دینور

معنی کلمه دینور در لغت نامه دهخدا

دینور. [ ن ْ وَ ] ( ص مرکب ) متدین.صاحب دین. مؤمن. دیندار. دینی. متشرع :
هر آن دینور کو نه بردین بود
ز یزدان و از منش نفرین بود.فردوسی.یکی دینور بود یزدان پرست
که هرگز نبردی به بیداد دست.فردوسی.بیرون ز یک پدر تو نغوشاک زاده ای
من تا به سی پدر همه دیندار و دینورم.سوزنی.دینور نه و ریاست کرده به دینور
کیش مغان و دعوت خورده بدامغان.خاقانی.
دینور. [ ن َ وَ ] ( اِخ ) شهری از توابع جبل است که نزدیک قرمیسین ( خرمیسین ) میباشد. مردم بسیاری منسوب به آنجا میباشند. فاصله آن تا همدان بیست و چند فرسخ وتا شهرزور چهار منزل است وسعت آن به اندازه دو ثلث همدان است میوه ها و کشتزارها و آبهای فراوان دارد و اهالی آنجا از اهالی همدان سخاوتمندترند از جمله منسوبین به این شهر عبداﷲبن وهب بن بشربن صالح بن حمدان ابومحمد دینوری است. ( معجم البلدان ). بنا بگفته دائرة المعارف اسلام تأسیس شهر دینور که در مآخذ سریانی دینهور آمده است به دوره قبل از اسلام بر میگردد. این شهر در زمان عمر خلیفه دوم از آبادترین شهرهای اقلیم همدان بشمار می آمده است. در واقعه نهاوند حدود ( 21 هَ. ق. / 642 م. ) این شهر تسلیم مسلمانان شد و در زمان معاویه بنام ماه الکوفه گردید همانند نهاوندکه معروف به ماه البصره بود. ( از دائرة المعارف اسلام ). لسترنج نویسد در حدود بیست و پنج میلی مغرب کنگاور خرابه های دینور واقع است که در قرن چهارم هجری پایتخت سلسله مستقل کوچکی بود بنام حسنویه ( متوفی 369هَ. ق. / 979 م. ) رئیس طایفه کردانی که بر آن ناحیه مدت 50 سال تسلط و فرمانروایی داشتند. وقتی که مسلمین ایران را فتح کردند دینور را ماه الکوفه خواندند زیرا ( چنانکه یعقوبی نقل میکند ) عایدات آنجا به عطا و مستمریهای اهل کوفه اختصاص یافته بود و این اسم مدت زمانی بر آن شهر و نواحی آن اطلاق میگردید ابن حوقل در قرن چهارم دینور را به اندازه یک سوم همدان و اهل آنجا را فهمیده تر از اهل همدان معرفی میکند و مقدسی علاوه بر این گوید بازارهای خوب دارد و باغها از هر طرف آن را در برگرفته است و مسجد جامع آنجا که ازبناهای حسنویه است در بازار واقع است و بر فراز منبر آن گنبد و مقصوره ای است که بهتر از آن ندیده ام. وقتی که حمداﷲ مستوفی در قرن هفتم کتاب خود را مینوشته دینور هنوز شهری مسکون بوده و هوایی معتدل داشته و آبش فراوان و گندم و انگور آن بسیار بوده است و شایدخرابی کنونی آن بعد از حمله امیر تیمور باشد زیرا بگفته شرف الدین علی یزدی امیر تیمور ساخلویی از لشکریان خود در آنجا مستقر کرد. ( ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 204 ). بنای شهر دینور از دوره سلوکیان یا پیش از آن است در اینجا نیز مانند کنگاور مهاجرنشین یونانی دایر بود، در حفاریهای جدید حوضچه ای سنگی کشف شده است که با مجسمه های سیلنوس و ساتیرها تزیین شده است و از اینجا میتوان احتمال داد که پرستش دیونوس بوسیله یونانیان به این محل راه یافته بوده است. دینور بلافاصله پس از جنگ نهاوند به اعراب تسلیم شد ( 21هَ. ق. ). در زمان معاویه نامش به ماه الکوفه تبدیل شد. در دوره امویان و عباسیان دینور بسیار آباد بود. آشفتگیهای سالهای آخر خلافت مقتدر ( فوت 320 هَ. ق. ) سبب خرابی موقت آن شد. مرداویج آن را تصرف کرد ( 319هَ. ق. ) و در وقایع بعد چند هزار نفر از مردم شهر ( 7000 تا 25000 ) از میان رفتند. حسنویه ( فوت 369هَ. ق. ) از امرای کرد این ناحیه دولت کوچکی مستقلی تشکیل داد که پایتخت آن دینور بود. امیر تیمور شهر را بکلی ویران کرد. ( دائرة المعارف فارسی ). و رجوع به جغرافی غرب ایران ، فهرست اعلام اخبارالدولة السلجوقیه ص 100، تاریخ گزیده فهرست اعلام ، تاریخ جهانگشای ج 2 ص 33، ابن اثیر ج 3 ص 7، تاریخ بیهقی ص 38، مرآت البلدان ج 4 ص 207، عیون الاخبار ج 4 ص 36، تاریخ سیستان ص 234، نزهةالقلوب ص 107 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 255، 2547 شود.

