زخم
معنی کلمه زخم در لغت نامه دهخدا

زخم

معنی کلمه زخم در لغت نامه دهخدا

زخم. [ زَ ] ( اِ ) این لغت در پهلوی هم بوده است. ( از فرهنگ نظام ). پهلوی زخم یا زحم زام کردی افغانی زخم ، بلوچی زخم و زام ( شمشیر ). ( فقه اللغه هرن ص 652 ). گیلکی زخم. جراحتی که بوسیله آلات جارحه یا ناخن و دندان و مانند آن بهم رسد. ریش. ( از حاشیه برهان بقلم معین ). نشان وارد کردن تیغ و تیر و مانند آن که بریدن باشد... زخم و زخمه در اصل لغت پارسی بمعنی زدن است و نظیرش در عربی ضرب و ضربه است ، نه بمعنی جراحت و ریش... و چون حاصل زدن شمشیر و سایر حربه ها جراحت است ، مجازاً بر جراحت اطلاق کرده اند. ( آنندراج ). جراحتی که از آلات جارحه بهم رسد و ریش. ( ناظم الاطباء ).نشان زدن تیغ و تیر و مانند آن که بر بدن باشد. ( بهار عجم ) ( از ارمغان آصفی ج 2 ص 10 ). جراحت آلت جارحه که بهندش گهاء گویند. ( مؤید الفضلاء ) :
پر از زخم شمشیر گشته تنش
بریده بر و مغفر و جوشنش.فردوسی.حاسدم گوید ببردی دوستانم را ز من
دوستان را خود بر ابرو بود از او زخم جبین.منوچهری.و مردی را زخمی بر روی بود چنانکه پنداشتی همین ساعت زخم زده اند. ( مجمل التواریخ و القصص ).
درد تو جراحتی است ناسور
از زخم اجل شفات جویم.خاقانی.گر این زخم را چاره دانستمی
طلب کردمی گر توانستمی.نظامی.پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمیشد. ( گلستان ).
زخمی چنان نبود که مرهم توان نهاد
داروی دل چه فائده دارد که جان برفت.سعدی.شد بدل هجران بوصل و داغ غم دارم هنوز
زخم به گردد ولی ماند نشانش سالها.کاتبی ترشیزی.این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان است و مجال آه نیست.حافظ.- بازشدن زخم ؛ ( در تداول عامه ) گشوده شدن سر زخم و بیرون آمدن خون یا چرک و کثافات از آن. مقابل بسته شدن زخم بمعنی بهم آمدن سر زخم.
- || باز شدن دستمال و نواری که معمولاً پس از مرهم نهادن محل جراحت را با آن می بندند. زخم باز، زخمی که آن را با دستمال و وسائل معمول نبسته اند.
- بستن زخم ؛ ( در تداول عامه ) بسته شدن سر زخم بطوری که خون یا جراحت از آن بیرون نشود.
- || پیچیدن آن با وسائل معمولی پس از مرهم نهادن.
- || التیام دادن. درمان کردن. رجوع به «زخم بستن » شود.

معنی کلمه زخم در فرهنگ معین

(زُ ) [ ع . زهم ] (اِ. ) (عا. ) طعم و بویی که از سفیدة تخم مرغ خام یا از گوشت خام هنگام پختن در آب برآید.
(زَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - خراش یا بریدگی هر بخشی از بدن . ۲ - مجروح . ۳ - ضربه . ، به ~ کاری زدن کنایه از: برای آن کار مورد بهره برداری قرار دادن .

معنی کلمه زخم در فرهنگ عمید

۱. (پزشکی ) هر نوع شکافی که بر روی پوست ایجاد شود، جراحت.
۲. [قدیمی] ضربه.
۳. (موسیقی ) [قدیمی] = زخمه
۴. [قدیمی، مجاز] صدایی که از ساز بلند می شود.
* زخم خوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] زخم برداشتن، زخمی شدن، مجروح شدن.
* زخم زبان: [مجاز] سخن زشت که دل کسی را بیازارد و او را رنجیده سازد.
* زخم زدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] به کسی زخم و جراحت وارد کردن.
* زخم کاری: زخم سهمناک، جراحت مهلک، جراحت بزرگ که بر عضو مهمی از بدن وارد آید و کشنده باشد.
* زخم معده: (پزشکی ) از امراض معده، جراحتی که در معده یا اثناعشر به واسطۀ ازدیاد شیرۀ اسیدی معده یا علت دیگر پیدا می شود و درد شدید دارد.

