معنی کلمه طلاق در لغت نامه دهخدا
لیک با ام الخبائث چون طلاقش واقع است
خسروش رجعت نفرماید به فتوای جفا.خاقانی.صاحب آنندراج گوید: طلاق رها شدن زن از قید نکاح... و به فارسی با لفظ افتادن و دادن و خوردن و گرفتن و بستن مستعمل :
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود.حافظ.پارسایان عهد با قدسی وشاقی بسته اند
دهر را بر گوشه چادر طلاقی بسته اند.سنجر کاشی.دی طلاق رستگاری خورده ام
با بلا سوگند یاری خورده ام.سنجر کاشی.صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: طلاق در شریعت موسوی معمول و مجاز است لذا زوجات خود را به ادنی سبب و اقل جهتی طلاق میدادند تا اینکه مسیح آنها را ملامت و توبیخ نموده اذن طلاق را معلق به علت زنا فرمود. ( قاموس کتاب مقدس ). طلاق در حقوق ساسانی یک امر استثنائی و امر غیرعادی بوده است. در دینکرد آمده است : اگر شوهری از روی سؤنیت بکوشد رابطه زناشوئی را قطع کند از او به محکمه شکایت خواهد شد و اگر بر طبق حکم صادره از دادگاه شوهر مجدداً وصلت را ادامه دهد دیگر به هیچ عنوان تنبیه نخواهد شد و به زندان نخواهد رفت. از این گفته چنین معلوم میگردد که طلاق امری استثنائی بوده و جز به حکم دادگاه ممکن نبوده است. البته دادگاه نیز حتی الامکان از طلاق احتراز میکرده است. و در فقه اسلام چنانکه علامه در تبصره آورده است در طلاق دهنده بلوغ و عقل و اختیار و قصد شرط میباشد و از برای ولی است طلاق دادن از طرف شوهر مجنون نه شوهر صغیر و شوهر مست و در طلاق داده شده خالی بودن از حیض و نفاس در صورتی که شوهر حاضرباشد و دخول به آن زن نموده باشد شرط میباشد و اگر شوهر غایب ( مسافر ) باشد به اندازه انتقال «گردیدن » زن از طهری ( پاکی از حیض ) به طهر دیگری طلاق آن زن صحیح میباشد و اگرچه حائض بوده باشد و شرط میباشد طلاق دادن آن زن را در طهری که در آن به جماع نزدیکی با آن زن نکرده باشد مگر در زن صغیره و زن یائسه و مسترابه ( زنی که حامله بودن او مورد شک و ریب واقع شده است ) سه ماه صبر میکند و طلاق جز به گفتن شوهر «انت طالق » واقع نمیشود، در حالی که این قول از شرط و صفت مجرد باشد و شنیدن ( صیغه طلاق را ) دو تن مرد عادل شرط است. رجوع به ترجمه و شرح تبصره علامه صص 287 - 293 و کشاف اصطلاحات الفنون و شرایع و سایر کتب فقهی شود. || ( اِمص ) بضع. || گشاده زبانی.تیزی زبان. طلاقت. تیززبان شدن. || گشاده رویی. گشادگی. ( غیاث ).