دیار

معنی کلمه دیار در لغت نامه دهخدا

دیار. ( ع اِ ) جمع کثرت دار، بمعنی خانه مانند جبل و جبال. ( تاج العروس ). ج ِ دار. ( منتهی الارب ) :
ما همه بر نظم و شعر و قافیه نوحه کنیم
نه بر اطلال و دیار و نه وحوش و نه ظبی.منوچهری.تا بر آن آثار شعر خویشتن گریند باز
نه بر آثار دیار و رسم و اطلال و دمن.منوچهری. || زادگاه. وطن. موطن :
گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو
خرماستان شدستی اکنون دیار من.ناصرخسرو.بنگر که چون شده ست پس از من دیار من
با او چه کرد دهر جفاجوی بدفعال.ناصرخسرو.چون بهین عمر شد چه باید برد
غصه از یار و درد سر ز دیار.خاقانی.بیاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم.حافظ.شیطان راه ما نشود گندم بهشت
ما را بس است نان جوین دیار خویش.صائب. || شهر. مدینه. ناحیه :
بوری تکین که خشم خدای اندرو رسید
او را از این دیار براندی بدان دیار.منوچهری.ای باد عصر اگر گذری بردیار بلخ
بگذر بخانه من و آنجای جوی حال.ناصرخسرو.خیزدلا شمع برکن از تف سینه
آن مه نو جوی کز دیار تو گم شد.خاقانی.مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا.خاقانی.هرچند در این دیار منحوس
بسته ست مرا قضای مبرم.خاقانی.آمد به دیار یار پویان
لبیک زنان و بیت گویان.نظامی.بزرگزاده نادان بشهر واماند
که در دیار غریبش بهیچ نستانند.سعدی.بهیچ یار مده خاطر و بهیچ دیار
که برو بحرفراخ است و آدمی بسیار.سعدی.چو بازارگان در دیارت بمرد
بمالش خیانت بود دستبرد.سعدی.حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن.حافظ.آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست.حافظ.من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم.حافظ.خوش بودی ار بخواب بدیدی دیار خویش
تا یادصحبتش سوی ما رهبر آمدی.حافظ.

معنی کلمه دیار در فرهنگ معین

(دَ یّ ) [ ع . ] (اِ. ) کس ، کسی .
( ~. ) [ ع . ] (ص . ) دیرنشین ، ساکن دیر و صومعه .
[ ع . ] (اِ. ) ۱ - خانه ، محل ، مسکن . ۲ - شهر، قبیله .

معنی کلمه دیار در فرهنگ عمید

۱. کس، کسی.
۲. [قدیمی] صاحب دیر.
۳. [قدیمی] ساکن دیر، دیرنشین.
= دار۳

معنی کلمه دیار در فرهنگ فارسی

خانه ومحل ومسکن، شهروقبیله، دیار، ساکن دیر، دیرنشین، کسی وکس
( صفت اسم ) دیر نشین ساکن دیر و صومعه .
پدیدار . پیدا .

معنی کلمه دیار در فرهنگ اسم ها

اسم: دیار (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: diyār) (فارسی: ديار) (انگلیسی: diyar)
معنی: سرزمین، کشور، زادگاه، ( جمعِ دار )، موطن

معنی کلمه دیار در ویکی واژه

خانه، محل، مسکن.
شهر، قبیله.
کس، کسی.
دیرنشین، ساکن دیر و صومعه.

جملاتی از کاربرد کلمه دیار

روی دلش بود به خدا هر کجا که هست معمار رو به قبله بنا کرده این دیار
وهب بن منبه الأبناوی از این روستا بوده‌است. همچنین تاریخ‌نویس مشهور به «الصنعانی» و شاعر معروف یمن «وضاح»، و ابو عبدالرحمن بن زید الابناوی الصنعانی از تاریخ نویسان این دیار هستند.
ز خون من چه گشاید و لیک از محنش بس آب دیده که در هر دیار بگشاید
گر ماه عارضت بگشاید ز رخ نقاب دیار کس نشان ندهد در دیار حسن
در این دیار برای تو مانده ام ورنه بدهر یار پر است و دیار، بسیار است
کریستینا به عنوان خواننده اصلی گروه کینگ وومن شناخته می‌شود. اسفندیاری پس از قطع روابط با مذهب، کینگ وومن را به عنوان یک پروژه انفرادی در سال ۲۰۰۹ آغاز کرد. این پروژه بعداً به گروه تبدیل شد، پس از آن که وی به یکی از دوستان کودکی اش، جوی ریگوزا و کولین گالاگر پیوست.
چو غیری نیست اندر دار دیار همه الا بگو دیگر مگو لا
اسفندیاری از معدود هنرمندان ایرانی است که نامش در فرهنگ لاروس آمده‌است.
در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار چنین آورده‌است:
نبود متاع دیگرم اندر دیار عشق ای وای اگر مدد نکند بخت سرکشم
ز دور فلک، کو بود بیمدار تهی شد ز دیار و ویران دیار
من بنده را که ساکن خاک درت بدم آنگه که در دیار وفا هیچکش نبود
ما خانه رمیده‌های ظلمیم پیغام خوش از دیار ما نیست
در دیار تو خسی دست ستم نشکسته بر درت ناله مظلوم کسی نشنوده