرو ( از فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ).|| ( فعل امر ) فعل امر از غنودن ، یعنی بخواب و در خواب شو. ( از برهان قاطع ). رجوع به غنودن شود.
معنی کلمه غنو در فرهنگ معین
(غُ ) (اِمص . ) خواب .
معنی کلمه غنو در فرهنگ عمید
۱. = غنودن ۲. (اسم ) [مقابلِ بیداری] خواب.
معنی کلمه غنو در فرهنگ فارسی
( اسم ) خواب مقابل بیداری : چون یقینم که نگیردت همی خواب غنو من بی طاعت در طاعت تو چون غنوم . ( ناصر خسرو )
معنی کلمه غنو در ویکی واژه
خواب.
جملاتی از کاربرد کلمه غنو
به بستر غنودند آن هردوتن به خلوتگه خود روان گشت زن
رخسار آتشین تو تا دیده ام به چشم همچون سپند بر سر آتش غنوده ام
در طول ده سال اول زندگی خود، ریاست عام النهضه اغلب تغییر میکرد. در حالی که رهبر آن رشید غنوشی تا سال ۱۹۸۴ در زندان بود و سپس در سال ۱۹۸۷ دوباره دستگیر شد. پس از رفتن به تبعید، او «رهبر فکری» حزب باقی ماند. در نوامبر ۱۹۹۱ او همچنین ریاست رسمی را برگزار کرد.
گرم اقبال روزی یار گردد غنوده بخت من بیدار گردد
راشد الغنوشی رئیس این حزب به خاطر فعالیتهای سیاسی خود علیه حبیب بورقیبه و زین العابدین بن علی چندین بار دستگیر شد و مدتی را در تبعید گذراند.
چون بران داستان غنود سرم داستان گوی دور شد ز برم
در درد فراق یک زمان نغنودم وز حادثه چرخ دمی ناسودم
ای شمس تبریز از کرم ای رشک فردوس و ارم تا چنگ اندر من زدی در عشق گشتم ارغنون
چالشهای فراوانی میان سوفسطائیان و فلاسفه یونان باستان در مورد چگونگی چیدش روش استدلال منطقی روی دادهاست و ارسطو در کتاب ارغنون روشهایی را در جهت روشنکردن روش «استدلال منطقی» ارائه دادهاست.
وی در ۲۵ ژانویه ۱۹۵۲ در یغنود به دنیا آمد و از کالج دولتی هنرهای زیبای پانوس ترلمزیان و آکادمی دولتی هنرهای زیبای ارمنستان فارغالتحصیل گشت. آوتیسیان عضو اتحادیه نقاشان ارمنستان است. وی برنده جوایزی همچون مدال موسس خورناتسی است.
گرچه بغنودهای بهر نفسی عالمی ماهتاب چگشاید
در روزگاری که وافور شب و روز در محافل انس و الفت با هزاران کرشمه و ناز لب بر لب پیر و جوان غنوده، دست به دست آنان با نرمش و نوازش گردش نموده، از کودکان خردسال تا پیران کهنسال را به آفت خود آلوده و نهتنها محبوب و مطلوب طبقات مرفه و ممتاز بلکه همدم هر فقیر و بیچیز و حتی مجلس افروز هر گدا و بینوا نیز بود.
دوش تا روز هردو نغنودیم او ز سیری و من ز گرسنگی
دل نغنوده بی او بغنوادت چنان کاز دیده رفت از دل روادت