معنی کلمه زخم در فرهنگ فارسی

آزردگی وخراش یابریدگی عضوی ازاعضای بدن که از، آن خون وچرک بیاید، خراش بوسیله آلت برنده برپوست
( اسم ) طعم و بویی که از سفیده تخم مرغ خام یا گوشت خام هنگام پختن در آب بر آید .
در نهایه است که زخم نام کوهیست نزدیک مکه

معنی کلمه زخم در دانشنامه عمومی

زخـم یا جراحت ( به انگلیسی: wound ) در دانش پزشکی، آسیبی است که در آن پوست خراشیده، پاره، بریده، سوراخ یا دریده شود یا بعلت یک تروما با اینکه پوست سالم مانده ولی در زیر آن آثار قرمزی یا کبودی دیده شود.
به شکل مختصر جداسازی اتصال بین سلولی بخشی از پوست یا گوشت بدن را زخم گویند. جراحت به دو نوع بسته و باز تقسیم می شود؛ بریدگی یا پارگی پوست از جمله جراحت های باز و کوفتگی ها از جمله جراحت های بسته می باشند.
در سیستم طبقه بندی جراحت مصوب صلیب سرخ جهانی نوع زخم و جراحت به گروه ها و انواع مختلف تقسیم می شود. برای این منظور از حروف ( E, X, C, F, V, و M ) استفاده می شود.
• حرف E: برای قطر ورودی زخم به سانتیمتر.
• حرف X: برای قطر خروجی زخم به سانتیمتر.
• حرف C: عمق جراحت در حدود دو انگشت. ( با بله یا خیر پاسخ داده می شود )
• حرف F: برای عنوان شکستگی همراه جراحت. عدد صفر برای پاسخ منفی٬ عدد یک برای شکستگی کوچک و عدد دو برای شکستگی های بزرگ.
• حرف V: برای تعریف جراحت با تهدید حیات بیمار ( مغز٬ ریه و عروق بزرگ ) با پاسخ مثبت و منفی.
• حرف M: برای تعریف ورود شئ فلزی در زخم ( مانند گلوله ) که در رادیوگرافی مشخص باشد با پاسخ مثبت یا منفی.
• مرحله هموستاز یا انعقادی  : اولین مرحله پاسخ بدن به دنبال ایجاد پارگی در پوست، خون ریزی می باشد. سپس فعالیت پلاکت ها شروع شده که موجب بند آمدن خون ریزی می شوند. به دنبال خون ریزی در محل آسیب دیدگی، انقباض عروقی ، آزاد شدن هیستامین و آدنوزین تری فسفات مشاهده می شود.
• پلاکت ها در این مرحله ، فرایند انعقاد خون را شروع کرده و با ایجاد لایه ای از فیبرین، موجب پوشاندن سطح زخم می شوند.
• مرحله تکثیر  : بافت جوانه ای شکل می گیرد.
• مرحله بلوغ  : بافت جوشگاه در این مرحله پدید می آید.
زخم (فیلم ۱۹۷۶). زخم ( به لهستانی: Blizna ) یک فیلم داستانی ۱۰۴ دقیقه ای به کارگردانی کریشتوف کیشلوفسکی است که در سال ۱۹۷۶ ساخته شده است. فیلم نامهٔ این فیلم توسط راموآلد کارارس و کریشتوف کیشلوفسکی نوشته شده است.
در یک جلسه حزبی تصمیم گرفته می شود تا یک کارخانهٔ جدید مواد شیمیایی در شهرکی محروم به نام اولکو ساخته شود. استفان بدنارز با آن منطقه فرستاده می شود تا بر روند احداث کارخانه نظارت کند. اهالی منطقه نیز مخالف احداث کارخانه هستند . . . .
• زخم در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها ( IMDb )
• فیلم ها به زبان لهستانی
• فیلم نامه های کریشتف کیشلوفسکی
• فیلم های ۱۹۷۶ ( میلادی )
• فیلم های درام ۱۹۷۶ ( میلادی )
• فیلم های درام لهستان
• فیلم ها به کارگردانی کریشتف کیشلوفسکی
• فیلم های لهستانی
• صفحه هایی که از جعبه اطلاعات فیلم دارای پارامترهای نامعلوم استفاده می کنند
• صفحه هایی که از جعبه اطلاعات فیلم با پارامترهای خالی استفاده می کنند
• شناسه آی ام دی بی یکسان با ویکی داده
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد سینمایی
زخم (فیلم ۱۹۹۸). زخم ( به هندی: Zakhm ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی ماهش بات است. در این فیلم بازیگرانی همچون اجی دیوگن، آکینی ناگرجونا، پوجا بات، سونالی بندره، کونال خمو، آکشی آناند، سراب شوکلا، شارات ساکسنا، اشوتوش رانا ایفای نقش کرده اند.
زخم (فیلم ۲۰۱۷). زخم ( Inxeba ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی جان ترنگوو است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد.
معنی کلمه زخم در فرهنگ معین
معنی کلمه زخم در فرهنگ عمید
معنی کلمه زخم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه زخم در دانشنامه عمومی
معنی کلمه زخم در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه زخم در دانشنامه آزاد فارسی

