دالان
معنی کلمه دالان در لغت نامه دهخدا

دالان

معنی کلمه دالان در لغت نامه دهخدا

دالان. ( اِ ) دهلیز. دالیز. دالیج. دلیج. بالان. بالانه. محلی میانه خانه و در کوچه. دالانه. ( شرفنامه ). دهلیز که مابین دو در باشد. ( شعوری ). کریدور. محلی مسقف میان در خانه و خانه :
چو خوان اندرآمد بدالان شاه
درون رفت زروان حاجب براه.فردوسی ( از شرفنامه ).یکی راسد یأجوج است بنیان
یکی را روضه خلدست دالان.عنصری ( از شعوری ).صفةالدار؛ پیش دالان. ( منتهی الارب ). سقیفه ؛ دالان بیرونی. ( دهار ). سهوة؛ پیش دالان. مشربة؛ پیش دالان. ( منتهی الارب ).
- امثال :
هر جا در شد ما دالانیم ، هر جا خر شد ما پالانیم .
خوشگلها در دالان بدگلها گریه می کنند.
توی دالان می خوابم صاحبخانه نگذار برم .
زیر پالان می خوابم صاحبخانه نگذار برم.
|| بازار تنگ که دو سوی آن دکان است : دالان گبرها. دالان فرش فروشها. || کوچه سرپوشیده. ( برهان ).سعبات. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی مؤلف ). ساباط. || تونل.
دالان. ( اِخ ) ابن سابقةبن شامخ الحاشدی. جدی جاهلی و از بنی حمدان از قحطان است. ( الاعلام زرکلی ج 1 ).
دالان. ( اِخ ) دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 18هزارگزی خاور دیواندره. کنار رودخانه قزل اوزن. کوهستانی است وسردسیر و دارای 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه است و چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و توتون وعسل است و شغل مردم آن زراعت و گله داری میباشد و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دالان. ( اِخ ) دهی است از دهستان سرله بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 39هزارگزی خاور راه اتومبیل رو هفتگل بگنبد لران. کوهستانی است و معتدل و مالاریائی و دارای 400 تن سکنه. آب آن از رودخانه پرتو و محصول آنجا غلات و برنج و شغل مردم آن زراعت و راه آنجامالرو است و ساکنین از طایفه چهارلنگ هستند. پاسگاه ژاندارمری دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
دالان. ( اِخ ) دهی است از قرای بلوک کورستان در ولایت لارستان فارس. در یازده فرسخی قلعه فاریاب و چهارفرسخی مغربی کشّی واقعست. ( فارسنامه ناصری ص 290 و فهرست بلوکات آن ).
دالان. ( اِخ ) ( کوه... ) میان بلوک فراشبند و نواحی بلوک دشتی است بفارس. ( فارسنامه ناصری ص 337 ).
دألان. [ دَءْ ] ( ع مص ) فریفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). دَأل. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه دالان در فرهنگ معین

(اِ. )۱ - راهرو سرپوشیده .۲ - کوچة سر - پوشیده .

معنی کلمه دالان در فرهنگ عمید

کوچۀ باریک یا راهرو منزل یا کاروان سرا که بالای آن خانه ساخته باشند، راهرو سرپوشیده، دهلیز.

معنی کلمه دالان در فرهنگ فارسی

راهروپوشیده، کاروانسراکه بالای خانه بسازند
۱ - راهرو سر پوشیده . ۲ - کوچه سر پوشیده . ۳ - دهلیز خانه .
شغال

معنی کلمه دالان در فرهنگستان زبان و ادب

{corridor} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] گستره ای بین دو پایانه که در آن مسائل حمل ونقل، مشخصه های هندسی، مسائل زیست محیطی و سایر مشخصات در نظر گرفته شده باشد

معنی کلمه دالان در دانشنامه عمومی

دالان (باغ ملک). دالان، روستایی در دهستان سرله بخش میداوود شهرستان باغ ملک در استان خوزستان ایران است. این روستا، مرکز دهستان سرله است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۷۵۶ نفر ( ۱۸۲ خانوار ) بوده است.
دالان (شهرستان توپ). دالان ( به لاتین: Dolon ) یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان توپ واقع شده است. دالان ۹۳۹ نفر جمعیت دارد و ۱٬۶۴۹ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه دالان در دانشنامه آزاد فارسی

راهرو، دهلیز. نیز بخشی از مجموعۀ بازار ایرانی، به صورت بازارچه ای با آغاز و پایان مشخص، که از راستۀ بازار منشعب می شود و محیطی آرام تر از راستۀ بازار دارد.

معنی کلمه دالان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دالان‏ همان دهلیز است. عنوان یاد شده به مناسبت در باب صلح و یمین آمده است.
دالان راهروی باریکی میان در ورودی و ساختمان می باشد.
احکام دالان
اگر مالک طبقه بالا و پایین ساختمان‏ در مالکیت دالان، بایکدیگر اختلاف کنند و هیچ کدام برای اثبات ادعای خود بیّنه‏ای نداشته باشد، با وجود راه پله طبقه بالا از دالان، حکم به مالکیت مشترک هر دو می‏شود؛ اما اگر راه پله از بیرون ساختمان باشد، حکم به مالکیّت دالان برای مالک طبقه پایین می‏گردد.
کسی که قسم خورده به خانه‏ای وارد نشود، اگر لفظ «دار» را به کار برده، دالان هم جزو آن محسوب می‏شود و اگر لفظ «بیت» را به کار برده، دالان جزو آن نخواهد بود. در نتیجه در صورت دوم با دخول در دالان قسم شکسته نمی‏شود.

