راکع

معنی کلمه راکع در لغت نامه دهخدا

راکع. [ ک ِ ] ( ع ص ) هر چیزی که سر فرودآرد. ج ، راکعون ، رُکَّع، رکوع. ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). سر فرودآرنده و فروتنی نماینده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پشت خم دهنده. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) : و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه و خر راکعاًو اناب. ( قرآن 23/38 ).
بناف قبه عالم بصلب قائم کوه
به پشت راکع چرخ و به سجده مهتاب.خاقانی.زو دید آن نماز که قائم نمود الف
راکع بماند دال و تشهد نمودلام.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 301 ). || در حالت رکوع رونده. ( ناظم الاطباء ). در اصطلاح فقه ،کسی را گویند که در حال رکوع باشد در هنگام نماز، یعنی بعد از قرائت حمد و سوره سرش را بقدری فرودآورد تا کف دستهایش بزانوهایش برسد. ( ناظم اطباء ) :
رفتم بدر صومعه عابد و زاهد
دیدم همه در پیش قدت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که ترا میطلبم خانه به خانه.شیخ بهائی. || در دوره جاهلیت بکسی می گفتند که متدین باشد و به بت پرستش نکند. ( از متن اللغة ).
- راکع بخدا ؛ کسی که توکل و اعتماد بخدا کند. ( از متن اللغة ).

معنی کلمه راکع در فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - رکوع کننده ، ۲ - فروتنی .

معنی کلمه راکع در فرهنگ عمید

۱. رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده.
۲. فروتنی کننده.

معنی کلمه راکع در فرهنگ فارسی

رکوع کننده، خم شونده، سرفرود آورنده، فروتنی
( اسم ) ۱ - رکوع کننده خم شونده . ۲ - فروتنی کننده خاضع جمع راکعین .

معنی کلمه راکع در فرهنگ اسم ها

اسم: راکع (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rāke‛) (فارسی: راکع) (انگلیسی: rake)
معنی: رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده

جملاتی از کاربرد کلمه راکع

چار هندو در یکی مسجد شدند بهر طاعت راکع و ساجد شدند
کی رسانند آن امانت را بتو تا نباشی پیششان راکع دوتو
زینب ام المصیبه کرد روی سوی نجف بر علی کای مقتدای «راکعون الساجدون»
تسبیح تو آزاد کند در صف طاعت از دام هوی مرغ دل راکع و ساجد
وصف مقوم وصفیست که دلیل و ملاک حکم راهم بیان می‌کند. وصف مشیر وصفیست که تنها مصداق مورد نظر را معین می‌سازد و دلیل حکم را بیان نمی‌کند. در آیه ولایت وصف الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون برای موصوف الذین آمنوا وصف مشیر است. چرا که زکات دادن در حالت نماز نمی‌تواند دلیل ایمان باشد. پس وصف مقوم نیست. در این آیه با به کار بردن وصف مشیر ولی مؤمنان که با توجه به شأن نزول علی بوده‌است، مشخص می‌شود.
نه فلک یابند راکع نوبت خمس ترا دیده را گر بر حساب حرف طاها افکنند
به پیش جنابت چو در پیش قبله مصلی صفت آسمان گشت راکع
ملک عابد و بارگاه تو معبد فلک راکع و آستان تو مرکع
باز گشت از مصر تا بغداد او ساجد و راکع ثناگر شکرگو
در طفلی بوده راکع و جلد و امروز به سجده گشته کسلان
در حال شود ملک و ملک راکع و ساجد آنجا که قیامت شود از قامت انسان