زرتشت

معنی کلمه زرتشت در لغت نامه دهخدا

زرتشت. [زَ ت ُ ] ( اِ ) آفریده اول. || نفس کل. || نفس ناطقه. || عقل فلک عطارد. || عقل فعال. || رب النوع انسان. || راست گوی. || نور یزدان. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کلیه این معانی مجعول است. رجوع به زردشت شود. ( حاشیه برهان چ معین ).
زرتشت. [ زَ ت ُ ]( اِخ ) زردشت را... گویند که پیشرو و پیشوای آتش پرستان است. ( برهان ) ( آنندراج ). بمعنی زردشت. ( جهانگیری ). یکی از نامهای شت زردشت. ( ناظم الاطباء ). اصل آن زَرَثوشتَرَ است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). زردشت.نام شخصی است از نسل منوچهر. شاگرد افلادوس حکیم که شاگرد فیثاغورث بود و در زمان گشتاسب دعوی نبوت کرد و مجوس او را پیغمبر دانند و زند را کتاب آسمانی گویند و زعم فردوسی آن است که او از نسل ابراهیم ( ع ) است و نامش ابراهام و زردشت لقب او همچنانکه نام حضرت ابراهیم اپراهام و زرتشت لقب او، چنانکه می گوید:
نهم پور زردشت پیشین بد او
براهیم پیغمبر راستگو
و معنی ترکیبی آن ، زردشت یعنی آنکه زر پیش او زشت و مبغوض است ، چنانکه در لغت دشت گذشت و اکثر اهل اسلام او را کاذب و ساحر دانند و شیخ مقتول و فاضل شهرزوری و علامه ٔشیرازی و جمعی از متأخیرین ، چون علامه دوانی و میرصدرالدین و غیاث الدین منصور او را نبی فاضل و حکیم کامل دانند و اﷲ اعلم و زراتشت ، زرداهشت ، زردهشت ، زرادشت و زراهشت نیز گویند و بعضی گفته اند او آذربایجانی بود، چون گشتاسب معجزه طلب کرد، به کوره مس تفته اندررفت. و در فقه امامیه از اهل بیت منقول است که مجوس را شبه کتاب از آن ثابت کنند که ایشان را رسولی بود زردشت نام ، قوم فرس وی را تصدیق نکردند و بکشتند و کتاب وی بسوختند و بعد از قتل پشیمان شدند و هر کس هرچه از کتاب وی یادداشت نوشتند و خود نیز چیزی بدان دربستند و آن زند است که الحال در میان است. ( فرهنگ رشیدی ) ( از غیاث اللغات ). رجوع به تاریخ ایران باستان ، یشتها، مزدیسنا، یسنا، خرده اوستا و زردشت شود.

معنی کلمه زرتشت در فرهنگ فارسی

پیامبر ایران باستان از خانواده سپیتمه بعضی وی را از آذربایجان و برخی از ری و غالبا از شمال شرقی ایران دانند . در باب زمان او هم اختلاف بسیار است . سنت زردشتیان عصر ویرا حدود ۶٠٠ ق م . میداند و غالبا خاور شناسان قرنهای ۷ و ۶ ق م . را یاد میکنند . پدرش پوروشسپ و مادرش دغدو ( دغدویه ) نام داشت . وی معاصر گشتاسب بود و آن شهریار دین او را بپذیرفت .بعض سرود های گاتها ( از اوستا ) که در دستست از خود اوست . طبق روایت در حمله دوم ارجاسب تورانی ببلخ زردشت بدست یک تن تورانی از خاندان کرپ بنام براترک رش کشته شد .
پیشرو و پیشوای آتش پرستان زردشت

معنی کلمه زرتشت در فرهنگ اسم ها

اسم: زرتشت (پسر) (فارسی، اوستایی، پهلوی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zartošt) (فارسی: زرتشت) (انگلیسی: zartosht)
معنی: نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، دارنده ی شتر زرد، زردشت، ( اَعلام ) پیامبر ایران باستان از خانواده ای سپیتمه، زرتشت به معنی دارنده ی شتر زرد است، دارنده شتر زرد

