دادگاه
معنی کلمه دادگاه در لغت نامه دهخدا

دادگاه

معنی کلمه دادگاه در لغت نامه دهخدا

دادگاه. ( اِ مرکب ) محکمه. دارالعدل. جای انصاف. ( آنندراج ). دادگه. آنجا که بدادمظلومان رسند. آنجا که حق از باطل تمیز دهند و مظلوم از ظالم بیرون آرند. آنجا که حق مظلوم از ظالم ستانند. || در اصطلاح دادگستری ، محکمه و آنجا که قاضی حق از باطل تمیز کند و مظلوم از ظالم بیرون آرد. و آن را انواع باشد بترتیب اهمیت و صلاحیت ذاتی بشرح ذیل و هر یک را دو قسمت است : کیفری و حقوقی : 1-دادگاه بخش یا محکمه صلح. 2- دادگاه شهرستان یا محکمه بدایت. 3- دادگاه استان یا محکمه استیناف. قسمت کیفری دادگاه بخش به محکمه خلاف معروف است و قسمت کیفری محکمه بدایت دادگاه جنحه نامیده می شود و طبق قانون تشکیلات عدلیه دادگاه دیگری بنام دادگاه عالی جنائی نیز در مرکز هر استان وجود دارد که امور جنائی را مورد رسیدگی قرار می دهد. و بیرون از سه دادگاه دادگاههای دیگری از قبیل دادگاههای اختصاصی نظامی ( بدوی و تجدید نظر ) و دادگاه زمان جنگ نیز باشد و نیز دادگاه اداری را توان نام برد یعنی محکمه ای که بتخلفات مأموران اداری هر وزارتخانه رسیدگی کند و اعضاء آن از مأموران اداری همان وزارتخانه انتخاب شوند. || دادگاه عالی انتظامی قضاة، محکمه ای که بتخلفات قاضی و ارتقاء مقام او رسیدگی کند و فقط در پایتخت باشد و دادسرای انتظامی قضاة در معیت آن بکار پردازد. || جایی که از روی عدل و قانون و داد باشد و از آن پرستشگاه اراده شود. ( خرده اوستا گزارش پورداود ص 132 و 137 ).

معنی کلمه دادگاه در فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - محل دادرسی . ۲ - اداره ای دادگستری که به دادخواست ها رسیدگی می شود، محکمه ، عدالتخانه .

معنی کلمه دادگاه در فرهنگ عمید

۱. (حقوق ) شعبه ای از دادگستری که یک یا چند تن دادرس در آنجا به دادخواست های مردم رسیدگی می کنند و حکم می دهند، محکمه.
۲. [قدیمی] جایی که داد مظلوم از ظالم بستانند، جایی که به جرم و گناه کسی رسیدگی کنند، جای دادرسی.
* دادگاه استان: (حقوق ) [منسوخ] دادگاه برای تجدید رسیدگی به دعوایی که حکم آن از دادگاه شهرستان صادر شده اما یکی از طرفین دعوی نسبت به آن حکم اعتراض کرده باشد، محکمۀ استیناف.
* دادگاه انتظامی: (حقوق ) دادگاهی که به تخلفات دادرسان و بازپرسان دادگستری رسیدگی می کند.
* دادگاه بخش: (حقوق ) [منسوخ] دادگاهی که به دعاوی کوچک رسیدگی می کند، محکمۀ صلح.
* دادگاه جنایی: (حقوق ) [منسوخ] دادگاهی که امور جنایی در آن رسیدگی می شود و جنایت کاران را محاکمه می کند. &delta، قسمت کیفری دادگاه بخش را محکمۀ خلاف و قسمت کیفری محکمۀ بدایت را دادگاه جنحه می گویند.
* دادگاه شهرستان: (حقوق ) [منسوخ] دادگاه بالاتر از دادگاه بخش که به دعاوی مهم تر رسیدگی می کند، محکمۀ بدایت.
* دادگاه نظامی: [قدیمی] دادگاهی که در زمان جنگ در ارتش تشکیل می شود.

معنی کلمه دادگاه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - محل دادرسی . ۲ - ادارهای در داگستری که به دادخواست ارباب رجوع رسیدگی و حکم صادر کند محکمه محکمه عدالت عدالتخانه . ۳ - دخمه ( مردگان ) . یا دادگاه استان . دادگاهی فوق دادگاه شهرستان که در آن دعوایی را که حکم آن از دادگاه شهرستان صادر شده بعلت اعتراض یکی از طرفین دعوی مورد تجدید نظر قرار میدهد محکمه استیناف . یا دادگاه انتظامی دادگاهی است که در آن به تخلفات قاضیان رسیدگی کند . یا دادگاه بخش دادگاهی که در آن به دعاوی کوچک رسیدگی کند محکمه صلح صلحیه . یا دادگاه شهرستان دادگاهی است فوق دادگاه بخش

