غاز
معنی کلمه غاز در لغت نامه دهخدا

غاز

معنی کلمه غاز در لغت نامه دهخدا

غاز. ( اِ ) پینه و وصله ای باشد که مردم فقیر بر جامه دوزند. ( برهان ). || پنبه محلوج. ( جهانگیری ) ( برهان )( انجمن آرای ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ) :
ز بهر بافتن تار و پود مدحت تو
برند غاز سخن شاعران ز غوزه من.سوزنی. || برهم زدن پشم کهنه تا نیک بتوان رشت و آن را به تازی نکث نامند. ( جهانگیری ) ( برهان ). || شکاف. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). و در کلمه شب غاز ( جای بسر بردن گاوان و گوسفندان در شب )، غاز از همین ریشه است. پاره و باز شده و شکافته. || از هم شکافتن. چاک و تراک. ( برهان ). || نیاز. ( جهانگیری ) ( برهان ). حاجت. احتیاج. ( برهان ) :
شود دمی همه غاز و شود دمی همه ناز
شود دمی همه ناز و شود دمی همه نوز.مولوی.|| قحط و غلا. || خوردن طعام از روی لذت و اشتها. ( برهان ).
غاز. ( اِ ) سکه ای است و آن جزئی از اجزاء قران قدیم است ، در بعضی شهرها هر قران که برابر با ریال کنونی است به بیست شاهی و هر شاهی به دو پول و هر پول به دو جِندَک و هر جندک به دو غاز تقسیم می شده است.
- دو غاز نیرزیدن ؛ سخت ناچیز و کم ارج بودن.
- یک غازی ؛ کسی که بسیار کم حوصله و بی جرأت در خرج کردن پول باشد.
- امثال :
کاه بده کالابده یک غاز و نیم ( هم ) بالا بده ؛ در موردی که کسی علاوه بر ایجاد زحمت توقع سودی هم دارد. در فردوس خراسان معروف است که مردی از اهل بشرویه با جمعی از بازرگانان محل به مشهد میرفت و با هم قرار گذاشتند دم دروازه گمرک ندهند. دروازه بان او و رفقایش را کتک زد و بشدت مطالبه پولی که به عنوان گمرک می گرفتند کرد. آن مرد برآشفت و به لهجه محلی گفت : «اَاَ وربغم مزنی مخی ناچقم کنی ، گمرکتم بستون دو غاز و نیم هم بالا»؛ یعنی چرا به صورتم سیلی میزنی که ناخوشم کنی ، گمرکت را بگیر و دو غازو نیم هم بیشتر بگیر.
غاز. ( معرب ، اِ ) معرب گاز ( فرانسوی ). جوهر هوائی قابل الانضغاط و سیال یعرف بزیت الغاز، افرنجیة معناهاروح. ج ، غازات. ( اقرب الموارد ). رجوع به گاز شود.
غاز. ( اِ ) مرغابی. قاز. خربت. خربط. خربطة. قلولا .مرغی است حلال گوشت و از جمله مرغان اصلی و وحشی اقسام آن در مازندران و گیلان و اطراف دریاچه های سیستان و بعض نقاط دیگر ایران بسیار است. پرنده ای است معروف از جنس مرغان آبی. ( برهان ). نوعی از مرغابی بزرگ جثه بود. ( جهانگیری ). مرغ معروف که آن را بپارسی خربت گویند یعنی مرغابی بزرگ و اینکه با قاف نویسند غلط است یا معرب و در اصل پارسی به غین است. ( انجمن آرای ) ( آنندراج ). مرغ معروف که آن را مردم قاز گویند و در اصل فرس به غین است. ( فرهنگ رشیدی ). این کلمه با قاف هم آمده است چنانکه در دیوان لغات الترک ( ج 3 ص 110 ) قاز را با قاف به همین معنی آورده است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). اسم فارسی نوعی از مرغابی است بزرگتر از اردک ، در افعال مثل بط و از آن گرم تر و غلیظتر و روغن او محلل و مفتح و جهت ریاح و پیچش شکم و استسقا و درد مفاصل شرباً و ضماداً نافع است. ( تحفه حکیم مؤمن ) :

معنی کلمه غاز در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - چاک ، شکاف . ۲ - پنبه ، وصله . ۳ - پنبة حلاجی شده .
(اِ. ) نیاز، حاجت .
(اِ. ) مرغی است شبیه مرغابی امابزرگ تر از آن با گردنی دراز و وزنی حدود ۱۲ کیلوگرم که مانند مرغابی و اردک غذایش را در آب جستجو می کند. ، ~ چراندن کنایه از: بر اثر بیکاری وقت خود را بیهوده تلف کردن .
(اِ. ) کوچک ترین واحد پول در عهد قاجاریه .

