معنی کلمه رمضان در لغت نامه دهخدا
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او بِه
عید رمضان آمد، المنة لله.منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 99 ).ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد.سعدی ( گلستان چ یوسفی ص 85 ).کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند.سعدی.برگ تحویل می کند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان.سعدی ( کلیات چ مصفا ص 721 ).ماه فرخنده روی برپیچید
و علیک السلام یا رمضان سعدی ( کلیات چ مصفا ص 721 ).زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش.حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 184 ). روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است.شاطر عباس صبوحی.
رمضان. [ رَ م َ ] ( اِخ ) ابن عبدالمحسن ویزوی و معروف به بهشتی است. او راست : حاشیه ای بر حاشیه شرح عقاید النسفیة. ( معجم المطبوعات ). رجوع به بهشتی و معجم المطبوعات و قاموس الاعلام ترکی ذیل بهشتی شود.
رمضان. [ رَ م َ ] ( اِخ ) ( افندی ) ابن محمد الحنفی. او راست : شرحی بر شرح عقاید النسفی علامه تفتازانی. ( از معجم المطبوعات ).
رمضان. [ رَ م َ ] ( اِخ ) از مردم تیره و معروف به سعیی است. ( از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به سعیی و قاموس الاعلام ترکی ذیل سعیی شود.
رمضان. [ رَ م َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی بن رستم بن هروز فخرالدین بن الساعاتی الخراسانی برادر بهاءالدین علی بن رستم بن الساعاتی شاعر مشهور است. وی طبیبی فاضل و ادیبی شاعر بود و به منطق و علوم حکمی معرفتی کامل داشت و خطی در غایت جودت می نوشت. طب را از رضی الدین ابی الحجاج و علوم ادبی را از تاج الدین زید الکندی فراگرفت. در علم موسیقی مهارت داشت و عود را نیکو مینواخت و بسال 618 هَ. ق. درگذشت. از آثار او حاشیه هایی است بر قانون ابن سینا و تکمله ای بر کتاب قولنج وی. از اشعار اوست :