زخم (ulcer)
هر گسستگی در پوشش سطح بدن، خواه پوست یا غشای مخاطی. علت ایجاد آن ممکن است عفونت، تحریک، یا تومور باشد. ناحیۀ زخم اغلب ملتهب است. زخم های شایع عبارت اند از زخم های آفتیدر دهان، زخم معده، زخم دوازدهه، زخم بستریا زخم های فشاری، و زخم های واریسی یا عارضۀ سیاه رگ های واریسی. نحوۀ درمان زخم ها نسبت به محل آن ها متفاوت است. برای درمان، در مرحلۀ اول زخم های گوارشی تجویز دارو صورت می گیرد، البته گاه ممکن است عمل جراحی هم لازم باشد. زخم های خون ریزی دهنده معده را می توان بدون عمل جراحی و با روش آندوسکوپیدرمان کرد. در این روش، لولۀ قابل انعطافی حاوی رشته های نوری را به درون معده می فرستند و با دید مستقیم و به کمک ابزارهای ظریف بافت ها را ترمیم می کنند. زخم های معده با نوعی باکتری با نام هلیکوباکتر پیلوریارتباط دارند. در کشورهای غربی، این باکتری در معدۀ ۶۰درصد از افراد ۶۰ساله یافت می شود. از هر شش نفر فرد آلوده به این میکروب، یک نفر دچار زخم معده می شود. زخم معده در افراد با گروه خونی O دو برابر شایع تر است. هلیکوباکتر با زنجیره ای قندی، که فقط در افراد دارای گروه خونی O یافت می شود، به دیوارۀ معده می چسبد. این مسئله احتمالاً علت شایع تر بودن زخم معده در این افراد است. با آزمون هوای بازدمی، که در ۱۹۹۴ ابداع شد، می توان وجود هلیکوباکتر را در معده نشان داد. در این آزمون، بیمار مقدار کمی اورهمی خورد. اگر میکروب در معدۀ او وجود داشته باشد، اوره تجزیه می شود. سپس، فرد در دستگاه تنفس می کند و میزان ایزوتوپ های کربن در هوای بازدمی اش اندازه گیری می شود.

معنی کلمه زخم در ویکی واژه

(عا.)
ferita
piaga
زهم
واژه زخم معادل ابجد 647 تعداد حروف 3 تلفظ zaxm نقش دستوری اسم ترکیب (اسم) [پهلوی: zahm] مختصات (زَ) [ په . ] (اِ.) آواشناسی zaxm الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع واژگان مترادف و متضاد
طعم و بویی که از سفیدة تخم مرغ خام یا از گوشت خام هنگام پختن در آب برآید.
خراش یا بریدگی هر بخشی از بدن.
مجروح.
ضربه. ؛ به ~ کاری زدن کنایه از: برای آن کار مورد بهره برداری قرار دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه زخم

شکوه ها باشد مرا از بن عمت زخم او را چاره سازد مرهمت
چنین که بر رگ جان زخم می زند عشقت ز پرده ناله زارم برون فتد ناگاه
به گلزار فنا شمشیر زد آب به چشم زخم شد خار سنان خواب
هر که دید این مرهم از زخم ایمنست هر بدی کین حسن دید او محسنست
نپیچم به آورد با او عنان نه گوپال بیند نه زخم سنان
قضا آمد شنو طبل نفیرش نفیرش تلختر یا زخم تیرش
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم قرب هزار جان که تو قربان نمی‌کنی
ز دست تیغ او زخم نمایانی که من دارم
شود کاهی از لشکر او چو کوهی شود کوهی از زخم ایشان چو غاری
«خُنک آن زخم که هر لحظه مرا، مرهم ازوست»