سامر.[ م ِ ] ( ع ص ) افسانه گوینده. افسانه گویندگان. اسم جمع است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نقال. ج ، سُمّار. سامر. [ م ِ ] ( اِخ ) سامریه. شهر مشهور در فلسطین وسطی و آن همان سبطیه است که بمسافت سی میلی شمال اورشلیم و شش میلی شمال غربی شکیم واقع است. ( قاموس کتاب مقدس ص 459 ). و این جز سامره ( سر من رأی ) است که در بین النهرین است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).نام جایی است که در آنجا پارچه تنک بسیار لطیف بافند و جامه سامری منسوب بدانجا است. ( برهان ). ذوسامر،ملکی است از یمن در آنجا پارچه تنک است بسیار لطیف بافند و جامه سامری منسوب بدانجا است. ( آنندراج ). سامر. [ م ِ ] ( اِخ ) شخصی که در زمان موسی علیه السلام گوساله سخن گوی بعلم سحر ساخته بود. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به سامری شود. سامر. [ م ِ ] ( اِخ ) حاکم نشین ایالت پادوکاله بخش بولونی دارای 2500 تن جمعیت است. و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد.
گفتنی است که بر پایهٔ آمارهای رسمی بین ۲۲۰ هزار تا ۳۰۰ هزار شهرکنشین اسرائیلی در «منطقه یهودا و سامره» زندگی میکنند.
تا ته گلهْ وَلْگْ، بَنْده به ته مشکِ بو سَحَرْ سامری جا کردهْ یاسمینْرو
یهودا و سامره (در عبری: מחוז יהודה ושומרון تلفظ: محوز یهودا و شومرون) نام تاریخی سرزمینی است که اکنون با نام «کرانه باختری» شناخته شدهاست. هرچند در اسرائیل از نام عبری و تاریخی آن (یهودا و سامره) به عنوان هفتمین منطقه اسرائیل استفاده میشود. بزرگترین شهر آن مودیعین عیلیت است. یهودا و سامره دارای ۲۶۰٬۸۰۰ شهروند اسرائیلی است.
شیخ عبدالکریم دوازده سال در سامرّا به تحصیل پرداخت و در این مدت از درسهای فقیهانی چون سید محمد بن قاسم فشارکی اصفهانی و شیخ فضلالله نوری سود برد.
وی در سال ۱۲۶۴ خورشیدی (۱۳۰۳ قمری) برای ادامه تحصیل راهی عتبات عالیات میشود و پس از توقف کوتاهی در نجف به حوزه علمیه سامرا که در آن زمان با حضور میرزای بزرگ شیرازی حیات علمی تازهای یافته بود، میرود. در سامرا از حوزه درس استادان بزرگ آن، چون سید میرزای شیرازی، سید اسماعیل صدر و سید محمد فشارکی اصفهانی بهره میبرد. او در تمام طول زمان جنبش مشروطه ایران و زمان بعد از آن تا پایان جنگ جهانی اول در ایران حضور نداشتهاست. نائینی در سال ۱۲۷۵ خورسیدی (۱۳۱۴) پس از مرگ استادش به نجف رفت و از شاگردان محمدکاظم خراسانی (آخوند خراسانی) شد و سالها در کنار او به فعالیت پرداخت.
پیش گاوی سجده کردی از خری گشت عقلت صید سحر سامری
کلارک در در شهر ساحلی کوچکی به نام ماینهد از توابع سامرست واقع در غرب انگلستان در خانوادهای فقیر و کشاورز به دنیا آمد. در نوجوانی موشکهای دستساز میساخت و آنها را در مزرعه مادرش به هوا میفرستاد. پدر آرتور زمانی که او سیزده سال داشت، از دنیا رفت. مرگ وی ناشی از عوارض طولانی مدت حاصل از مجاورت با گازهای شیمیایی در جنگ جهانی اول بود.
وی پیش از جنگ داخلی از چهرههای برجسته و عدالتخواه و صلح جو در سامرست بود. وی در آوریل ۱۶۴۰ به نمایندگی از حوزه انتخاباتی باث به عضویت مجلس عوام درآمد.
سوی در پادشاه کز طور بهست رفتی تو و سامری به جای تو نشست
الیزابت جونز در سال ۱۸۹۰ در سامرویل، تنسی، به دنیا آمد. والدینش از بردگان آزادشده بودند.
وی در یک خانوادهٔ یهودی در اتحاد جماهیر شوروی به دنیا آمد و در سال۱۹۷۶ به روچستر، نیویورک مهاجرت کرد. وی سپس ریاضیات را فرا گرفت و در سال ۱۹۸۲ لیسانس خود را از دانشگاه هاروارد گرفت. پس از این، وی در سال ۱۹۸۶ با تحصیلات دکترای خود به تحصیلات تکمیلی اقتصاد پرداخت. شلیفر به عنوان یک دانشجوی تازهوارد در دانشگاه هاروارد، ریاضی ۵۵ را با برد دلونگ گرفت. او گفتهاست که این دوره باعث شدهاست که او متوجه شود که قرار نیست ریاضیدان شود. شلیفر همچنین در دوران تحصیلات کارشناسی خود در دانشگاه هاروارد با مربی و استاد خود لارنس سامرز ملاقات کرد.
سحر با معجزه پهلو نزند دل خوشدار سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
یوسف نبود هرگز چون او به نیکویی چون سامری هزارش چاکر گه فریب
دست موسی گشت گویی عارض رخشان او زلف او ثُعبان موسی چشم او چون سامری
بیقوت و بیتابم بیقوت و خور خوابم من طرفک یا سامر من عینک یا ساحر
چو گاو سامری اندر قبول مشتی خر که مایه همه شان یا زرست یا آوا
«قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا» گفتند خلاف نکردیم وعده تو بتوان خویش، «وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً» لکن ما باری داشتیم «مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ» لختی بار از آرایش قوم، «فَقَذَفْناها» در آتش انداختیم آن را، «فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ» (۸۷) همچنین سامری در افکند،
میرزا محمدتقی بعد از ترک سامرا، به کاظمین رفت و در آن جا حوزهٔ درسی ترتیب داد و پس از آن چندی در کربلا اقامت کرد و بعد به نجف رفت و ریاست حوزهٔ علمیهٔ نجف را بر عهده گرفت.[نیازمند منبع]