شاذ

معنی کلمه شاذ در لغت نامه دهخدا

شاذ. ( اِ، مزید مقدم و مؤخر ) در بعضی اسماء امکنه به صورت مزید مقدم آمده : شاذبهمن. شاذشاپور. شاذفیروز. شاذقباد. شاذکان. شاذکوه. شاذمهر. شاذهرمز. شاذیاخ. ( یادداشت مؤلف ). و در بسیاری موارد مزید مؤخر اسماء است. رجوع به شاد شود.
شاذ. ( اِخ ) امیری در متابعان یبغو که مقارن حمله عرب در طخارستان ، مشرق بلخ سلطنت میکردو نیزک طرخان که در بادغیس بود مطیع این شاذ بشمار می آمد. رجوع به ایران در زمان ساسانیان ، ص 552 شود.
شاذ. [ شاذذ ] ( ع ص ) نادر. ( منتهی الارب ). کمیاب. دیریاب. دشواریاب. تنگ یاب. عزیز. منفرد. ( اقرب الموارد ). ج ، شَواذّ. ( اقرب الموارد ). قلیل. اندک و کم عدد از مردم. ( منتهی الارب ). ج ، شُذّاذ. ( اقرب الموارد ). || تنها مانده. ( غیاث ). جداشده. ( آنندراج ). تنها و غریب. ( منتهی الارب ). بیگانه از قبیله. ( اقرب الموارد ). ج ، شذاذ. || پراکنده. ( منتهی الارب ). متفرق. ( اقرب الموارد ). ج ، شُذّان. [ ش ُ ذ ذ ]. || متفرد. ( اقرب الموارد ). مقابل مطرد. || ( اصطلاح صرف ) به اصطلاح صرفیان لفظی که خلاف قیاس بود، یعنی مطابق قوانین و قواعد کلیه نباشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). نزد علمای صرف و نحو عبارت است از آنچه مخالف قیاس باشد فراوان استعمال شود یا اندک. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( تعریفات ). و آنچه استعمالش اندک بود نادر خوانند، مخالف قیاس باشد یا نه. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). ودر بحر المواج آمده است که کلام وارد قبل از وضع قواعد نحوی اگر خلاف قاعده کلی یا قول جمهور باشد شاذ است بخلاف کلام وارد بعد از وضع قواعد نحوی که اگر خلاف قاعده کلی باشد ممنوع و اگر خلاف قول جمهور باشد شاذنامند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). شاذ دو نوع است مقبول و مردود. مقبول آن است که مخالف قیاس و در نزد فصیحان و بلیغان پذیرفته بود و مردود آنکه پذیرفته نبودو فرق میان شاذ و نادر و ضعیف آنکه شاذ در سخن عرب فراوان است لیکن بخلاف قیاس است و نادر آنکه اندک و مطابق قیاس است و ضعیف آنکه حکمش بثبوت نرسیده باشد. ( تعریفات ). || و در علم حدیث و اصطلاح درایه عبارت است از حدیثی که عدول روایت کنند بر خلاف آنچه دیگران روایت کرده باشند. ( نفائس الفنون ). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : شاذ نزد محدثان حدیثی است که راوی آن مقبول بود و روایتش خلاف روایت کسی باشد اولی از وی ، که آن را معتمد خوانند، و گویند شاذ آن است که راوی آن ثقه باشد اما در قول خود مخالف جماعت ثقات بود بزیادتی یا نقصانی. جلیلی و حفاظ حدیث بر آنند که شاذ آن است که تنها یک سند داشته باشد، ثقه بود یا نه ، و آنچه از جزثقه بود متروک است و آنچه ازثقه بود در آن توقف کنند و به آن احتجاج نکنند. و در حواشی شرح نخبه آمده است که شاذ را تفسیرهاست : اول آنچه قول راوی در آن خلاف قول کسی باشد راجح تر از وی. دوم آنچه راوی آن مقبول باشد و قول او خلاف کسی باشد اولی از وی و مقبول اعم است از ثقه و صدوق که غیر از ثقه است. سوم آنچه راوی آن ثقه باشد و روایت او خلاف روایت اوثق از وی. و این اخص از دوم است کما اینکه دوم اخص از اول است. چهارم آنچه سوء حفظ لازمه راوی آن باشد در همه حالات او. پس اگر سوء حفظ عارضی باشد حدیث را مختلط نامند و مراد از سوء حفظ رجحان یافتن جانب اصابت است بر جانب غلط. پنجم آنچه شیخی در آن متفرد بود. ششم آنچه ثقه در آن متفرد بود و او را متابعی نباشد. هفتم ( و آن را شافعی گوید ) آنچه ثقه روایت کرده باشد مخالف روایت مردم. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به حدیث و حدیث شاذ و تقسیمات اخبارذیل احمدبن موسی بن طاوس شود. || ( اصطلاح علم قرائت ) در اتقان آمده است که شاذ در قرائت آن است که سندش صحیح نباشد مانند قرائت ( ملک یوم الدین ) بصیغه ماضی و منصوب آوردن ( یوم ) و قرائت ( ایاک تُعْبَدُ ) بصیغه مخاطب مجهول. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه شاذ در فرهنگ معین

(ذّ ) [ ع . ] (ص . ) نادر، کمیاب .

