دم گرگ

معنی کلمه دم گرگ در فرهنگ معین

(دُ مِ گُ ) (اِ. ) ۱ - کنایه از: صبح کاذب . ۲ - یکی از منازل قمر، شوله ، دنبال گرگ ، ذنب السرحان .

معنی کلمه دم گرگ در فرهنگ فارسی

یکی از منازل قمرشوله دنبال گرگ ذنب السرحان .
( اسم ) ۱ - دنب گرگ ذنب ذئب . ۲ - صبح کاذب . ۳ - یکی از منازل قمر .

معنی کلمه دم گرگ در ویکی واژه

کنایه از: صبح کاذب.
یکی از منازل قمر؛ شوله، دنبال گرگ، ذنب السرحان.

جملاتی از کاربرد کلمه دم گرگ

تابان دم گرگ در سحرگاه چون یوسف چاهی از بن چاه
ترک یوسف کنی زبی نظری همدم گرگ باشی اینت خری‌!
روز از دم گرگ تا برآمد ناگاه شد یوسف مشکین رسن سیمین چاه
چاره‌ای بایدم نه خرد بزرگ تا رهد گوسفندم از دم گرگ
از دم گرگ بگسل این رمه را پرورش ده به حفظ خود همه را
هم پلنگان حجاز از دم گرگ تو به رم هم غزالان حرم
چنان دادگر بود کز داد خویش دم گرگ را بست بر پای میش
هم هژبران جدل را دم گرگت دم شیر هم غزالان حرم را دم شیرت سر خر
ز این دم گرگ بر آهوی حرم یوز متاز هان و هان این دم شیر است ببازی مشمر
یزید بن مهلب با انجام «عملیات‌های خلاف انسانی» در جرجان سعی نمود تا فرخان بزرگ را مجبور به پذیرش پیمان صلح کند. او یک بار با این دلیل که مردم گرگان علیه او طغیان کرده‌اند، هفت ماه شهر را محاصره کرده و پس از فتح آن، قسم خورد: «آن‌قدر مردم را بکشد تا آسیابی را با خون آن‌ها به حرکت درآورد.» ابن خلدون کشته‌شدگان این نبرد را چهل هزار نفر از مردم گرگان پنداشته ولی گردیزی تلفات گرگانیان را دوازده هزار کشته و شش هزار برده اعلام می‌کند، محمد بن جریر طبری نیز ضمن تأیید مرگ چهل هزار گرگانی، می‌افزاید که شخصی به نام جهم بن زحر توسط یزید پس از فتح گرگان والی آن شهر شد.
چو صبح از دم گرگ برزد زبان به خفتن درآمد سگ پاسبان