در راه
جملاتی از کاربرد کلمه در راه
برای بازیکن دوم). در راه حل کالای-اسمورودینسکی در صورتی که نقطه
عمری است که در راه تو پای است سرم خاک قدمت بدیدگان میسپرم
فورت کِرنی، یک پادگان نظامی که در سال ۱۸۴۸ تأسیس شد، محل استراحت امنی را برای مسافران در امتداد مسیر اورگان و کالیفرنیا در این سرزمین جدید و «ناامن» فراهم کرد. در سال ۱۸۵۰، یک سرویس کشتیرانی در نزدیکی محلی که بعداً به اوماها تبدیل شد، تأسیس شد تا مسافران را از آیووا، در ساحل شرقی، به ساحل غربی برساند. خود نبراسکا در آن زمان هنوز یک منطقه بینظم با سکونتگاههای محدود بود و تنها یک ناحیه سرراهی در راه غرب بهشمار میآمد.
زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید. در راه طایفهای طراران بدیدند، طمع در بستند و با یکدیگر قرار دادند که او را بفریبند و گوسپند بستانند، پس یک تن به پیش او درآمد و گفت: ای شیخ، این سگ کجا میبری؟ دیگری گفت: شیخ عزیمت شکار میدارد که سگ در دست گرفته است. سوم بدو پیوست و گفت: این مرد در کسوت اهل صلاح است، اما زاهد نمینماید، که زاهدان با سگ بازی نکنند و دست و جامه خود را از آسیب او صیانت واجب بینند. از این نسق هر چیز میگفتند تا شکی در دل زاهد افتاد و خود را در آن متهّم گردانید و گفت که: شاید بود که فروشنده این جادو بوده است و چشمبندی کرده. در جمله گوسپند را بگذاشت و برفت و آن جماعت بگرفتند و ببرد.
کفایت جز این نیست در راه خیر چنین کرده اند الحق ابدال سَیر
امیرحسین فردی پنجشنبه، پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲، دچار مشکل تنفسی شد و در راه انتقال به بیمارستان لقمان درگذشت. علیرضا متولی زندگینامه شخصی و حرفهای وی را در قالب یک زندگینامهٔ داستانی توسط انتشارات مدرسه برهان منتشر کرد که به چاپ چهارم رسیدهاست. مراسم تکریمی توسط بنیاد نخبگان استان اردبیل در سال ۱۳۹۶ با حضور جمعی از چهرههای علمی و فرهنگی کشور، شاگردان ایشان و استعدادهای برتر برگزار شد.
امجد صبری به دلیل اشعاری که در مدح پیامبر اسلام در قوالی میخواند چند بار توسط افراط گرایان اسلامی مورد تهدید قرار گرفته بود. دو موتورسیکلت سوار در تاریخ ۲۲ ژوئن ۲۰۱۶ اتوموبیل وی را متوقف و بطرف وی شلیک نمودند او که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گفته بود در راه بیمارستان درگذشت. گروه طالبان مسئولیت ترور را بعهده گرفتهاند.
چون کلیم الله را در راه دید ناله ی جانسوز از دل بر کشید
فتح بصره در سال ۱۷۷۵ نیز از سوی کریم خان برای از رونق انداختن بازرگانی عثمانی و رونق بخشیدن به بندرهای ایران بود چه که پنج سال پیش از آن بازرگانان انگلیسی تجارتخانه خویش را در بوشهر بسته و در بصره برپا نموده بودند و با چیرگی بر بصره آنها چارهای نداشتند جز اینکه شرطهای ایران را در راه بازرگانی بپذیرند.
بَلاساغون (نامهای دیگر: بلاسغون، بلاساقون) شهری که در وقت آل افراسیاب (قراخانیان) پایتخت بود که قرن دهم پایتخت شد و طرف رودخانه چو واقع شد. نیز یکی از مهم ترین شهر که بر روی جاده ابریشم بود. بلاساغون مانند قوز اولوش ویا قوز اوردو نامیده شده است. هر کسی که این شهر را فتخ کرده نامش را تغییر کرده است و با نام های متفاوت نامیده شده است. به این سبب واقع در راه جنگ و کوچ ساختمان های معماری خیلی کم است. اما در قرن هفتم و هشتم سفال های سغدی می بینیم چون در آن زمان ها کوچ شدید سغدی اتفاق افتاده است. دوره که اول از قراخانیان سکه های تورگش یافته است.
او که مرد سادهزیست بود به تجملات و انباشتن دارایی کششی نداشت و بیشتر سرمایه کشور را به مصرف نیازهای درونی کشور میرساند. او دوست داشت مردم در آرامش و آسایش و شادی زندگی بکنند و در راه این آرزوی خویش میکوشید. او که انسانی بیآلایش بود در توده مردم حاضر میشد و از روزگار آنان آگاه میشد و گاه در انجام کارهای پست نیز بدانها یاری میرساند. از مهربانی و بخشش او داستانها گفته شده است.[نیازمند منبع]
مقولاتی چون سحر، طلسم، جادو، پیشگویی و متوسل شدن بیحد و مرز به طالع بینی زمینههای آمیختگی امور زندگی را با خرافات فراهم میساخت؛ مثلاً به هنگام تولد باید کلیدی را زیر بدن نوزاد موقع قطع بند ناف قرار میدادند تا احتمال اینکه او بعداً دزد شود کاهش یابد. میپنداشتند عبور زنان نازا از زیر جسدهای به دار آویخته شده و دادن مغزهای گردو به مردانی که در راه با آنها روبهرو میشدند آنانرا شفا میدهد.
دل نالان من تا خاک شد در راه جانبازی نوایی از رکاب نی سواران برنمی خیزد
تپیدنهای دل در راه شوقم مضطرب دارد بیابان مرگم، از بانگ درای کاروان خود
گذر ز عبقهٔ هستی خیالیا ورنه به هوش باش که در راه مشکلی داری
داند به من چه می رود از ترکتاز عشق در راه سیل هر که زمین گیر بوده است
هرکه در راه محمد ره نیافت تا ابد گردی ازین درگه نیافت
سلاطین راهاند در لباس درویشان، ملکی صفتاند بصورت آدمیان روندگان در راه فناء خویش خرامان.