معنی کلمه دادگاه در دانشنامه عمومی

دادگاه هر شخص یا مؤسسه ای است که غالباً به عنوان یک نهاد دولتی، دارای صلاحیت رسیدگی به اختلافات حقوقی بین طرفین و اجرای عدالت در امور مدنی، کیفری و اداری مطابق با قانون است . در هر دو نظام حقوقی سیویل لا و کامن لا دادگاه ها وسیله اصلی حل اختلاف هستند و عموماً اینطور درک می شود که همه افراد توانایی دارند که ادعاهای خود را به دادگاه معرفی کنند. به همین ترتیب، حقوق متهمین که متهم به یک جرم هستند، شامل حق دفاع از خود در دادگاه است.
سیستم دادگاه هایی که قانون را تفسیر و اجرا می کنند، در مجموع به عنوان دستگاه قضایی شناخته می شوند. در بسیار از کشورها برای رسیدگی به مسائل متفاوت دادگاه های مختلفی وجود دارد.
صلاحیت دادگاه ها را به دو دسته، می توان تقسیم کرد: صلاحیت ذاتی، صلاحیت محلی. صلاحیت محلی، غالباً مشخص کننده شایستگی دادگاه ها از حیث قلمرو جغرافیایی است؛ بنابراین دادگاه عمومی که در صنف، قضایی – در نوع، عمومی - و در درجه، نخستین است "دارای صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به کلیه اختلافات می باشد مگر اختلافاتی که به موجب قانون، در صلاحیت دادگاه دیگری قرار داده شده باشد.
اما این دادگاه عمومی نمی تواند، صالح به رسیدگی نسبت به تمام دعاوی که در یک کشور رخ می دهد باشد. از این رو هر یک از محاکم عمومی از حیث قلمرو جغرافیایی، تنها در محدوده خود به اختلافات رسیدگی می کند؛ و به عبارت دیگر، دادگاه ها برای محلی کردن دعاوی از حیث محلی تقسیم می شوند، که آن صلاحیت محلی است. پس صلاحیت را این طور می توان تعریف کرد: که صلاحیت، توانایی ( حق ) و تکلیفی است که به موجب قانون، دادگاه و مراجع قضایی و غیر قضایی، در رسیدگی به دعاوی ( شکایت ) و حل اختلاف درمورد، آن دارا می باشند.
• دادگاه عمومی: محاکم عمومی، دادگاه هایی است که حق رسیدگی به همه دعاوی و اختلافات را دارند به جز آنچه را که قانون در صلاحیت مرجع دیگری قرار داده است. دادگاه عمومی به تشخیص رئیس قوه قضائیه در مراکز بخشها، شهرستانها و نقاط معینی از شهرهای بزرگ تشکیل می شود. به موجب ماده ۴ قانون اصلاح تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب مهر ماه ۱۳۸۱ در هر حوزه قضایی که، دادگاه عمومی بیش از یک شعبه داشته باشد شعب به حقوقی و جزایی تقسیم می شود. دادگاه عمومی حقوقی تنها به امور حقوقی و دادگاه های جزایی تنها به امر کیفری رسیدگی می کنند. البته در موارد ضرورت دادگاه حقوقی به امور کیفری و دادگاه کیفری به امور حقوقی رسیدگی می کند. در این خصوص باید دانست که به موجب قانون معروف «تشکیل دادگاه خانواده» مصوب ۸/۵/۱۳۷۶ تعدادی از شعب دادگاه های عمومی به دعاوی خانواده اختصاص یافت تا از آن پس سایر شعب دادگاه عمومی حق رسیدگی به دعاوی خانواده را نداشته باشد.
دادگاه (فیلم). دادگاه ( انگلیسی: Court ) فیلمی هندی در سبک درام و محصول سال ۲۰۱۵ میلادی است.
معنی کلمه دادگاه در فرهنگ معین
معنی کلمه دادگاه در فرهنگ عمید