معنی کلمه دالان در ویکی واژه

کوچه سقف پوشیده.
راهرو سقف پوشیده.

جملاتی از کاربرد کلمه دالان

همچنین، هند به علت تعارض سیاسی با پاکستان، به خصوص عبور دالان اقتصادی پاکستان–چین از سرزمین مورد مناقشه کشمیر، نسبت به آن موضعی منفی اتخاذ کرده‌است و آن را تهدید حاکمیت سرزمینی خود می‌بیند.
دل را کباب کردی، خون را شراب کردی یا من فداک روحی یا سیدالانام
به هر صفه گنجی نوآراسته دگر کرد دالان ز بس خواسته
بخش‌هایی از فضای درونی ساختمان که در اوقات گرم یا سرد سال ضروری نیست خنک یا سرد شوند. م. انبارها، پارکینگ‌هایی که از سه طرف با دیوار محصورند، دالان‌ها و مانند آن‌ها.
به دستاویزِ آن پیغامِ واهی به دالان بُردَمَش خواهی نخواهی
همچنین ازمسجدجامع آن می‌توان نام بردکه به نوبه خودیک مسجدقدیمی بوده‌است که دههٔ شصت به بعد تخریب شدکه در آن زمان میراث فرهنگی توجه خواصی به اماکن قدیمی نداشت که اگربرای توسعه‌ای آن بافت قدیمی حفظ شده بودالان ازجاذبه خواصی برخورداربود
میزان بارش این روستا به طور میانگین حدود ۲۷۰ میلی متر می باشد که بخاطر نزدیکی به رشته کوه دالانکوه دارای اب هوایی معتدل با زمستان های سرد می باشد.
چنان مرغ دلم در قیدت افتاد که کبکان دری در چنگ دالان
چو در دالان هم آمد شد فزون بود اُتاقِ جنبِ دالان بردمش زود
دالان واخان در غرب بدخشان شامل دو منطقهٔ چراگاه و بوته زار کوهستانی است: استپ آلپی کاراکروم در غرب فلات تبت و استپ درواز در کوه‌های پامیر. این منطقه توسط دولت افغانستان منطقهٔ حفاظت‌شده اعلان گردیده و یکی از پارک‌های ملی افغانستان می‌باشد.
آبشار سوله دوکل از مرتفع‌ترین آبشارهای ایران است و در منطقهٔ دالانپر واقع است. این آبشار از جاذبه‌های گردشگری منطقه محسوب می‌شود.
نحمدک اللهم علی ما دللتنا علیه من شرایع الاسلام و خصصتنا بمن ودایع احکام صحابه سیدالانام علیه و آله افضل السلام. الذی بعثته نبیا بالسیف و امانا من الجور والحیف هادیا لسبیلک الحق، ناطقا بکتابک الصدق، ناظرا بوجهک، ناطقا بوحیک، امرا بامرک، ناهیا بنهیک و شددت عضده باخیه ولیک النبیه فشیدت بسیفه قواعد الدین و ایدت بنصره معاشر المسلمین جعلته للدین حساما و للشرع قواما و للخلق اماما، ظهرا للمجاهدین و قهرا للمعاندین امیرا للمومنین صلواتک علیه وعلی اولاده الاطهار واولیائه الاخیار
این آفت زمستان را به صورت حشره کامل یا سنین پورگی در داخل خاک به سر می‌برد. در اواسط بهار آغاز به فعالیت می‌کند. در طول بهار و تابستان حشرات نر و ماده در زیر خاک جفت‌گیری کرده و ماده‌ها با ایجاد دالان‌های عمیق، در انتهای آن محفظه یا حفره وسیعی تهیه و تعداد ۳۰۰ تا ۶۰۰ تخم سفیدرنگ داخل آن قرار می‌دهد. پوره‌ها ۲–۳ هفته بعد از تخم خارج و با ایجاد دالان‌های زیرزمینی، زمین را شخم می‌زنند. در تابستان حشره کامل به سوی نور پرواز می‌کند.
پس نگه کردم اندر آن دالان دیدم آنجا گروهی از یاران
سوله دوکل(سول در زبان کردی به معنای آبشار و دوکل یعنی بخار آب) در دامنهٔ کوه دالانپر در منطقه مرگور واقع است. روستایی نیز به همین نام در جوار آبشار قرار دارد.
جای کم‌خواران و ابدالان کجا بودی بهشت گر براندازهٔ شکم و معدهٔ اینهاستی؟
چو از پیکار او آسوده گشتند چو برق لامع از دالان گذشتند
دالان لا به در نبرد ره به هیچ سوی گر رهروی به جاده الاّ درآر پا