درآمیزی

معنی کلمه درآمیزی در فرهنگستان زبان و ادب

درآمیزی
{dissolve} [سینما و تلویزیون] آمیزش دو نما به گونه ای که با آشکار و واضح شدن یک نما، نمای دیگر به تدریج محو شود

معنی کلمه درآمیزی در ویکی واژه

آمیزش دو نما به‌گونه‌ای‌که با آشکار و واضح شدن یک نما، نمای دیگر به‌تدریج محو شود.

جملاتی از کاربرد کلمه درآمیزی

با ما چو درآمیزی گویم ز سر مستی ما جمله توایم ای جان یا خود همگی ما تو
تو آنی که با من خلاف طبیعت درآمیزی و کشتن من نسازی
شمس الحق تبریزی از بس که درآمیزی تبریز خراسان شد تا باد چنین بادا
ضرباهنگ داستان، عبارتی روایی است که یک حادثه یا کنش را توصیف می‌کند. هر ضرباهنگ از داستان به وسیله یک صحنه به نمایش در می‌آید که از چند نما تشکیل می‌شود. یک نما، نمایشی کامل یا جرئی یک کنش از داستان، از یک دیدگاه واحد است. می‌توان با برش، روبش، درآمیزی، محو شدگی از یک نما به دیدگاه دیگر متصل شد.
تو چون شیری و ما چون آب، هر گاهی که با ما تو درآمیزی، به یک ساعت ز ما برخیزد این مایی
به من درآمیزی تو همچو روح با پیکر به تو درآویزم من همچو دیو با انسان
با جملهٔ خلق اگردرآمیزی تو کس شیوهٔ تو باز نیابد هرگز
برکشی تیغ و خون او ریزی خاک و خونش به هم درآمیزی
برخیز که تا خیزیم، با دوست درآمیزیم لالا چه خبر دارد، از ما و ازان لولو؟!
شعر تر خاقانی چون در لبت آویزد گوئی که همی آتش با آب درآمیزی
چنان با جان من ای غم درآمیزی که پنداری تو از عالم مرا خواهی من از عالم تو را خواهم