طفل

معنی کلمه طفل در لغت نامه دهخدا

طفل. [ طِ ] ( ع اِ ) بچه. نوزاد آدمی.زغلول. کودک. مولود. ( منتخب اللغات ). نوزاد مردم و جانوران وحشی. ( منتهی الارب ). کودک خرد. یکی را گویند و جماعتی را نیز گویند. ( مهذب الاسماء ). مسعودی گوید:طفل خردتر از صبی است. ج ، اطفال. صاحب آنندراج گوید: زمان طفولیت از ولادت تا وقت بلوغ و عندالبعض تا وقت حرکت و نهوض ، کذا فی بعض شروح نصاب و یتیم و بی مادر و بی زبان و بسته زبان و شیرمک و شیرمست و خاک نشین وبازی گوش و بدخو و بهانه جو و خودسر و خودرأی و شوخ و بیباک و زیرک و نی سوار و نورفتار و نوبپاآمده و بکرنگاه و زبان دان در فارسی از صفات اوست :
طفل را چون شکم به درد آمد
همچو افعی ز رنج او بربیخت
گشت ساکن ز درد چون دارو
زن به ماچوچه در دهانش ریخت.
پروین خاتون ( از حاشیه فرهنگ اسدی نسخه خطی نخجوانی ).
پیر در دست طفل گردد اسیر
پشه گیرد چو باشه گردد پیر.سنائی.طفلی هنوز بسته گهواره فنا.
مرد آن زمان شوی که شوی از همه جدا.خاقانی.ما طفل وار سرزده و مرده مادریم
اقبال پهلوان عجم دایگان ماست.خاقانی.چو آن عودالصلیب اندر بر طفل
صلیب آویزم اندر حلق عمدا.خاقانی.هیچ طفلی در این دبستان نیست
که ورا سوره وفا ز بر است.خاقانی.طفل می نالید یعنی قرص رنگین کوچک است
سگ دوید آن قرص زو بربود و آنک رفت راست.خاقانی.نذر کردم که در مدت این فتنه و ایام این محنت جز در بیاض روز از خانه بیرون نیایم و پیش از طفل آفتاب بر سر آفتاب روم. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 329 ). طفل بودم که بزرگی را پرسیدم از بلوغ. ( گلستان ).
طفل چون صاحب احسان گردد
زود از داده پشیمان گردد.جامی.غلام مذأب ؛ طفل باگیسو. ( منتهی الارب ).
- امثال :
طفل را به کاری فرست و خود از پی او برو.
طفل عاقِل ز پیر جاهل بِه ْ.
|| کوچک از هر چیز. ( منتخب اللغات ). خرد و ریزه هر چیزی و هو واحد و جمع مثل الجنب. قوله تعالی : او الطفل الذین لم یظهروا. ( قرآن 31/24 ). ج ، اطفال. ( منتهی الارب ). || در اصطلاح نردبازان ، مهره :
از پی سی طفل را در یک بساط
آن سه لعبت ز استخوان آخرکجاست.خاقانی. || نیاز. || شب. || آفتاب قریب به غروب. || اخگر که از آتشزنه برافتد. || خرد وپاره ای از هر چیزی عین باشد یا حدث و معنی. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه طفل در فرهنگ معین

(طِ ) [ ع . ] (اِ. ) بچه ، کودک . ج . اطفال .

معنی کلمه طفل در فرهنگ عمید

۱. تاریکی.
۲. غروب خورشید.
۱. کودک، بچه.
۲. (صفت ) [قدیمی] کوچک.

معنی کلمه طفل در فرهنگ فارسی

کوچک ازهرچیز، کودک، بچه، نوزاد، بچه کوچک انسان
( اسم ) بچه کودک نوزاد ( مردم و جانور وحشی ) جمع : اطفال . یا طفل چشم . مردمک چشم . یا طفل حق . فرزند خدای تعالی .
اسم اندلسی طین قیمولیاست و نیز کمون بری را نامند .

