دانستنی. [ ن ِت َ ] ( ص لیاقت ) درخور دانستن. سزاوار دانستن. زیبای معرفت : اما یک نکته معلوم تو نیست و آن دانستنی است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 336 ). و چند نکت دیگر بود سخت دانستنی. ( تاریخ بیهقی ص 104 ). چند شغل فریضه که پیش داشت [ مسعود ] و پیش آمد و برگزاردند نبشته آمد، آنگاه مقامه بتمامی برانم که بسیار نوادر و عجایب است اندر آن دانستنی. ( تاریخ بیهقی ص 287 ). اگر دانستنی بودی خود این راز یکی زین نقش ها دردادی آواز.نظامی.- دانستنیها ؛ معلومات.
معنی کلمه دانستنی در فرهنگ عمید
درخور دانستن، سزاوار دانستن.
معنی کلمه دانستنی در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - قابل دانستن ۲ - ادراک شدنی قابل ادراک .
جملاتی از کاربرد کلمه دانستنی
این قدر از احکام زکوه لابد دانستنی است تا اگر بیرون از این واقعه ای افتد، بداند که بباید پرسید.
ذات او دانستنی امروز و فردا دیدنی بنده را فردا نظر و امروز علم و انتظار
دوران کودکی او همزمان با دورۀ جنگ بود. در همین زمان یکی دیگر از کسانی که شور و شوق خواندن را در او ایجاد کرد یکی از فامیل هایشان بود. آقای محمدرضا محبی، جوانی خوش اخلاق که در همسایگی آنها زندگی میکرد. آقای محبی همیشه مجله دستش بود. مجلاتی مثل دانستنیها[2] و اطلاعات هفتگی[3]. و همیشه به بچه ها احترام میگذاشت. می آمد توی کوچه، سر سکویی که آنجا بود می نشست و مجله میخواند و این مجله ها را به اسماعیل هم میداد.
یونانیان اولین ملتی بودند که حروف کامل الفبا را ابداع کردند و همین مسئله افق تازهای برای حفظ و گسترش دانش و دانستنیهای بشر خلق نمود.
و گفت: هرکه با خدای تعالی زندگانی کند دیدنیها همه دیده بود و شنیدنیها همه شنیده و کردنیها کرده و دانستنی دانسته.
اولین سابقه موجود از وسیله ای که به کمک آن موقعیت دقیق خورشید اندازهگیری شود، در کارهای دانشمند یونانی قرن پنجم، پروکلس لیکایوس یافت شدهاست، جایی که او دستورالعملهایی در مورد نحوه ساخت یک وسیله چوبی یا برنزی را میدهد. اگرچه استوانمای سیاره ای احتمالاً توسط یونانیهای باستانی ساخته شدهاست، اولین توصیف از وسیله ای که مکان سیارات را نشان میدهد در کتاب دانستنیهای نجوم اثر آلفونسو دهم در قرن سیزدهم است. کتاب تئوری سیارهنما نوشته شده توسط کامپانوس نیز حاوی اولین دستور ساخت استوانما به زبان لاتین در اروپا است.
اطلاعات رزمی بخشی از اطلاعات نظامی است و در مقابل اطلاعات استراتژیک نظامی قرار میگیرد. این اطلاعات عبارت است از دانستنیهایی در مورد جو، زمین و دشمن در یک منطقه عملیاتی که در طرحریزیها و هدایت عملیات تاکتیکی مورد استفاده فرماندهان نظامی و ستاد آنها قرار میگیرد.
ادب به اخلاق و رفتار پسندیده و مطابق با هنجار گفته میشود. ادب همچنین به مجموعه دانستنیهایی گفته میشود که انسان را از خطا و لغزش بازمیدارند.
فولکلور را بیشتر در بررسی تودههای نیاموخته و درس ناخواندهٔ مردم میجویند؛ معمولاً در میان اقوام قدیمی بهویژه آنها که شهرنشین نبودند نمونههای بیشتری از فولکلور یافت میشود. واژه فولکلور را برای نخستین بار ویلیام توماس عتیقهشناس انگلیسی در مقالهای که زمینه آن گفتار دربارهٔ دانش مردمی و آداب و آیینهای کهن بود به کار برد. این واژه از نیم سده پیش نیز در ایران و ادبیات آن راه یافتهاست و رفته رفته این واژه برابر دانش عامیانه و دانستنیهای تودهٔ مردم رواج یافت و «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه»، «فرهنگ توده» و «فرهنگ مردم» نامیده شد.