معنی کلمه شاذ در فرهنگ عمید

۱. نادر، کمیاب.
۲. منفرد، تنهامانده.

معنی کلمه شاذ در فرهنگ فارسی

نادر، کمیاب، منفرد، تنهامانده
( اسم ) نادر کمیاب .
ابن یحیی محدث است

معنی کلمه شاذ در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شاذّ به معنی نادر و مقابل مشهور است. عنوان شاذّ در فقه گاه با قول به کار می‏ رود و گاه با قرائت و در علم درایه همراه حدیث به کار می‏ رود.
به نظریه مخالف مشهورِ فقها، قول شاذ اطلاق می‏ شود.
حدیث شاذّ
مراد از «حدیث شاذ» نزد فقها حدیثی است که فقها بدان عمل نکرده‏ اند؛ هر چند روایت صحیح و بدون معارض باشد.
قرائت شاذّ
مراد از «قرائت شاذّ» قرائتی از قرآن است که خلاف قرائت متواتر و مشهور باشد.

معنی کلمه شاذ در ویکی واژه

نادر، کمیاب.

جملاتی از کاربرد کلمه شاذ

ابوالعباس یکی از شاگردان و پیروان ابوالحسن شاذلی بود که شاذلی پیش از آنکه در سال ۶۵۶ دار فانی را وداع گوید وی را به جانشینی خود برگزید. وی در مصر طریقه شاذلیه را ترویج کرد و شمار زیادی بدو پیوستند.
نادر و شاذ باشد این استاذ حکم نبود روا به نادر و شاذ
چو نوشاذر و بهمن و مهرنوش برفتند یکسر پر از جنگ و جوش
شیخ ابوالحسن شاذلی (نام کامل: أبوالحسن علی بن عبدالله بن عبدالجبار المغربی)، مؤسس و قطب اول فرقه شاذلیه از مسلمانان اهل تصوف است. نسب او به حسن مجتبی می‌رسید.
و اخوه ابوالقاسم، محمد و جعفر ابنا احمد بن محمد المقری و بوعبداللّه صحبت کرده بود با یوسف حسین رازی وعبداللّه خراز رازی و مظفر کرمان شاهی و رویم و حریری وابن عطا٭ ووی از فتی مشایخ بود و سخی‌تر ایشان، و نیکو خلق‌تر و بلند همت و ورع، در سنه ست و ستین و ثلثمائه برفته از دنیا. و اما بوالقاسم از اجلهٔ مشایخ خراسان بود، یگانه «مشایخ» در وقت خود، و طریقت نیکو و عالی حال و شریف همت. شیخ سلمی گوید: که کسی ندیده‌ام از مشایخ در سمت و وقار او، و نشست وی صحبت کرده بود بابوالعباس عطا و جریری٭ و ابن سعدان و بوبکر ممشاذ و بوعلی رودباری٭ و در سنه ثمان و سبعین و ثلثمائه برفته از دنیا به نشاپور و حدیث داشت.
در قرن نخست معدودی از منتصبان به مسیحیت به دکترین تثلیث اعتقاد نداشتند. از مهمترین این افراد آریوس(۲۵۰ یا ۲۵۶ تا ۳۳۶) بود که پایه‌گذار مکتب آریانیسم بود. آریوس اعتقاد داشت که خدای پدر از خدای پسر بزرگتر است. او این باور شاذ را از انجیل یوحنا استخراج کرده بود. اولین شورای نیقیه به دستور امپراطور کنستانتین بزرگ در سال ۳۲۵ به منظور مبارزه با آشفتگی دینی و تدوین دکترین رسمی کلیسا تشکیل شد. کنستانتین سوگند خورده بود تا کلیسا را متحد و از آن محافظت کند. آریوس با اینکه طرفداران زیادی داشت در این شورا به شدت طرد شد و دکترین رسمی تثلیث از این شورا بیرون آمد. آریوس مجبور به فرار شد و تمامی کتاب‌های او سوزانده شد. شورای نیقیه مسیحیت را سامان داد و هماهنگی بین مسیحیت در تمامی مناطق پدیدآورد.
ابن عطاءالله اسکندری یکی از مریدان ابوالعباس مرسی بود که در ترویج مشرب ابوالحسن شاذلی بسیار کوشید. وی نخستین کسی بود که به عنوان پیر طریقه شاذلیه دست به تألیفات متعددی زد و آثار متنوعی برجای گذاشت.
در سال ۶۴۲ق وی به همراه پیروانش از مغرب به اسکندریه رفت و در محلی که سلطان ایوب بدو بخشیده بود اقامت گزید. طریقه ابوالحسن شاذلی در مصر با اقبال زیادی روبرو شد و شمار فراوانی از اهل علم و صاحبان منصب و طبقات مختلف مردم به حلقه پیروان آن پیوستند. او همچنین سفری کوتاه به اسپانیا داشت تا این که سرانجام در اسکندریه ساکن شد. شاذلی در اسکندریه ازدواج کرد و صاحب فرزندان شد. در این زمان شاذلی در اسکندریه و قاهره شاگردان و مریدان بسیاری داشت که از طبقات مختلف مردم بودند.
