دهنی

معنی کلمه دهنی در لغت نامه دهخدا

دهنی. [ دُ نی ی ] ( ع ص نسبی ) ( اصطلاح پزشکی ) نزد اطبا دارویی باشد که در جوهر آن روغن بکار برده شود، یا طبیعةً در آن جوهر دهنیت احساس گردد مانند لبوب. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
دهنی. [ دَ نی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به دهناء که موضعی است نزدیک ینبع. ( منتهی الارب ).
دهنی. [ دَ هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به دهن.
- سازدهنی ؛ نوعی ساز خرد که با دمیدن هوا از دهن آوا برآرد و بیشتر مخصوص خردسالان است.

معنی کلمه دهنی در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به دهن مربوط به دهان : ساز دهنی . ۲ - ( اسم ) آلتی تعبیه شده در تلفون که گوینده دهن خدد را نزدیک بدان نگاهداشته سخن گوید مقابل گوشی . ۳ - قیف مانندیست لاستیکی در هواپیماهای بدون دستگاه بی سیم که وسیله سخن گفتن خلبانان است . در هواپیماهای دارای بی سیم از کائوچو ساخته میشود و مانند تلفن کار میکند .
منسوب است به دهنائ که موضعی است نزدیک ینبع .

جملاتی از کاربرد کلمه دهنی

خاتم دهنی و بی تو رویم از گوهر دیده پر نگینست
گل کیست به طفلی دهنی پُرآتش موسی است مگر او«اَرِنِی» خواهد گفت
قسمت مردم بی برگ بود میوه خلد دهنی تلخ به امید ثمر باید کرد
واله دلبر شکر دهنیم عاشق مطرب خوش آوازیم
صورت جان نماید از بدنی آب حیوان گشاید از دهنی
نقاش ازل که روی خوب تو نگاشت از تو چه دریغ داشت الا دهنی
زارم از فرقت شیرین دهنی نوش لبی چاره وصل است برانگیز خدایا سببی
گرفتمش سر ره دی پر از سخن دهنی روان گذشت و سخن در دهان گذاشت مرا
وی با یکی از همکارانش به نام «پادمانی شارما» در مرکز سرطان ام.دی. اندرسون دانشگاه تگزاس ازدواج کرده‌است. مادرش را در سن ۱۱ سالگی به دلیل ابتلا به لنفوم و برادرش را در سال ۲۰۰۵ به‌دلیل ابتلا به سرطان پروستات از دست داد. او در یک گروه موسیقی جاز متشکل از ایمونولوژیست‌ها و سرطان‌شناس‌ها به نام «چک‌پوینتس» و همچنین یک گروه موسیقی محلی به نام «چک‌مِـیتز»، سازدهنی می‌نوازد.
تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی قدی چو سرو روان سرو را ز گل بدنی
آوای کولی را بارها و بارها هنرمندان نامدار(با ویلن، پیانو، ساز دهنی...) نواخته‌اند؛ و چندین ترانه نیز روی آن ساخته شده‌است.
گفتا: «دهنی چو چشم سوزن دارم بیرون نشود زچشم سوزن شکری»