معنی کلمه دینور در فرهنگ عمید

دین دار، متدین.

معنی کلمه دینور در فرهنگ فارسی

۱ - دهستانی در بخش صحنه کرمانشاهان و آن آبادی بزرگیست در کنار رود دینور سابقا دینور سر راه مداین باتشکده آذر گشنسب قرار داشته .امروزه از بیستون راهی بطرف سنقر کلیایی جدا میشود که در امتداد رودخانه دینور بطرف شمال میرود و در ساحل همین رود آبادی دینور واقع است .دینور در قدیم از اعمال جبل محسوب میشد ( معجم البلدان ) . ۲ - رودیست که از کنار دهستان دینور میگذرد.
از مقابر دور. هخامنشی در نزدیک بیستون است .
( صفت ) متدین دیندار .

معنی کلمه دینور در فرهنگ اسم ها

اسم: دینور (پسر) (فارسی، عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: dinvar) (فارسی: دينور) (انگلیسی: dinvar)
معنی: دیندار، متدین، مومن، ( دین، ور ( پسوند دارندگی ) )، مؤمن

معنی کلمه دینور در دانشنامه آزاد فارسی

دینوَر
رودخانه ای در استان کرمانشاه، شهرستان های سنقر و هرسین، با طول ۶۵ کیلومتر. از ۵۳کیلومتری شمال شرقی کرمانشاه سرچشمه می گیرد و به سوی جنوب غربی روان می شود و در مرز شهرستان های هرسین و کرمانشاه به گاماسیاب می ریزد. میانگین آبدهی سالیانۀ این رودخانه ۴۵۱میلیون متر مکعب است (اندازه گیری شده در ایستگاه بیستون).

معنی کلمه دینور در ویکی واژه

شهر کهن با باستانی در استان کرمانشاه. سفالینه‌های مکشوف از این نواحی بسیار کهن بوده قدمت حیات انسان را به دوران بسیار متقدم می‌رساند.