معنی کلمه طفل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طِّفْلِ: طفل - کودک
معنی مَوْلُودِ: طفل - نوزاد
معنی مَوْلُودٌ لَّهُ: پدر طفل
معنی فِصَالاًَ: از شیر جدا شدن و شیر ندادن به بچه - فاصله انداختن بین طفل و شیر خوردن
معنی حَمْلَهَا: بار آن - طفل در شکمش (کلمه حِمْل وحَمْل چیزی که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باری خواهد بود که در ظاهر حمل میشود مانند بارهایی که به دوش کشیده میشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهای باطنی است مانند طفل در شکم . )
معنی یَفْتَرِینَهُ: آن را به دروغ و افتراء نسبت ندهند (عبارت "وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ " یعنی : طفل حرامزاده خود را به دروغ و افترا به شوهرانشان نبندند)
معنی حِمْلُ: بار (کلمه حِمْل وحَمْل چیزی که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باری خواهد بود که در ظاهر حمل میشود مانند بارهایی که به دوش کشیده میشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهای باطنی است مانند طفل در شکم . )
معنی حَمْلٍ: بار (کلمه حِمْل وحَمْل چیزی که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باری خواهد بود که در ظاهر حمل میشود مانند بارهایی که به دوش کشیده میشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهای باطنی است مانند طفل در شکم . )
معنی حِمْلِهَا: بارآن (کلمه حِمْل وحَمْل چیزی که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باری خواهد بود که در ظاهر حمل میشود مانند بارهایی که به دوش کشیده میشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهای باطنی است مانند طفل در شکم . )
معنی حَمْلَهُنَّ: بارشان(کلمه حِمْل وحَمْل چیزی که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باری خواهد بود که در ظاهر حمل میشود مانند بارهایی که به دوش کشیده میشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهای باطنی است مانند طفل در شکم . )
تکرار در قرآن: ۴(بار)
بچه. راغب گوید: طفل تا وقتی گفته می‏شود که فرزند، بدنش نرم باشد. در مجمع فرموده: «اَطِّفْلُ: الصَّغیرُ مِنَ النّاسِ» در اقرب گوید: به کوچک هر چیز طفل گویند هُوَ یَسْعی لی فی اَطْفالِ الْحَوائِجِ» یعنی او در حاجتهای کوچک برای من تلاش می‏کند. قاموس نیز معنی اولی آن را مثل اقرب گفته است. . طفل در واحد و جمع به کار می‏رود که‏آن اسم جنس و در اصل مصدر است در آیه . و نیز در آیه فوق جمع به کار رفته است. بعضی در آیه اول «نُخْرِجُ کُلَّ واحِدٍ مِنْکُمْ» گفته‏اند. جمع آن اطفال است . این کلمه فقط در آیات فوق و آیه 67 غافر آمده است. در نهایه گفته: طفل به معنی بچه است بر پسر و دختر و جمع اطلاق می‏شود.

معنی کلمه طفل در ویکی واژه

بچه، کودک.
(جمع): اطفال.

