( رو آوردن ) رو آوردن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) توجه کردن و بطرف چیزی رفتن. ( فرهنگ نظام ). متوجه کسی شدن ورو کردن و رو نهادن. ( آنندراج ). اقبال : گر از یک نیمه رو آرد پناه مشرق و مغرب ز دیگر نیمه بس باشد تن تنهای درویشان.سعدی.یک زمان دیده من رو بسوی خواب آرد ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی.سعدی.برخیز و رو بطرف شیراز آر. ( مجالس سعدی ). نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد.حافظ.و رجوع به رو کردن و رو نهادن و روی آوردن شود.
معنی کلمه رو آوردن در فرهنگ معین
( رو آوردن ) (وَ یا وُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - توجه کردن ، میل کردن . ۲ - پرورش دادن .
معنی کلمه رو آوردن در فرهنگ فارسی
( رو آوردن ) ( مصدر ) توجه کردن اقبال کردن ( بجهتی یا به سوی شخصی ) . توجه کردن و بطرف چیزی رفتن متوجه کسی شدن و رو کردن و رو نهادن
معنی کلمه رو آوردن در ویکی واژه
توجه کردن، میل کردن. پرورش دادن.
جملاتی از کاربرد کلمه رو آوردن
یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلوّ ایشان در دین آن بود که عبودیّت بجای ربوبیّت نهادند، و صفت لاهوت بنا سوت فرو آوردند، و ثالث ثلاثة اعتقاد گرفتند.
فروش و اقتصاد بخش بازیهای ویدئویی در محله پس از ورود کنسولهای نسل هشتم، به ویژه در دهه ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ به شکی چشمگیر افزایش یافت و فروشگاههای بسیاری به فروش بازیهای ویدئویی و سرویسهای آنلاین رو آوردند.
او را تا بمرو آوردند و چون بیاسود، مأمون خلیفه در شب بدیدار وی آمد، و فضل سهل با وی بود، و یکدیگر را گرم بپرسیدند، و رضا از طاهر بسیار شکر کرد و آن نکته دست چپ و بیعت بازگفت. مأمون را سخت خوش آمد و پسندیده آمد، آنچه طاهر کرده بود. گفت: ای امام، آن نخست دستی بود که بدست مبارک تو رسید، من آن چپ را راست نام کردم. و طاهر را که ذو الیمینین خوانند سبب این است. پس از آن آشکارا گردید کار رضا، و مأمون او را ولیعهد کرد و علمهای سیاه برانداخت و سبز کرد و نام رضا بر درم و دینار و طراز جامهها نبشتند و کار آشکارا شد و مأمون رضا را گفت: ترا وزیری و دبیری باید که از کارهای تو اندیشه دارد. او گفت: یا امیر المؤمنین، فضل سهل بسنده باشد که او شغل کدخدائی مرا تیمار دارد و علی [بن ابی] سعید صاحب دیوان رسالت خلیفه که از من نامهها نویسد. مأمون را این سخن خوش آمد و مثال داد این دو تن را تا این شغل کفایت کنند. فضل را ذو الرّیاستین ازین گفتندی و علی [بن ابی] سعید را ذو القلمین. آنچه غرض بود، بیاوردم ازین سه لقب، و دیگر قصّه بجا ماندم که دراز است و در تواریخ پیداست.
بدان که ضد محبت دنیا و مال را زهد گویند و آن عبارت است از دل برداشتن از دنیا و آستین فشاندن بر آن و اکتفا کردن به قدر ضرورت از برای حفظ بدن و یا عبارت است از: پشت کردن به دنیا، و رو آوردن به آخرت بلکه از غیر خدا قطع نظر کردن، و رو آوردن به خدا و این، بالاترین درجات زهد است.