به دانستنی خیره برخاستی همه رزم بیهوده پیراستی
پیش احمق مبر این رمز نزاری کان جا هیچ دانستنی یی با تو چو نادانی نیست
مایه دار حدیث و قرآنند علم دانستنی نکو دانند
این پروسه یک روش کلی تهیه نانو ذرات است. با توسعهٔ دانستنیهایمان در زمینهٔ علم مواد تولید نانو ذرات مواد توسعه مییابد. سپس ما میتوانیم تحقیقاتمان را در جنبههای تولید سوپرآلیاژهای، شبیه آلیاژهای پایه نیکل توسعه دهیم.
پس گویم که شهادت از بنده است مر خدایرا به مقال و آن به دو بهره است یکی بهره را نسبت به سوی مخلوقست بدانچه گواهی دهنده مخلوق است و آن بهره نفی است همچنانکه گواهیدهنده فانی است چون نفی لا اله و دیگر بهره را نسبت به وحدانیت باریسبحانه و تعالی بدانچه گواهی مروراست و آن بهره اثبات است همچنانکه گواهی مرورا ثبت یافته است چون الا الله پس بهره مخلوق از شهاده نفی کردن صفتهاست از خدایتعالی که آن صفتها باقیست اندر جسمانیان و روحانیان و بهره که آن سوی وحدت باریست آن اثبات محض است بی هیچ آمیزش به چیزی کان اندر دو مخلوق لطیف و کثیف نیست نه به رویِ نفی و نه به رویِ اثبات و معنی این قول آنست که جسمانی دیدنی و شنودنی است و نادیدنی و ناشنیدنی نیست و روحانی را گویم که نادیدنی و نابشنودنی است و دیدنی و شنیدنی نیست پس این هر دو اثبات و هر دو نفی (را) از باریسبحانه نفی باید کردن بدینگونه که گویی دیدنی و دانستنی نیست و نادیدنی و نادانستنی نیست که این همه صفات مخلوقست بدین سبب بود که رسول مصطفی صلی الله علیه و آله مر این کلیمه را به نفی و اثبات بنا کرد و آغاز به نفی کرد یعنی که نیست و انتها به اثبات کرد یعنی که هست. از بهر آنکه مردم که گواهست نخست مخلوق را توان دانستن و یافتن که او چون نفی است و آنگاه از مخلوق بر خالق دلیل گیرد که او چون اثباتست پس اعتقاد مردم به دل و با قول او (که) به زبان است راست باید تا همچنانکه همیگوید به زبان صفتهای مخلوق را از باری نفی کند و به اعتقاد درست اثبات محض را نگاه دارد.
اگر دانستنی بودی خود این راز یکی زین نقشها دردادی آواز
اما آن گروه که گفتند: ممکن نیست دانستن که عالم چرا بود، حجت آن آوردند که گفتند: باز جستن از چیز سپس از هستی او از چه چیزی او باشد، آن گاه از چگونگی او باشد، آن گاه از چرایی او باشد. و گفتند که ما دانیم (که) عالم هست، و لیکن ندانیم که چیست و چگونه است، پس چگونه توانیم دانستن که چراست؟ و آن گروه که گفتند: چرایی (آفرینش) عالم دانستنی است، حجت آن آوردند که گفتند: عالم به کلیت خویش معلول است و اجزای او بر ترتیب است و آنچه اجزای او بر ترتیب باشد و معلول باشد، کل او معلول باشد، (و آنچه معلول باشد) مر او را علت باشد. پس مر عالم را علت است. و چو این معلول یافتنی است و علت (به معلول پیوسته باشد، لازم ) آید که علت عالم بدو پیوسته باشد (و آنچه) به چیزی یافته پیوسته باشد، یافته باشد و معلوم باشد.
و وی داناست به هرچه دانستنی است و علم وی به همه چیزها محیط است و از علا تا ثری هیچ چیزی بی دانش وی نرود، چه همه از وی رود و از قدرت وی پدید آید بلکه عدد ریگ بیابان و برگ درختان و اندیشه دلها و ذره های هوا در علم وی چنان مکشوف است که عدد آسمانها.