خرازی
معنی کلمه خرازی در فرهنگ معین
معنی کلمه خرازی در فرهنگ عمید
معنی کلمه خرازی در فرهنگ فارسی
۱ - شغل خراز . ۲ - ( اسم ) دکان خراز . توضیح بمعنی مهره فروش در عربی ((خرزی ) ) ( منسوب به خرز بمعنی مهره ) بکار رود .
مهره های در رشته کشیده شده یا مهره فروش .
معنی کلمه خرازی در ویکی واژه
دکانی که در آن مهره، آینه، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش میرسد.
جملاتی از کاربرد کلمه خرازی
دل بر کندم زین تن بیمار ، ای دوست بازم خرازین بلطف یک بار ، ای دوست
این است احکام فنا و بقا. اندر باب فقر و باب تصوّف طرفی بیاوردهام، و هرجا که اندر این کتاب از فنا و بقا عبارت کنم مراد این باشد. این است قانون مذهب خرازیان و اصل آن. آن پیر بزرگوار، نیکو روزگار مردی بوده است و این نیکو اصلی است و فصلی که دلیل وصل باشد بر اصل باشد و اندر جریان کلام این طایفه این عبارت سخت مشهور است. واللّه اعلمُ بالصّوابِ و الیه المرجِعُ و المآبُ.
وانکه بر طرف رستهٔ عدلش شیر دکان ستد به خرازی
از او بساختم امثال مار و موش و وزغ بهحجره چیدمشان چون بساط خرازی
سید محسن خرازی (زادهٔ ۱۳۱۶ در تهران) عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. وی نماینده سابق مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری بود.
سهم شمشیر تو فکنده به کوه گرگ قصاب را به خرازی
«ما در حقیقت چهار لشکر داشتیم که اینها وقتی هر جا وارد میشدند، هیچ خطی در مقابلشان قدرت مقاومت نداشت، حاج همت و لشکر ۲۷ محمد رسولالله، حسین خرازی و لشکر ۱۴ امام حسین، مهدی باکری و لشکر ۳۱ عاشورا، احمد کاظمی و لشکر ۸ نجف که در هر کجا وارد میشدند، بدون استثنا با موفقیت همراه بود.»
تولا خرازیان به ابی سعید خراز رضی اللّه عنه کنند و وی را اندر طریقت تصانیف از هراست و اندر تجرید و انقطاع شأنی عظیم داشت و ابتدای عبارات از حال فنا و بقا او کرد و طریقت خود را جمله اندر این دو عبارت مضمر گردانید. اکنون من معنی آن بگویم و غلطهای گروهی اندر آن بیارم تا بدانی که مذهب وی چیست و مقصود این طایفه از این دو عبارت متداول چیست.
و در خبر است که بهترین کارها و تجارتها بزازی است و بهترین پیشه ها خرازی. آن که مشک و مطهره و امثال این دوزد. و در خبر است که اگر در بهشت بازرگانی بودی بزازی بودی و اگر در دوزخ بودی صرافی بودی. و چهار پیشه را رکیک داشته اند: جولاهکی و پنبه فروشی و دوک گری و معلمی. و سبب آن است که معاملت این قوم با کودکان و زنان است و هر که را مخالطت با ضعیف عقلان بود ضعیف عقل شود.