زشت

زشت

معنی کلمه زشت در لغت نامه دهخدا

زشت. [زِ ] ( ص ) ضد زیبا که زبون و بد باشد. ( برهان ). ضد زیبا. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). بدشکل. بدگل. ضد زیبا و درشت. بد. زبون. ناهموار. ( از ناظم الاطباء ). آنچه دیدنش خوش نیاید مردم را. ( فرهنگ فارسی معین ) ( شرفنامه منیری ). بدنما. بدگل. بدمنظر. مقابل زیبا. ( فرهنگ فارسی معین ). پهلوی «زشت » ، اوستا «زئشه » ( مخوف ، تنفرآور )... ( حاشیه برهان چ معین ) :
عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته
کاشانه زشت گشته صحرا چو روی حورا.کسائی.سیامک بدست چنان زشت دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو.فردوسی.ز ری بازخوان آن بداندیش را
چو اهریمن آن زشت بدکیش را.فردوسی.وز آن زشت بدکامه شوم پی
که آمد ز درگاه خسرو به ری
شد آن شهر آباد یکسر خراب
بسر بر همی تافتی آفتاب.فردوسی.تنش زشت و بینی کژ و روی زرد
بداندیش و کوتاه و دل پر ز درد.فردوسی.گویند که معشوق تو زشت است و سیاه
گر زشت و سیاه است مرا نیست گناه
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه.فرخی.حربگاهش چوزنگیانی زشت
که ببیزند خرده انگشت.عنصری.یکی جان و دل لاغر، دوم مغز و سر تاری
سه دیگر صورت زشت و چهارم دیده اعمی.منوچهری.ای بسوی خویش کرده صورت من زشت
من نه چنانم که می برند گمانم.ناصرخسرو.گرچه بسیار بود زشت همان زشت است
زشت هرگز نشود خوب به بسیاری.ناصرخسرو.چند در این بادیه خوب و زشت
تشنه بتازی به امید سراب.ناصرخسرو.کآنکه این زشت را خداوند است
بهر زشتیش در ره افکنده ست.سنائی.زشت زنگی بود نه آئینه.سنائی.زشت با کور به فراسازد.سنائی.ور ناکسی فروخت مرا هم روا بود
کاعمی و زشت را نبود درخور آینه.خاقانی.چرا نقشبندت در ایوان شاه
دژم روی کرده ست و زشت و تباه.سعدی ( بوستان ).ترا با من ار زشت رویم چه کار
نه آخر منم زشت و زیبا نگار.سعدی ( بوستان ).- زشت و زیبا ؛ بدگل و خوشگل. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه زشت در فرهنگ معین

(زِ شْ ) [ په . ] (ص . ) ۱ - بدنما، بدگل . ۲ - ناپسند، قبیح .

معنی کلمه زشت در فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ زیبا] بدگل، بدنما.
۲. ناپسند.
* زشت و زیبا: (ادبی ) در بدیع، شعری که یک مصراع آن مدح و مصراع دیگرش ذم باشد، مانند این شعر: زلف است این که بر رخ چون گل فکنده ای / یا دسته یوشنی است که بر پل فکنده ای پوشیده ای تو آن تن سیمین به پیرهن / یا یک تغار ماست بر آن جل فکنده ای، تحویل.

معنی کلمه زشت در فرهنگ فارسی

بدنما، ناپسند، ضدزیبا
( صفت ) ۱ - بد نما بد گل بد منظر مقابل زیبا جمیل خوشگل : زشت و زیبا . ۲ - بد ناپسند قبیح : کار زشت . یا زشت و زیبا ۱ - بد گل و خوشگل . ۲ - شعری که یک مصراع آن شامل مدح و مصراع دیگرش شامل ذم باشد .
دهی از دهستان کولیوند در بخش سلله شهرستان خرم آباد و پانزده هزار گزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع است .

معنی کلمه زشت در دانشنامه عمومی

زشت (فیلم ۲۰۰۶). نفرت انگیز ( به انگلیسی: Abominable ) یک فیلم ترسناک محصول سال ۲۰۰۶ امریکا، کارگردانی و نوشته شده توسط رایان شیفرین، با بازی ستارگان مت مک کوی، جفری شن کش، لنس هنریکسن، رکس لین، دی والاس، فیل موریس، پل گلیسون و هیلی جوئل است.
فیلم درباره یک کشاورز به نام بیلی هوس ( رکس لین ) و همسرش اتل ( دی والاس ) است. و با بیدار شدن آن ها از خواب در وسط شب از سر و صدای غیرمعمول آغاز می شود. سگشان برای بررسی به بیرون می رود، جایی که آن ها یک اسب اسباب بازی تکه تکه شده را پیدا می کنند. سگ در تاریکی بسوی چیزی حمله می کند می رود . سگ در تاریکی و به دور از صحنه به طور مرموزی کشته می شود. به همین دلیل آن ها بسوی خانه فرار کنند جایی که یک آن ها چیزی شبیه یک غول بزرگ را در پشت خانه خود می بینند. ناگهان آن غول بزرگ ناپدید می شود آن ها که به داخل خانه پناه برده بودند، بر می گردند و ردپای بزرگ ان موجود را روی زمین پیدا می کنند. و. . .

معنی کلمه زشت در ویکی واژه

دارای ظاهری ناخوشایند و نازیبا، بدگل؛ بدنما، ناپسند؛ مقابل زیبا. زشت هنگام صرف به صورت زش ادا می‌شود و این کلمه پسوند ارزش، ورزش و برخی اصطلاحات نادر است.

جملاتی از کاربرد کلمه زشت

خاک ارچه هست سست و کثیف و گران و زشت آب لطیف خوب سبک شد روان در آن
تو هم با من از سر بنه خوی زشت که ناسازگاری کنی در بهشت
روی تو کردست نقس مانویان زشت سِحر تو کردَست سِحر بابلیان رد
چون فراغت ز چنگ شد بیرون زشت باشد فغان و ناله چنگ
باد و گردم نکرد زشتی هیچ با دل من چرا شد ایدون زشت
او را به ریخت مادینه‌غولی زشت و گاوپا می‌پندارند که بیشتر به شکل زنی زیبا شب‌ها یا پیش از پگاه بر مردم پدیدار می‌شود.
ور بود وصف ماریش غالب مار زشت است و ناریش غالب
کی شود گلزار و گندم‌زار این تا نگردد زشت و ویران این زمین
داستان درباره چند جوان است که رفتارهای زشت و ناپسند خود را در یک اتاق گفتگوی مخفی به نام اتاق «جوانان چلسی» بررسی می‌کنند و...
زشت زشتست در ولایت شاه گرگ بر تخت و یوسف اندر چاه
چون خواجه کریم آمد غم نیست تهی دستی نیکست مرا معشوق گر زشتم اگر نیکو
*کتاب چهاردهم: در تفسیر شطحیّات و سخنانی که ظاهرشان زشت و نادرست می‌آید، اما در باطن درست و صحیح اند.
پسر تیغ از آن زشت گوهر گرفت پی کشتن آن دو ره بر گرفت