داغل

معنی کلمه داغل در ویکی واژه

به معنی ایل کوهستان، کوهستان‌نشین، در گویش بهاری، زمانی صرف می‌شد که ایلیات صحراگرد پیرامون ارضی شهرستان در دامنه کوهها پراکنده می‌شدند. داغل ممکن است به دو بخش داغ در اینجا به معنی کوه و ائل به معنی ایل یا قبیله است، باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه داغل

گر کاروان گذر کند از برفِ پشت کوه‬ ‫حیدربابا ، قارلی داغلار آشاندا‬
بوردا خیال میدانلاری گنیشدی داغلار داشلار بوتون منله تانیشدی
آلاداغلو روستایی از توابع بخش بشاریات شهرستان آبیک در استان قزوین ایران است.
‫حیدربابا چو داغ کند پشتت آفتاب‬ ‫حیدربابا ، گوْن دالووی داغلاسین !‬
‫چون ابر کوهسار بغُرّد به باغ و راغ‬ ‫گوْروْلدردی بولوتلی داغلارکیمی‬
استان توقات با دو ریزابه اصلی یشیل ایرماق، یعنی کلکیت و چکرک‌چایی، آبیاری می‌شود که دره‌های آنها سه رشته کوه را از یکدیگر جدا می‌سازند: جانیک داغلاری در شمال، یایْلاجیک داغی در مرکز و دَوه‌جی داغی در جنوب. چون این منطقه بین ساحل پُنتی و مناطق داخلی آناتولی قرار گرفته، آب و هوایی ناپایدار دارد و میزان بارندگی در آن به طور محسوسی کمتر از ساحل است (سالانه ۴۵۵ میلی‌متر در توقات).
آقابالا آقاسعیداغلو (۱۸۶۰–۱۹۲۸) موسیقی‌دان مقامی اهل امپراتوری روسیه بود. او به زبان فارسی آشنا بود.
‫دلهای سردِ یخ زده را داغتر کنم‬ ‫قیش دوْندوران اوْرکلری داغلاردیم‬
طایفه ی گرمسار دارای پراکندگی در روستاهای کوشک،رشمه،سعدآباد،سلمان،فند،شه سفید،محمودآباد،سوداغلان،مگس تپه،ظلم آباد،دولت آباد،لجران،ساروزن،سنرد،کهک ، هفت چشمه،ده سلطان و علی آباد می باشند که یکی از بزرگترین طوایف گرمسار می باشند.
احمد داووداغلو در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ برکناری‌اش از نخست‌وزیری ترکیه را اعلام کرد.
بو سینه لر داغلاریله دانشور داغلار کیمی گوگلریله قونشور
دو روز پس از مرگ شاه تهماسب، سلیمان خلیفه شاملو (حاکم سلطانیه و از هواداران اسماعیل میرزا) در هنگام شکار پیکی را دستگیر کرد که حامل نامه‌ای از طرف شاه به خلیفه انصار قراداغلو بود. در نامه خبر مرگ شاه و دستور قتل سریع اسماعیل میرزا درج شده بود. سلیمان خلیفه شاملو قاصد را کشت و با شتاب راهی قلعه قهقهه شد. سلیمان خلیفه شاملو تمام رویداد را برای اسماعیل میرزا تعریف کرد، اسماعیل میرزا نیز از غیبت زندانبان استفاده کرد و با فریب نگهبانان و اسیر کردن آن‌ها کنترل قلعه را در دست گرفت. شاهزاده اسماعیل با نوشتن نامه‌هایی به قزلباشان آن حوالی ایشان را در جریان امور گذاشت.
اولمادی خورشیددن داغلارد رنگین قاشلار گوردیلر لعل لبین قان ترلدیلر داشلار