معنی کلمه غاز در فرهنگ عمید

= گاز۴
۱. پینه، وصله.
۲. چاک، شکاف.
* غاز کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] پشم یا پنبه را با دست کشیدن و دراز کردن برای ریسیدن، غاژیدن.
۱. [مجاز] پول ناچیز و کم.
۲. [منسوخ] در دورۀ قاجار، واحد پول معادل نیم شاهی.
پرنده ای شناگر، بزرگ تر از مرغابی و کوچک تر از قو، با گردن دراز، و پاهای پرده دار که نر و ماده ای هم شکل دارد. وزنش تا دوازده کیلوگرم می رسد، خربط.
* غاز چراندن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. کار بیهوده کردن.
۲. بیکاری، ولگردی.

معنی کلمه غاز در فرهنگ فارسی

( اسم ) کوچکترین واحد پول در عهد قاجاریه . هر جندک معادل ۲ غاز بود . پنج غاز ( پنغاز ) معادل نیم شاهی و ده غاز معادل یک شاهی بود .
ابن ریعه الجرشی

معنی کلمه غاز در دانشنامه عمومی

غاز ( به انگلیسی: Goose ) ، نامی عمومی برای گونه هایی از پرندگان است که متعلق به خانوادهٔ مرغابیان ( Anatidae ) می باشند. خانواده مرغابیان شامل قو ها و اردک ها نیز می شود. این گروه از غازها خود به سه سرده تقسیم می شوند.
غازهای کبود ( Anser ) - غازهای سیاه ( Branta ) - غاز برفی ( Chen )
غازها در زیرخانوادهٔ غازسانان ( Anserinae ) و به تبار غازتباران ( Anserini ) تعلق دارند. تعدادی از عروس مرغابی ها که از خانوادهٔ مرغابی های وحشی هستند و در دسته بندی دیگری قرار دارند نیز به نام غاز معروف اند.
واژه غاز
معادل ابجد 1008
تعداد حروف 3
تلفظ qāz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی qAz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
غازها در بیشتر نقاط جهان به خصوص دهشاد دیده می شوند و جزء نخستین جانورانی هستند که اهلی شدند ( در برخی متون، اهلی شدن غازها را مربوط به ۳٬۰۰۰ سال پیش در مصر می دانند ) غازهای اهلی را در رنگ ها و شکل های متفاوتی می توان یافت که از نظر جثه بسیار بزرگ تر از اجداد وحشی خود هستند. در بسیاری از کشورها، غازهای اهلی از نظر ژنتیکی بهبود یافته اند. از انواع غازهای اهلی می توان به غاز خاکستری و غاز قونما اشاره کرد.
معنی کلمه غاز در فرهنگ معین

