دانائی.( حامص ) مقابل نادانی. علم. وقوف. فقه. فَهم. شعر. بصیرت. هنگ. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). دانشمندی. دانش. ( آنندراج ). ملح. ( منتهی الارب ). مقابل کانائی. نظار. درک. ادراک. قرابة. ( منتهی الارب ) : خرد بهتر از چشم و بینائی است نه بینائی افزون ز دانائی است.ابوشکور.بمردی و دانائی و فرّهی بزرگی و آیین شاهنشهی.فردوسی.چنین داد پاسخ که ای سرفراز بدانایی از هر کسی بی نیاز.فردوسی.بگویم که این گرد بهرام گور بمردی و دانائی و فر و زور.فردوسی.که آمد بنزدیک ما آگهی ز دانائی شاه و از فرهی.فردوسی.بنزد چون تو بی جنسی چه دانائی چه نادانی بدست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا.سنائی.زهی تحصیل دانائی که سوی خود شدم نادان کرا استاد دانا بود چون من کرد نادانش.خاقانی.بنادانی خری بردم بر این بام بدانائی فرود آرم سرانجام.نظامی.ضمیرش کاروانسالارغیب است توانا را ز دانائی چه عیب است.نظامی.هر که درو جوهر دانائی است در همه کاریش توانائی است.نظامی.گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن زانکه من دم درکشیدم تا بدانائی زدم.سعدی.فراسة؛ دانائی بنشان و نظر. نوقة؛ دانائی و مهارت در هر چیزی. قراب ؛ دانائی ودریافت وی. ( منتهی الارب ). - امثال : دانائی بینائیست . دانائی توانائیست . || عقل. ( آنندراج ). خرد. عاقلی. خردمندی.
معنی کلمه دانائی در فرهنگ فارسی
مقابل نادانی
معنی کلمه دانائی در ویکی واژه
saggezza
جملاتی از کاربرد کلمه دانائی
ای غرّه بفضل و خالی از دانائی ما را بچه انکار کنی کز مائی
اهل بزمی که در آن حضرت دانائی نیست بملاهی و مناهی همه شیطان همند
جدائی شد خدائی گشت پیدا تو هم دانائی اینجاگاه و بینا
احمد حیدرخان از ۱۴ سالگی بازی خود را در گروههای پایهٔ تاج (استقلال) زیر نظر علی دانائی فرد آغاز کرد و وی در سن ۱۶ سالگی برای نوجوانان تهران انتخاب شد و قهرمان اولین دورهٔ مسابقات جام ارتشبد خاتمی شد و او بعد انقلاب سال (۱۳۵۸–۱۳۵۹) بازی خود را در لیگ با تیم پاس شروع کرد و ایشان در اواخر سال (۱۳۵۹) توسط آقای اصغر شرفی به استقلال پیوست و او تا سال (۱۳۶۵) دراستقلال به بازی خود ادامه داد و ایشان به دلیل مصدومیت و شکستگی از ناحیه مچ پا در دوران اوج خود از فوتبال کنارهگیری کرد و وی در طول بازیگری خود شمارهٔ (۶ و ۸) را بر تن کرد.[نیازمند منبع]
به دانائی و دید و شور و شناخت نفرمود یزدانش چندان نواخت
یونو آلکتو، یکی از الهههای انتقام را میفرستد تا تورنوس را به مصاف آئنیاس بفرستد. در نبردهای بعدی، تورنوس، پالاس را که قرار است تحت حفاظت آئنیاس باشد، میکشد. این عمل خشونتآمیز باعث میشود که آئنیاس خشمگین شود. گرچه تورنوس در آخرین رویارویی خود درخواست بخشش و رحمت میکند، وقتی آئنیاس میبیند که تورنوس «کمربند شمشیر پالاس» (کمربندی که با تصویر پنجاه داماد کشته شده در داستان دانائیدها تزیین شده بود) را بر خود بستهاست، او را میکشد. این عمل خشونتآمیز نهایی نشان میدهد که چگونه خشونت تورنوس — عمل کشتن پالاس — به ناچار منجر به خشونت بیشتر و مرگ خود او میشود.
ز دانائی بماندی این چنین خوار که کردت قید اینجا دهر غدّار
تا که بر صفحه حسن تو رقم زد خط سبز زد خط باطله بر دفتر دانائی من
نوادگان آباس، به طور کلی آبانتیادوس نامیده میشدند. با این وجود، این نام به طور خاص به پرسئوس، نوادهٔ آباس و همچنین آکریسیوس، یکی از پسرانش نسبت داده میشود. یکی از نوادگان مؤنث او، دانائی، نیز با لقب آبانتیاس شناخته میشده است.
نام خانوادگی طایفههای اصلی و قدیمی ساکن این روستا عبارتند از: رئیسدانائی (رئیسدانا)، انصاری، دانایی، شمس، گنجی.
تو اصل کلّی و دانائی ای جان تو دانی سرّ پیدائی و پنهان
آنکه بود از دانش او منتظم شیرازه وار دفتر دانائی و مجموعه آداب علم
دیگری از صاحب و سحبان بدانائی و فضل وز سخا و مردمی از حاتم و افشین دگر
تو دانائی بهر چیزی که خواهی کنی بنده که حکم پادشاهی