رستان

معنی کلمه رستان در لغت نامه دهخدا

رستان. [ رُ ] ( اِخ ) ادمون. مصنف درام نویس فرانسوی. متولد 1868 و متوفای 1918 م. آثاری در تآتر دارد. ( از فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ).

معنی کلمه رستان در فرهنگ فارسی

ادموند مصنف درام نویس فرانسوی ( و. مارسی ۱۸۶۸- ف.۱۹۱۸م. )از آثار او در تاتر رمانسکهاسیرانودبرژراکبچه عقابشانتکلر نمایشنامه های مذکور حاکی از تخیلی ساده و سبکی در خشانند. وی عضو آکادمی فرانسه بود .
رستان ادموند مصنف درام نویس فرانسوی متولد ۱۸۶۸ و متوفای ۱۹۱۸ م آثاری در تاتر دارد .

معنی کلمه رستان در فرهنگ اسم ها

اسم: رستان (پسر) (فارسی) (تلفظ: rastan) (فارسی: رستان) (انگلیسی: rastan)
معنی: آزاد و رها

جملاتی از کاربرد کلمه رستان

سر حق‌شناسان برآرم ز خاک به باطل‌پرستان درآرم هلاک
ندانی چه آید ابر کافرستان ز تیغ و سنان شهنشاه غازی
می زهد ریا قصاب تا کی می‌توان خوردن به جام صبح گاهی یاد می‌کن می‌پرستان‌ را
به گردان فرستان گرد سپاه که دارید امشب شبیخون نگاه
هیشه اول وقت است حق پرستان را نماز وقت شناسان قضا نمی گردد
سید اهل سخن تو این زمان چون سیدی علم و حکمت شد چو شارستان و تو چون حیدری
بت پرستان فغان برآوردند وز دو سو درگرفت افسانه
اول این جام شراب فقیه امام! گرفت می پرستان را به نوشانوش پس آوا زدند
یک روز بود خاک لرستان مغاک دیو امروز چون بهشت به ‌دیدار و منظر است
ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر جز لبت ما را نمک ندهد نمکدانی دگر