معنی کلمه غاز در دانشنامه آزاد فارسی

غاز (پرندگان). غاز (پرندگان)(goose)
هر کدام از چندین پرندۀ بزرگ آبزی، هم خانوادۀ اردک ها و قوها. حدود دوازده گونه غاز در امریکای شمالی، گرینلند، اروپا، شمال افریقا، و در نواحی شمالی هیمالیا، در آسیا، یافت می شود. نر و ماده این پرنده شبیه اند. پاهایی کوتاه و پرده دار دارند که به نسبت سایر اعضای این خانواده، به جلو بدن نزدیک تر است. علاوه بر این، منقار این جانور کمی قلاب دار است. غازها فقط از علف و گیاهان تغذیه می کنند و آشیانۀ خود را روی زمین و از علف می سازند. این پرنده بسته به گونه، پنج تا نُه تخم سفید یا کرم رنگ می گذارد. جنس های اصلی Anser و Branta در خانوادۀ اردکیان، ردۀ غازسانان قرار دارند. غاز کشتی چسب، Branta leucopsis، حدود ۶۰ سانتی متر طول، و حدود دو کیلوگرم وزن دارد. رنگ این پرنده سیاه و سفید است، و لکه هایی آبی و خاکستری دارد و منقارش سیاه است. غاز لوبیایی، Anser fabalis، گونۀ خاکستری غاز وحشی اروپایی است و منقاری نارنجی، یا زرد و سیاه دارد. این غاز در شمال اروپا و سیبری زاد و ولد می کند. غاز برنت، Branta bernicla، غازی کوچک با رنگ سیاه، قهوه ای، سفید، و خاکستری است. جمعیت جهانی غاز برنت را در ۱۹۹۶، ۲۵هزار قطعه تخمین زدند. غاز خاکستری Anser anser نیای غازهای اهلی است. سایر گونه های غاز عبارت اند از غاز کانادایی Branta canadensis که بومی امریکای شمالی است و در قرن ۱۸ به اروپا وارد شد، غاز پاصورتی Anser brachyrhynchus، غاز پیشانی سفید Anser albifrons، و نی نی یا غاز هاوایی Branta sandvicensis. غاز خاکستری یگانه گونه ای است که در بریتانیا آشیانه می سازد. این غاز در غرب اسکاتلند و غرب ایرلند مرکزی یافت می شود. از ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۸، جمعیت غاز برفی Anser caerulescens چهار برابر شده است و اکنون جمعیتی ۱۰میلیونی از این جانور، همه ساله در کانادا آشیانه سازی می کنند. غاز کانادایی آلئوسین، که زمانی گمان می رفت منقرض شده است، در مارس ۲۰۰۱ رسماً از لیست گونه های در معرض انقراض حذف شد. جمعیت این گونه از چند صد قطعه در دهۀ ۱۹۶۰، به حدود ۳,۷۰۰ قطعه افزایش یافته است. از جنس Anser، چهارگونه و از جنس Branta یک گونه در ایران شناسایی شده است که عبارت اند از غاز پازرد (Anser fabulis)، غاز پیشانی سفید بزرگ (Anser albifrons)، غاز پیشانی سفید کوچک (Anser erylhropus)، غاز خاکستری (Anser anser)، و عروس غاز (branta ruficollis). اعضای خانوادۀ مرغابی در ایران، شامل یازده گونه از جنس های متفاوت است. تنجه، آنقوت، اردک، قوی گنگ، و قوی فریادکش از گونه های این خانواده اند.
غاز (مقیاس). نامِ سکه ای قدیمی. دست ِکم از دورۀ صفویه در ایران رایج بوده است. شاردن و کارری در یادداشت هایِ آن دورۀ خود، از آن در حکمِ سکه ای مسی به ارزشِ یک دهمِ شاهی نام برده اند. کارری ۴۰ غاز را برابر با یک عباسی ذکر کرده است. در دوره هایِ بعد، باوجودِ رایج نبودنِ این سکه، از اصطلاحِ غاز در معنای یک دهم یا یک هشتم شاهی، برابر با پنج دینار، استفاده می کردند.

معنی کلمه غاز در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غاز، پرنده ای معروف است.
غاز پرنده ای است شنا گر، بزرگ تر از اردک و کوچک تر از قو ، دارای پاهای پر دار، شبیه اردک و قو.
احکام مرتبط
از آن به مناسبت در بابهای حج و اطعمه و اشربه نام برده اند.
← در اطعمه و اشربه
۱. ↑ مستند الشیعة، ج۱۵، ص۹۴.
...

معنی کلمه غاز در ویکی واژه

oca
نیاز، حاجت.
کوچک ترین واحد پول در عهد قاجاریه.
چاک، شکاف.
پنبه، وصله.
پنبة حلاجی شده.

جملاتی از کاربرد کلمه غاز

مگو از ابتدای من‌، مپرس از انتهای من نگاهی بود خون‌گشتن چه انجامی چه آغازی
ناقه را ذوق حدی (بر) دارد از دل فکر بار زیر بار غم منه دل را، حدی آغاز کن
در آغازگفتار، شد گر به راست که از مردم مصر بهتر کجا است
همه ببخشد امروز و ننگرد فردا مگر نداند کآغاز را بود انجام
شنیدی که با ایرج کم سخن به آغاز کینه چه افگند بن
ز خون غازه مالید بر روی خاک پراکنده از کشته یکسر مغاک
پس‌انگه بسی مویه آغاز کرد چو بر پور پهلو همی ساز کرد
همه وصلست و جانان راز بنمود ترا انجام و هم آغاز بنمود
ز نای گلو مویه آغاز کرد نوا خوان سوی دشت پرواز کرد
وان دم کامد به خویشتن باز این تازه نشید کرد آغاز