معنی کلمه دادگاه در دانشنامه آزاد فارسی

مرجعی که به حکم قانون تشکیل شود و به کلیۀ دعاوی بین آحاد مردم، و مردم و دولت، رسیدگی و فصل خصومت کند. دادگاه ها برحسب این که رسیدگی به چه نوع دعاوی به آن ها واگذار شده باشد، به دادگاه های حقوقی، جزایی، خانواده، نظامی، انقلاب، و ویژۀ روحانیت تقسیم می شوند. دادگاه های حقوقی به همۀ دعاوی حقوقی و دادگاه های جزایی به کلیۀ امور کیفری به استثنای جرایمی که رسیدگی بدان ها در صلاحیت دادگاه کیفری استان است، رسیدگی می کنند. دادگاه های خانواده به دعاوی خانواده و روابط زوجین ازجمله نکاح، طلاق، حضانت و نفقۀ زوجه رسیدگی می کنند. دادگاه های انقلاب، در مراکز استان ها تشکیل می شوند و به جرایم خاصی ازجمله جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور، جاسوسی، قاچاق، مواد مخدر و دعاوی مربوط به اصل ۴۹ قانون اساسی رسیدگی می کنند. دادگاه ویژۀ روحانیت نیز به مسایل مربوط به روحانیون رسیدگی می کند. دادگاه های استیناف یا تجدیدنظر، دادگاه هایی هستند که در مرکز استان ها با سه قاضی، و به منظور رسیدگی به اعتراض نسبت به احکام و قرارهای صادره از دادگاه های حقوقی، جزایی، خانواده، و انقلاب تشکیل می شوند. آرای این دادگاه ها قطعی و لازم الاجراست. علاوه بر آن، رسیدگی به جرایمی که مجازات قانونی آن ها قصاص نفس یا عضو، رجم، صلب، اعدام یا حبس ابد است، و نیز جرایم سیاسی و مطبوعاتی، ابتدا در دادگاه تجدیدنظر استان به عمل می آید که «دادگاه کیفری استان» نامیده می شود. این دادگاه برحسب مورد، از سه یا پنج قاضی تشکیل می شود. دادگاه های نظامی ازجمله مراجع قضایی اختصاصی هستند که به موجب قانون دادرسی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران (مصوب ۲۲/۲/۱۳۶۴)، به جرایم خاص نظامی و انتظامیِ اعضای نیروهای مسلح، ازجمله ارتش، سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و هر نیروی مسلح قانونی دیگر، رسیدگی می کنند. دادگاه های نظامی به دادگاه های نظامی یک و دو تقسیم می شوند. جرایمی که مجازات قانونی آن ها دَه سال حبس یا بیشتر و یا اعدام باشد، در صلاحیت دادگاه نظامی یک و جرایمی که مجازات قانونی آن ها کمتر است، در صلاحیت دادگاه نظامی دو است.

معنی کلمه دادگاه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دادگاه یا همان مجلس قضا و مجلس حکم محل رسیدگی به دعاوی است و از احکام آن در باب قضاء سخن گفته اند.
مستحب است دادگاه در محیطی باز یا فضایی باشد که مردم به آسانی به آن جا دسترسی دارند. برخی گفته اند: مکروه است مسجد به طور دایم دادگاه قرار داده شود؛ هرچند قضاوت کردن در مسجد به طور اتفاقی کراهت ندارد؛ لیکن برخی مطلقا قائل به عدم کراهت شده اند.
چنانچه یکی از دو طرف دعوا خواستار احضار طرف دیگر به دادگاه باشد، بنابر قول بسیاری، بر قاضی واجب است خواستۀ او را اجابت و خصمش را به دادگاه احضار کند؛ مگر مواردی که استثنا شده است.
به قول بسیاری از فقها، سوگند باید در دادگاه صورت گیرد و قسم خوردن در غیر مجلس حکم فاقد اعتبار است، مگر آنکه قسم خورنده از حضور در دادگاه معذور باشد، مانند بیمار و زمین گیر و زن خانه نشین.

[ویکی فقه] دادگاه (فقه). دادگاه یا همان مجلس قضا و مجلس حکم محل رسیدگى به دعاوى است و از احکام آن در باب قضاء سخن گفته اند.
مستحب است دادگاه در محیطى باز یا فضایى باشد که مردم به آسانى به آن جا دسترسى دارند.
جواهر الکلام ج۴۰ ص۷۳
۱. ↑ جواهر الکلام ج۴۰ ص۷۳
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۵۶۸.
...

معنی کلمه دادگاه در ویکی واژه

(حقوق): محل دادرسی. اداره‌ای دادگستر که به دادخواست‌ها رسیدگی می‌کند، محکمه، عدالتخانه.

جملاتی از کاربرد کلمه دادگاه

چو شاهی است دین تاجش و دادگاه دل پاک دستور و دانش سپاه
آخر به دادگاه دگر اوفتاد کار رفت آن که از تو شکوه بیداد کردمی
کس داوری نبرده ز جورت به دادگاه آن بی گنه که شاه زبانش بریده کو
کنون‌ هرچه‌ خواهی‌ ازین‌ دوست‌ خواه بجز جان که شد برخی دادگاه
به حکم دادگاه غیب ناگاه بدست خویش میبرد سر خویش
نظر کنند بیک چشم بر ضعیف و قوی که دادگاه زبردست و زیر دست اینجاست
خرد افسرش باشد و دادگاه هش و رای دستور و دانش سپاه
زکاتی را که خواهی دادگاه کیسه وا کردن گره بربند کیسه افکنی هم بند همیانی
خلیفه دید در آن نوشته است: ای غافل، خصم: به رفتن بدادگاه بر تو پیشی گرفت. و تو نیز پس از او خواهی شد. منادی جبرئیل است و قاضی را نیازی به دلیل و برهان نیست.
به یوسف دادگاه و تخت شاهی رهانیدش ز چاه و بند و زندان