جوم

معنی کلمه جوم در لغت نامه دهخدا

جوم. [ ج َ ] ( ع اِ ) شبانان که امر آنها یک باشد. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ). گویا فارسی است و آن عبارت از شبانانی است که امر آنان و سخن آنان و مجلس آنان واحد باشد. ( ذیل اقرب از لسان العرب ). || ج ِ جامة، بمعنی یکی جام. ( منتهی الارب ). رجوع به جام و جامة شود. || ( مص ) طلب کردن چیزی را، خیر باشد یا شر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه جوم در ویکی واژه

جوم (جمع جوم‌ها)
#

جملاتی از کاربرد کلمه جوم

قصرت ز خسروان چرخیست پر نجوم کاخت ز نیکوان باغیست پر نگار
کام بخشا، از هجوم قرض خواهان می کشم آن پریشانی که زر در دست صاحب همتان
آنتونیا موری در کالج واسار حضور داشت و در سال ۱۸۸۷ با افتخارات در فیزیک، نجوم و فلسفه فارغ‌التحصیل شد. در آنجا، او تحت نظارت معروف ستاره‌شناس ماریا میچل مورد مطالعه قرار گرفت.
نتوان صفات تو زطلسم جهان شناخت احکام آن نجوم نگنجد در این رصد
نجوم را به جنونست چون مشابهتی به چرخ از سر شام است تا سحر نگران
الجومقلیه (به عربی: الجومقلیة) یک روستا در سوریه است که در حماه واقع شده‌است. الجومقلیه ۱٬۰۶۴ نفر جمعیت دارد.
از نجوم آسمان چاکر فزون بینم ترا گاه آن آمد که تو بر آسمان دیوان کنی
در الملل و النحل، در ذکر حکمای هند، اصحاب اندیشه و دانشمندان فلک و نجوم:
دوره‌های ششم و هفتم:میرزا اسماعیل نجومی
آرد هجوم لشگر غم گر، به ملک دل حصنی به گرد خویش بکش از، خم شراب
چون هجوم آرد محبت، شاد نتوان زیستن در کمند آرزو آزاد نتوان زیستن
ابراهیم گفت: هذا ربّی فی زعمکم ایها القائلون بحکم النجوم. هذا کقوله: «أَیْنَ شُرَکائِیَ»؟ یعنی بزعمکم و قولکم، «وَ انْظُرْ إِلی‌ إِلهِکَ» یعنی بزعمک و قولک.
آزتک‌ها پرستشگاه‌ها و برج‌ها و خانه‌های بسیارِ خود را با مصالح سنگی می‌ساختند، در رشته نجوم، حقوق و حکومت پیشرفت کرده بودند، در بسیاری از هنرها و پیشه‌ها صاحب مهارت شده و به موسیقی، رقص، نمایشنامه و ادبیات علاقه‌مند بودند.
شاهی که نام نحس زمانه در آسمان گر حکم او نجوم فلک را حکم شود
ح) ده‌ها ساعت فیلمهای آموزشی و جدید نجوم و اخترشناسی