از خطیب و دیلمی گفتار او با ضعیف و شاذ و مرسل کار او
کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ الآیة... بفتح راء قراءت شامی و عاصم است، دیگران بضم راء خوانند. و «بربوة» بکسر را و «برباوة» هر دو قراءت شاذ است، و این همه لغات مختلف‌اند، یک معنی را. میگوید مثل و سان نفقه مؤمن راست برسان بستانی است در بالایی که آفتاب و باد بیش یابد، و از آفت و عاهت و عفونت رسته‌تر بود و ریع آن بیشتر.
فقال «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ» ای هو کما یقوله، و الجملة انّ العجب صفة من صفات اللَّه عزّ و جلّ جاءت فی الکتاب و السنة، قال اللَّه عزّ و جلّ فی مواضع فی القرآن: کَیْفَ و هو تعجّب کقوله: إِنِّی و هو تعجّب کقوله: فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ، أَنَّی یُصْرَفُونَ و سبیله سبیل سائر الصّفات الّتی وردت فی الکتاب و السنة لا تزال عن وجهها و اسمها و لا تضرب لها الامثال و لا یقال فیها بالتّوهم و الرّأی و لا تحمل علی المعانی الوحشیة الشاذة و المستحسن من العقول و لا یقال فیها لم و لا کیف، معانیها اسماءها و تفسیرها ظواهرها و لیس علینا فی ذلک الا الاقرار و التّسلیم و الاذعان و التّصدیق و اللَّه اعلم.
محمد بن احمد بن ادریس بن حسین بن قاسم بن عیسی حلی عجلی فقیه و محدث شیعی ملقب به فخرالدین و کنیه ابوعبدالله و مشهور به ابن ادریس حلی در سال ۵۴۳ در حله به دنیا آمد. نسبش از طرف مادر، به سه واسطه به شیخ طوسی می‌رسد. مادرش، دختر شیخ طوسی است. وی به دلیل استفاده فراوان از دلایل عقلی در استنباط احکام مذهبی و فتاوای شاذ و خلاف مشهور فراوان خود مشهور است.
چهارم بدش نام نوشاذرا نهادی کجا گنبد آذرا
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ درین کلمه سه قراءت است: ما أُخْفِیَ لَهُمْ بفتح یا قراءت عامّه قرّاء است مگر حمزه و یعقوب بر فعل ماضی مجهول و معنی آنست که هیچ کس نداند که آن چه چیز است که پنهان کردند ایشان را از ثواب. ما أُخْفِیَ‌ بسکون یا بر فعل مستقبل قراءت حمزه و یعقوب است و معنی آنست که نداند هیچ کس که چه چیز پنهان دارم ایشان را از پاداش. ما أُخْفِیَ لَهُمْ بر فعل ماضی معروف قراءت شاذ است یعنی هیچ کس نداند که اللَّه ایشان را چه چیز پنهان کرد، مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ ای مما تقرّ به اعینهم، جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ قال الحسن نزلت فی قوم أخفوا للّه اعمالا فاخفی لهم ثوابا.
خیال کشف حقیقت مکن به قوت فکر که این لغت به قیاس خرد نماید شاذ
از دیگر آثار او می توان به کتاب فی الجبر و التشبیه، کتاب المسائل الاربع فی الامامه اشاره کرد. فضل بن شاذان عمری دراز یافت و در سال ۲۶۰ هجری قمری درگذشت. آرامگاه وی در نیشابور و هم‌جوار بهشت فضل است. گورستان عمومی نیشابور به دلیل وجود آرامگاه فضل بن شاذان، بهشت فضل نام گرفته است. بنابر برخی تحقیقات، فضل بن شاذان، همان فضل بن سنان مورد اشاره شیخ طوسی در رجال است که یکی از وکلای علی بن موسی الرضا دانسته شده است.
تألیف مشهور او که صحیح مسلم نام دارد که یکی از کتب معتبر اهل سنت به‌شمار می‌رود. او در سال ۲۶۱ هجری قمری درگذشت.آرامگاه او در نزدیکی قبر فضل بن شاذان در نیشابور است.
بنابر روایتی در آغاز امامت حسین بن علی، وضع به گونه‌ای شده که اکثر مردم از اطراف خاندان پیامبر اسلام پراکنده شده و تنها چند نفر در کنار ایشان بودند. این دوره مصادف با حکومت حجاج بن یوسف بود و به همین دلیل شیعیان هیچ گونه امنیتی نداشتند. فضل بن شاذان، ابو خالد را یکی از پنج تنی می‌شمارد که در اوایل امامت حسین بن علی از شیعیان حسین به شمار می‌آمدند.
مال و عیال اینجا بی شک وبال مردند شاذ آنک بگذراند عمری ببی وبالی