معنی کلمه رجیم در لغت نامه دهخدا
- دیو رجیم ؛ شیطان رانده درگاه خدا. ابلیس ملعون :
ز آسمان هنر درآمد جم
باز شد لوک و لنگ دیو رجیم.بوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ).گفت نی گفتمش چو سنگ جمار
همی انداختی به دیو رجیم.ناصرخسرو.دیو رجیم آنکه بوددزد بیانم
گردم طغیان زد از هجای صفاهان.خاقانی.سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم.سعدی.- شیطان رجیم ؛ شیطان ملعون. ابلیس رانده درگاه خدا :
عید اوبادا سعید و روز او بادا چو عید
دور بادا از تن و از جانش شیطان رجیم.فرخی.همت اوست چو چرخ و درم او چو شهاب
طمع پیر و جوان باز چو شیطان رجیم.بوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ).ای رحیم از تست قوت برحذر
مر مرا از مکر شیطان رجیم.ناصرخسرو.بس خطر باشد مقلد را عظیم
از ره و رهزن ز شیطان رجیم.مولوی.گرچه شیطان رجیم از راه انصافم ببرد
همچنان امید میدارم به رحمان الرحیم.سعدی.دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم.حافظ.|| کشته. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || سنگسارشده. ( ناظم الاطباء ). سنگسارکرده شده. ( غیاث اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( آنندراج ). || نفرین کرده. ( ترجمان ترتیب عادل ص 2 ).