و به این مرتبه حضرت صادق علیه السلام اشاره فرمودند که «زهد، کلید در آخرت و نجات از نار است و آن این است که ترک کنی هر چیزی را که تو را از خدا مشغول می کند» و مخفی نماند که التفات به بعض آنچه ما سوی الله است، که از جمله ضروریات است، مانند قدر ضروری از اکل و شرب و لباس و آمد و شد با مردم و گفتگوی با ایشان و اصلاح مسکن و امثال اینها با این مرتبه از زهد منافات ندارد، زیرا که مقصود از قطع علاقه از دنیا رو آوردن دل است به خدا و این بدون حیات و زندگی متصور نیست و حیات، موقوف است به ضروریاتی چند پس هرگاه کسی اقتصار به این ضروریات نماید به قصد محافظت بدن و استعانت از بدن بر امر عبادت و بندگی، چنین شخصی مشغول به غیر خدا نخواهد بود همچنان که کسی که در سفر حج، راحله خود را علف دهد به جهت اینکه او را به مکه رساند معرض از حج نیست.
به علت سرعت بالای کامپیوترها بسیاری از مسائلی که قبلاً قابل بررسی نبودند، بررسی شدند. البته تقابل کامپیوتر و ترکیبیات یک طرفه نبودهاست و کامپیوترها نمیتوانستند مستقل عمل کنند و برای عمل نباز به برنامه داشتند. اساس برنامههای کامپیوتری غالباً الگوریتمهای ترکیبیاتی اند و به همین دلیل اهمیت و کاربرد ترکیبیات پس از اختراع کامپیوتر چندین برابر معلوم شد و باعث شد تا ریاضیدانان بسیاری به تحقیقات گسترده در این زمینه رو آوردند.
یوسف قدم در زندان نهاد گفت: بسم اللَّه و الحمد للَّه علی کلّ حال و اندر صحن زندان درختی خشک بود یوسف گفت مرا دستوری ده تا زیر آن درخت نشینم و آن جا وطن گیرم، زندانبان او را بزیر آن درخت خشک فرو آورد، یک شب آنجا عبادت کرد، بامداد آن درخت خشک سبز گشته بود و زیر وی چشمه آب پدید آمده و در آن زندان قومی محبوس بودند چون آن حال دیدند همه پیش وی بتواضع در آمدند و تبرّک را دست بوی فرو آوردند و دیدار وی مبارک داشتند. و یوسف هر روز بامداد برخاستی و بهمه بیغولههای زندان بگشتی و همه را بدیدی، بیماران را بپرسیدی و دیگران را امیدوار کردی و بصبر فرمودی و وعده ثواب دادی، زندانیان گفتند: یا فتی بارک اللَّه فیک ما احسن وجهک و احسن خلقک و احسن حدیثک. ما در چنین جایگه هرگز چنین سخن نشنیدهایم، تو که باشی؟ گفت: انا یوسف بن صفی اللَّه یعقوب بن ذبیح اللَّه اسحاق بن خلیل اللَّه ابراهیم. زندانبان گفت و اللَّه لو استطعت لخلّیت سبیلک و لکن ساحسن جوارک فکن کما شئت فی السّجن.
بلکه دنیا و ما فیها در نظر او خوار، و لذات جسمانیه در پیش او بی اعتبار است نه از رو آوردن دنیا به او شاد و فرحناک، و نه از پشت کردنش محزون و غمناک می شود.
یکی از مشایخ او را به خواب دید گفت: خدای تعالی با تو چه کرد گفت: اگرچه عبادت بسیار کردم و طریق توکل سپردم و چون ازدنیا برفتم با طهارت وضو رفتم بهر عبادت که کرده بودم ثواب میدادند اما به سبب طهارت مرا به منزلی فرو آوردند که ورای آن همه درجات بهشت بود پس ندا کردند که یا ابراهیم این زیادتی مکرمت که باتو کردیم از آن بود که پاک به حضرت ما آمدی پاکان را درین محل و مرتبهٔ عظیمست رحمةالله علیه.
یکی از مهمترین مشکلات پیش روی المپیک «و بهطور کلی رقابتهای ورزشی بینالمللی»، استفاده از داروهای نیرو زا است. از اوایل قرن بیستم، بسیاری از ورزشکاران برای تقویت عملکرد خود به استفاده از دارو رو آوردند. به عنوان مثال، برنده دو ماراتن در المپیک تابستانی ۱۹۰۴ توسط مربی خود حتی در حین مسابقه از استریکنین و کنیاک استفاده کرده بود.
با یکسانسازی رابط کاربری بین نسخههای مکینتاش و ویندوز که با نسخه ۷.۰ آغاز شد، طراحان بیشتری به استانداردسازی این ابزار رو آوردند.