جنسی

معنی کلمه جنسی در لغت نامه دهخدا

جنسی. [ ج ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به جنس. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح متداول امروزی ، آنچه مربوط به امور شهوانی باشد. ( فرهنگ فارسی معین ): اعمال جنسی.
- جاذبه جنسی ؛ کششی که از نظر غریزه جنسی میان دو موجود نر و ماده پدید می آید.
- مسائل جنسی ؛ مسائل مربوط به غریزه جنسی.

معنی کلمه جنسی در فرهنگ معین

(جِ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) آنچه مربوط به امور شهوانی است .

معنی کلمه جنسی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به جنس . ۲- آنچه مربوط به امور شهوانی باشد اعمال جنسی .

معنی کلمه جنسی در فرهنگستان زبان و ادب

{sexual} [علوم سلامت] ویژگی های مربوط به هر دو جنس یا روابط جنسی یا جنسینگی یا اندام های جنسی و کارکرد آنها

جملاتی از کاربرد کلمه جنسی

نام خود باز گو به من که که‌ای وز چه جنسی، چه عالمی و چه‌ای
روم در پیش او هر روز پرسم نقد هر جنسی بود افزونتر از سوداگران جوش و خروش من
ای زلف چه جنسی، که نه از دوده انسی هر چیز که خوانیم نه این استی و نه آن
عجب جنسی است این‌! الله اکبر گهی عرعر نماید چون خر نر
موجب ایمان نباشد معجزات بوی جنسیت کند جذب صفات
دل را سلیم بی قدر در عاشقی، وفا کرد کم قیمت است آری جنسی که عیب ناک است
بود جنسیت در ادریس از نجوم هشت سال او با زحل بد در قدوم
ز هر جنسی متاعی کرد پیدا ز لعل و گوهر و دیبای زیبا
یکی از روش‌های آمیزش جنسی است که زیرمجموعه روش‌های آمیزش مقعدی محسوب می‌شود. این روش می‌تواند در حالت‌های مختلفی انجام شود.
مردم نه ای پرده نه چه جنسی حوری ملکی بگو چه نامی
عرق جنسیت برادر جون قیامت می‌کند خود تو بنگر من خموشم وهو اعلم بالصواب