معنی کلمه راتبه در لغت نامه دهخدا
من خود از خوان عنایت نخوهم برد ولیک
سی شبانگاه مرا راتبه کن شست فقاع.سوزنی.بمیزبانی وی مالک اهل دوزخ را
فزود راتبه شدت عذاب الیم.سوزنی ( دیوان چ شاه حسینی ص 422 ).بخالقی که فرخ عقاب را بر قلال جبال راتبه روز و شب ، حمایت کرم او میرساند. ( سندبادنامه ص 125 ).
هر صباحی فرقه ای را راتبه
تا نماند امتی ز او خائبه.( مثنوی ).انعام تست راتبه ساکنان صبر
اندیشه تو مشعله رهروان فکر.سپاهانی ( از شرفنامه منیری ).