جملاتی از کاربرد کلمه طفل

کلمهٔ «طفل» به معنای انسان صغیر است.
تا کشیدم پا بدامان جنون، فارغ شدم حلقه طفلان بگردم شد، کمند وحدتی
تا تو ز پستانش شوی طفل وش بهر غذای دل و جان شیر کش
کودکان دارای دو خصوصیت متضاد از هم هستند فاقد (قدرت) هستند و منجی جهانند. اگر جامعه به دنبال ارزش‌های نوین باشد باید دستان خود را به سوی کودکان دراز کند. بنا به گفته پروفسور هوگارت :ادبیات کشف می‌کند بازآفرینی می‌کند و در جست و جوی معناست؛ سپس کودک در کنار ادبیات قرار می‌گیرد. ادبیات کودک آغاز معینی ندارد. از زمانی که مادر و طفلش وجود داشته‌اند شکلی از ادبیات خلق شده‌است.ماکسیم گورکی می‌گوید: نیروهای مؤثر برای آموزش یک فرد عبارتند از هنر و علم که هر دو در ادبیات وجود دارد
صد هزاران طفل سر ببریده شد تا کلیم الله صاحب دیده شد
کوروش بنابر سروده‌ها و داستان‌هایی که تاکنون بر جای مانده‌است، طفلی به‌غایت زیبا، صاحب خصلت‌های نیک، دانش دوست و عاشق افتخار و پیروزی بود.
در نفس خویش او خود، طفلی است سایه پرورد ور نی که شرم دارد، از آفتاب بازل
ای بی‌غمان حذر که ندیمان بزم عشق طفلان خام را به نفس پیر می‌کنند
وقوع این مریضی یکی بر ۱۰۰۰۰ طفل نوزاد مبتلا به ارتروگریپوزیس می‌باشد.
نهاده بر دهان طفل افلاک سر پستان خود را مادر خاک
به طفل علی گوی توی رحم گیر (اشاره به ادعای «یا علی» گفتن سید علی خامنه‌ای هنگام تولد)
بیرخت سوختم و نیست قرارم چو سپند می کنم بازی طفلانه به خاکستر خویش
طفلان مسلم (نیز: دو طفل مسلم یا دو طفلان مسلم) اصطلاحی است میان شیعیان که اشاره دارد به ابراهیم و محمد، دو پسر مسلم بن عقیل و از همراهان حسین بن علی که در واقعهٔ کربلا حضور داشتند اما پس از پایان جنگ فرار کرده و بعد از دستگیری و گذراندن یکسال زندان کشته شدند.
بنای تاریخی آرامگاه سعید بن سلام مغربی در منطقهٔ ده شیخ در حومهٔ شهر نیشابور واقع شده و گمان بر این است که نام این منطقه −که سابقاً یک روستا در این محل واقع بوده‌است− از شهرت سعید بن سلام مغربی برگرفته شده‌است. موقعیت این بنا در نیشابور (شهر کهن) در محدوده شرق شهر در میدان زیاد بوده‌است. این آرامگاه در سال ۱۳۵۵ شمسی بازسازی شد ولی از تاریخ ساخت بنای اوّلیه یا بنای فعلی، اطّلاع دقیقی در دست نیست. پیش از بازسازی، برخی این بنا را به اشتباه مزار سردار معروف آرامگاه ابومسلم یا مقبرهٔ طفلان مسلم قلمداد می‌کردند که پس از بازسازی و کاوش، این نظر مردود تلقّی شد. بنا بر شواهد تاریخی و کتیبه‌ها این آرامگاه و قبر اصلی آن مربوط به سعید بن سلام مغربی است.
چو طفلی گم شدستم من میان کوی و بازاری که این بازار و این کو را نمی‌دانم نمی‌دانم
وقتی سر دو طفل را نزد ابن زیاد میبرد خود او گردن زده میشود
جانشین خسرو سوم، پسرش تیگران در حدود سال ۳۴۰ میلادی در سن شانزده سالگی بر تخت نشست. در زمان سلطنت او ارمنستان بر اثر اختلافات شدید بین پادشاه و کلیسا رو به ضعف رفت. در آن هنگام که ساسانیان در زمان سلطنت شاپور دوم به ارمنستان حمله کرد. پیشخدمت مخصوص تیگران به او خیانت کرد و او را با ملکه و با طفل خردسالش به شاپور تسلیم نمود. شاپور هم تیگران را کور کرد. ناخارارهای ارمنی به جنگ ادامه دادند و امپراتور روم را به کمک خواستند. ساسانیان در محلی به نام «اوسخا» واقع در ارمنستان شکست سختی خوردند، مجبور شدند تقاضای صلح کنند و تیگران که دیگر کور شده بود و ساسانیان تا به آن لحظه او را در حبس نگاهداشته بودند با ملکه و با پسرش آزاد کردند.
هر چند گرد پیری بر رخ نشست ما را مشغول خاکبازی است دل بر قرار طفلی
پیش سید برد طفل خویش را گفت برهان این زن درویش را
بنای تاریخی آرامگاه سعید بن سلام مغربی در منطقهٔ ده شیخ در حومهٔ شهر نیشابور واقع شده و گمان بر این است که نام این منطقه -که سابقاً یک روستا در این محل واقع بوده‌است- از شهرت سعید بن سلام مغربی برگرفته شده‌است. موقعیت این بنا در نیشابور (شهر کهن) در محدوده شرق شهر در میدان زیاد بوده‌است. این آرامگاه در سال ۱۳۵۵ شمسی بازسازی شد ولی از تاریخ ساخت بنای اوّلیه یا بنای فعلی، اطّلاع دقیقی در دست نیست. پیش از بازسازی، برخی این بنا را به اشتباه مزار سردار معروف آرامگاه ابومسلم یا مقبرهٔ طفلان مسلم قلمداد می‌کردند که پس از بازسازی و کاوش، این نظر مردود تلقّی شد. بنا بر شواهد تاریخی و کتیبه‌ها این آرامگاه و قبر اصلی آن مربوط به سعید بن سلام مغربی است.