جملاتی از کاربرد کلمه دینور

آن ستوده رجال آن ربودهٔ جلال آن صاحب دولت زمانه آن عالی همت یگانه آن مجرد شده از کینه‌وری شیخ وقت ممشاد دینوری پیر عهد بود و یگانهٔ روزگار و ستوده بهمه کمالی و برگزیده به همه خصالی و در ریاضت و خدمت و مشاهدت و حرمت آیتی بود و پیوسته در خانقاه بسته داشتی چون مسافر بدر خانقاه رسیدی او در پس درآمدی و گفتی مسافری یا مقیم اگر مقیمی درآی و اگر مسافری این خانقاه جای تو نیست که روزی چند بباشی و ما با تو خوی کنیم آنگاه بروی و ما را در فراق تو طاقت نبود.
پس از آموزش در بغداد برای آموختن حدیث به بصره، کوفه، نیشابور، ری، اصفهان، همدان و دینور سفر کرد.
ازناب علیا (صحنه)، روستایی از توابع بخش دینور شهرستان صحنه در استان کرمانشاه ایران است.
شیخ الاسلام گفت: که بوجعفر صیدلانی استاد بوالحسن صایغ دینوری بود و وی بغدادیست از اقران بوالعباس عطا و بمکه بود مجاور سالها و بمصر برفته، و گوروی بر پهلوی گور بوبکر زقاق مصری است، صحبت کرده با بوسعید خراز استاد ابن الاعرابی .
اسلام‌آباد بزه‌رود، روستایی از توابع بخش دینور شهرستان صحنه در استان کرمانشاه ایران است.
اَلْاِمامَةُ وَ السّیاسَة یا تاریخ الخلفاء عنوان کتابی‌است مربوط به سده‌ای اول تا سوم ه‍.ق که احتمالا اثر، ابن قتیبه دینوری است.
و نیز گویند کهابوالعباس دینوری‑رحمة اللّه علیه‑مجلس می‌داشت. پیرزنی نعره‌ای بزد. گفت بمیر! پیرزنبرخاست و گامی دو سه بنهاد و گفت ای جوانمرد اینک مردم، و بیفتاد و بمرد، و این نشان صدق باشد در توحید حق تعالی.
یقول: رأیت ممشاد الدینوری فی النوم کانه قایم رافع یدیه الی السمأ و هو یقول: رأیت ممشاد الدینوری فی النوم کانه قایم رافع یدیه الی السمأ و هو یقول: یا رب القلوب! یا رب القلوب! والسماء یدنو من رأسه حتی وقعت علی رأسه، فانشقت و حمل ممشاد.
شیخ الاسلام گفت: که رویم٭ گفت: که چون حال از مرد باز ستانند و مقال بگذارند، ویرا هلاک کردند. شیخ الاسلام گفت: که بوالخیر عسقلانی گوید: که بوبکر کسایی دینوری در خواب شدی از صدر او قرآن خواندن می‌شنیدندی.
میرزا احمد خداداده در سال ۱۳۰۵ هجری خورشیدی کتاب روز سیاه کارگر را در کرمانشاه به چاپ رساند. این اثر که در بدو پیدایش ادبیات داستانی هم پدید آمد در فضای روستایی در منطقهٔ دینور در کرمانشاه در کردستان ایران می‌گذشت و از این‌رو نخستین اثر در ادبیات اقلیمی نیز به‌شمار می‌رود. روز سیاه کارگر اندکی بعد به زبان روسی هم ترجمه شد و در سال ۱۹۳۵ میلادی(۱۳۱۴ هجری خورشیدی) در تاشکند در ازبکستان به چاپ رسید.
درگذشت دینوری در سال ۲۸۳ ق و به احتمال قوی در دینور بوده است. برابر میلادی وفاتش را هفته مارس ۸۹۵ میلادی ذکر کرده‌اند.
کسی گوید نزدیک ممشاد دینوری شدم درویشی درآمد و گفت سلامٌ عَلَیْکُمْ جواب وی باز دادند. گفت اینجا هیچ جای پاکیزه هست که کسی بتواند مُرد، جائی اشارت کردند آنجا چشمۀ آب بود، درویش طهارت نو کرد و رکعتی چند نماز بکرد و آنجا شد که بدو اشارت کرده بودند و پای دراز کرد و جان بداد.
خواجه عبدالله انصاری دربارهٔ احمد بن محمد دینوری: دینوری واعظ بود و سخن معرفت را خوب و نیکو بیان می‌کردند.
احمدآباد مله‌ماس، روستایی از توابع بخش دینور شهرستان صحنه در استان کرمانشاه ایران است.
عنان بر تافت از راه خراسان کشید از دینور سوی سپاهان
این روستا در دهستان دینور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۱۳ نفر (۱۷۱خانوار) بوده‌است.
ابوالعبّاس دینوری روزی سخن میگفت، پیرزنی اندر مجلس بانگی کرد، ابوالعبّاس گفت بمیر، پیرزن برخاست و گامی چند فرا نهاد و بازو نگریست و گفت بمردم و بیفتاد و مرده از آنجا برگرفتند.
محمّدِ داود دینوری گوید اندر بادیه بودم بقبیلۀ رسیدم از قبایل عرب مردی مرا مهمان کرد غلامی را دیدم سیاه بر پای ایستاده و بند ها بر پای او نهاده و اشتران را دیدم، اندر پیش خانه افتاده و مرده این غلام مرا گفت تو امشب مهمانی و این خداوند من کریم است مرا شفیع باش که ترا ردّ نکند، خداوند خانه را گفتم من بخانۀ تو طعام نخورم تا تو این غلام را رها نکنی گفت مرا این غلام درویش بکرده است و مال من تباه کرد گفتم چه کرد گفت این غلام آوازی دارد خوش و سبب معاش من از پشت این اشتران بودی، بار گران برنهاد و سه روزه راه بیک روز بگذاشت بِحُدا چون بار فرو گرفتند اشتران همه برجای خویش هلاک شدند چنانک می بینی ولیکن با اینهمه او را بتو بخشیدم، غلام را بند برگرفت و چون بامداد بود من آرزو کردم که آواز آن غلام بشنوم، از وی اندر خواستم، مرد گفت ای غلام حُدا کن بر اشتری که بر چاهی آب می کشید حُدا کرد، اشتر رسن بگسست و روی در بیابان نهاد و هرگز من چنان آواز نشنیده بودم بخوشی از هیچکس، من در روی افتادم آن میزبان اشارت کرد تا غلام خاموش شد.
شیخ الاسلام گفت: کی نام وی علی بن محمد بن سهل، از مهینان مشایخ دینورست و بمصر بود، و آنجا برفته در سنه ثلثین و ثلثمائه. و شیخ بوسعد مالینی گوید: کی وی شب برفت! از دنیا نیمهٔ رجب، سنه احدی و ثلثین.
این روستا در دهستان دینور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹۲ نفر (۷۴خانوار) بوده‌است.