معنی کلمه زرتشت در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] زَرْتُشْتْ یا زَرْدُشْتْ، پیامبر ایران باستان. عده ای او را مروج یکتاپرستی معرفی کرده اند که آهورامزدا را تبلیغ می کرد و خدایان باستانی آریاییان را باطل می دانست. او آتش را یکی از مظاهر خدای روشنایی می دانست. برخی از مورخان او را اختلافی ترین شخصیت تاریخ دانسته اند. نقل شده است که زرتشت در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمده و در سال ۶۳۰ قبل از میلاد به پیامبری مبعوث شده و در سال ۵۸۳ قبل از میلاد در سن ۷۷ سالگی در آتشکده ای در بلخ کشته شده است. کتاب مقدس زرتشت اوستا نام دارد. برخی مورخین بر این عقیده اند که توحیدی بودن یا دوگانه پرستی زرتشت روشن نیست. پیروان زرتشت به نام هایی مانند مَجوسی، گَبر و پارسی خوانده می شوند.
زرتشت یا زردشت، پیامبر ایران باستان است. عده ای او را مروج یگانه پرستی معرفی کردند که آهورامزدا را تبلیغ می کرد و خدایان باستانی آریاییان را باطل می دانست. او آتش را یکی از مظاهر خدای روشنایی می دانست.برخی می گویند زرتشت در زبان سریانی به معنای ابراهیم(ع) است و برخی دیگر زرتشت را یکی از امامان ملت ابراهیم(ع) یا پیامبری می دانند که کتاب بر او نازل شده است. برخی نسب او را به منوچهر یکی از شاهنشاهان ایران رسانده اند.بعضی از مورخان او را اختلافی ترین شخصیت تاریخ می دانند؛ تا جایی که برخی او را به شخصیت های افسانه ای تشبیه کرده اند.
زرتشت در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمده، در سال ۶۳۰ قبل از میلاد به پیامبری مبعوث شده و در سال ۵۸۳ قبل از میلاد در سن ۷۷ سالگی در آتشکده ای در بلخ کشته شده است.

معنی کلمه زرتشت در ویکی واژه

زرتشت را زردشت، زرادشت، زراهشت، زردهشت، زرداهشت نیز گویند مرحوم دهخدا اصل آن زَرَثوشتَرَ می‌نامد. بعضی گفته‌اند او آذربایجانی بود، چون گشتاسپ معجزه طلب کرد، به کوره مس تفته اندر رفت. گاهی او را پیشرو و پیشوای آتش پرستان گفته‌اند[۱].
زرتشت نام شخصی است از نسل منوچهر و شاگرد افلادوس حکیم که شاگرد فیثاغورث بود و در زمان گشتاسب دعوی نبوت کرد و مجوس او را پیغمبر دانند و زَند را کتاب آسمانی او گویند. و زعم فردوسی آنست که او از نسل ابراهیم(ع) است و نامش ابراهام و زردشت لقب اوست، چنانکه می‌گوید: نُهم پور زردشت پشین بُد او ..... براهیم پیغمبر راستگو (شاهنامه)
زرتشت یعنی آنکه زر پیش او زشت و مبغوض است، چنانکه در لغت دشت گذشت و اکثر اهل اسلام او را کاذب و ساحر دانند و شیخ مقتول و فاضل شهرزوری و علامه شیرازی و جمعی از متأخیرین، چون علامه دوانی و میرصدرالدین و غیاث‌الدین منصور او را نبی فاضل و حکیم کامل دانند و اﷲ اعلم[۲].
در فقه امامیه، از اهل‌بیت منقول است که مجوس را شبه تاب از آن ثابت کنند که ایشان را رسولی بود زردشت نام، قوم فرس وی را تصدیق نکردند و بکشتند و کتاب وی بسوختند و بعد از قتل پشیمان شدند و هر کس هر چه از کتاب وی یادداشت نوشتند و خود نیز چیزی بدان دربستند و نام آن زَند است که الحال در میان است .[۳]
↑ (برهان)، (آنندراج)، (جهانگیری)، (ناظم الاطباء).
↑ قول هر دو گروه درست است منتها سه شخصیت تاریخی برای زرتشت، قابل اثبات است که یکی کاذب بود. این شخص کاذب در دوران کیقباد ساسانی بود و شاید مرشد مزدک هم باشد
↑ (فرهنگ رشیدی)، از (غیاث اللغات). رجوع به تاریخ ایران باستان، یشت‌ها، مزدیسنا، یسنا، خرده اوستا و زردشت شود.

جملاتی از کاربرد کلمه زرتشت

مگر نه بینی زرتشتیان همی سازند ز ضرع گاو گهی پادیاب و گه دستاب
ز سقراط گزین تا عهد «‌لوتر» ز زرتشت مهین تا پور سینا
پنج «فرجود» پدید آمده ازشت زرتشت که به پیغمبریش راست بود پنج گواه
پس به ایران بتاخت جیش عرب روز زرتشتیان رسید به شب
نسیم صبحدم خیز، بگو به مردمِ تبریز که نیست خلوتِ زرتشت، جای صحبتِ چنگیز (جای صحبتِ چنگیز)
بیا ساقیا ارمغانی شراب که محراب زرتشتیان شد ز باب
ولایات شمالی ایران، محتملاٌ در دوره اشکانی یا ساسانی، زرتشتی شدند. وجود آتشکده‌ها در استان مازندران مبین این حقیقت است. حدود قرن دوم هجری قمری مردم مازندران به دین اسلام گرویدند. در حال حاضر اسلام دین نخست شهر محسوب می‌شود و آمل به عنوان اولین مرکز حکومت مذهب شیعه دوازده امامی بوده‌است.
به مانند چنین روزی، به پیشین‌عهد در ایران به نام پاک شَت زرتشت، سبزه در چمنزاران
آنجا که احمد آمد و آئین هر دو عید زرتشت ابتر است و حدیث مبترش
دین زرتشتی مگرای دل که در تکریم تو همچو کانون زور وشب در سینه ما آتش است
کیش زرتشت را سه پایه بود هر یکی را به چرخ سایه بود